eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی شهید بشی؛ همه از خداشونه یه شب کنارت باشن! اما وقتی بمیری همه میترسن حتی یک دقیقه بیشتر کنارت بمونن:).. -فلذا مفت زندگی تونو تموم نکنید!
. ♨️ تشییع شهید اسماعیل هنیه ساعت ۸ صبح فردا از دانشگاه تهران به سمت میدان آزادی برگزار می‌شود.
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 محدودیت مالی نداشت . وقتی حقوق می گرفت ، مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزینش برمی داشت و کارت را می داد به من . اما قبول نمی کردم . می گفت : « تو منی ، من توام . فرقی نمی کنه !»☺️ البته من بیشتر دوست داشتم از جیپ پدرم خرج کنم و دلم نمی آمد از پول او خرید کنم 😅 از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد . بعد ازدواج همان روال ادامه داشت .. خیلی ها ایراد می گرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شم اقتصادی ندارد . اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بخوریم . از وضعیت اقتصادی اش با خبر بودم ، برای همین قید بعضی از تقاضا ها را می زدم . . جشن تولد و سالگرد ازدواج و این مراسم رسمی ها نمی گرفتیم ، اما بین خودمان شاد بودیم 😍 سرمان می رفت ، هیئتمان نمی رفت : رایة العباس چیذر ، دعای کمیل حاج منصور در شاه عبد العظیم (ع) ، غروب جمه ها هم می رفتیم طرف خیابون پیروزی هیئت گودال قتلگاه . حتی تنظیم می کردیم شب های عید در هیئتی که برنامه دارد ، سالمان را تحویل کنیم 😍 به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تورمان می خورد ، این سه تا هیئت را مقید بودیم . حاج منصور را خیلی دوست داشت ، تا اسمش می آمد می گفت : «اعلی الله مقامه و عظم شانه .» ردخور نداشت شب های جمعه نرویم شاه عبد العظیم (ع) ، برنامه ثابت هفتگی مان بود . حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح ، دعای کمیل می خواند . نماز صبح را که می خواندیم می رفتیم کله پاچه می خوردیم. تا قبل از ازدواج به کله پاچه لب نزده بودم 😬 کل خانواده می نشستند و به به و چه چه می کردند ، دیگه کله پاچه را که بار می گذاشتند ، عق می زدم و از بویش حالم بد می شد . تا همه ظرف هایش را نمی شستند ، به حالت طبیعی بر نمی گشتم ‌😖 ✨ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 38.mp3
6.21M
۳۸ قصرهای بهشتی ات،هیچی نیستند جز؛ ساختمان قلب تو❗️ ببین چی از در ودیوار قلبت بالا میره! عشق یا کینه؟ محبت یا حسادت؟ ساختمون قلبت رو خوشگل کن ساختمون آخرتت خوشگل میشه .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام‌ نرگس‌های دنیا هم که یک‌ جا جمع شوند،هیچ ‌نرگسی بوی ‌یوسفِ زهرا را نمی‌دهد!:) اینَ صاحِبنا؟... السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ...
و سـلام بـر نگـاه هـایے ڪہ تـا ابـد بـر مـا دوختـہ شـده اند... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام دختر هنیه به نتانیاهو: خون پدرم پیروزی را رقم خواهد زد دختر شهید اسماعیل هنیه در پیامی خطاب به نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی: 🔴ترور پدرش نه تنها پیروزی را برای رژیم اشغالگر به همراه نخواهد داشت، بلکه پیروزی فلسطین و مقاومت را رقم خواهد زد. 🔴ای نتانیاهو اگر گمان می‌کنی که با این جنایت آسوده و پیروز شدی، نه تو پیروز نشدی.
🚀 إنا من المجرمین منتقمون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشگویی ۳۰ سال قبل مرد نورانی و انقلابی مرحوم آیت الله رضوان الله تعالی علیه
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 دوسه هفته می رفتم و فقط تماشایش می کردم ، چنان با ولع میخورد، که انگار از قحطی برگشته 😐 با اصرارش حاضر شدم فقط یه لقمه امتحان کنم ، مزه اش که رفت زیر زبانم ، کله پاچه خور حرفه ای شدم . به هر کس می گفتم کله پاچه خوردم و خیلی خوشمزه بود و پشیمان هستم که چرا تا به حال نخورده ام ، باور نمی کرد . می گفتند :« تو؟ تو با این همه ادا و اطوار ؟» 😑 قبل از ازدواج خیلی پاستوریزه بودم ، همه چیز باید تمیز می بود ، سرم می رفت ، دهن زده کسی را نمی خوردم . بعد از ازدواج به خاطر حشر و نشر با محمد حسین خیلی تغییر کردم . کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شد هیچ ، دهنی اقا رو هم می‌خوردم😐 اگر سردردی ، مریضی یا هر مشکلی داشتیم ، معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم.. می گفت :« می شه توشه تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی !» در محرم بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند بس است ، ولی او از این هیئت بیرون می آمد می رفت هیئت بعدی😂 یک سال روز عاشورا از شدت عزاداری ، چند بار آمپول دگزا زد . بهش می گفتم :« این آمپول ضرر داره !» ولی او کار خودش را می کرد . آخر سر که دیدم حریف نیستم ، به پدر و مادرم گفتم :« شما بهش بگین!» ولی باز گوشش یه این حرفا بدهکار نبود . خیلی به هم ریخته می شد . ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه، هم برای خودش بهتر بود ، و هم برای بقیه . می دانستم دست خودش نیست ، بیشتر وقت ها با سر و صورت زخم و زیلی از هیئت می آمد بیرون. هر وقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین می شد ، دلم هری می ریخت 😢 دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند ، معمولا شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش را نبیند ، مادرم می گفت : « هروقت از هیئت برمی گرده ، مثل گلیه که شکفته !» داخل ماشین مداحی می گذاشت . با مداح همراهی می کرد و یک وقت هایی پشت فرمان سینه می زد. شیشه ها را می داد بالا ، صدا را زیاد می کرد ، آن قدر که صدای زنگ گوشیمان را نمی شنیدیم😅 ✨ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
سفر پر ماجرا 39.mp3
5.95M
۳۹ سوت آخر رو زدن... ایــــست لطفا⛔️ همه چیزو تحویل بده و خودت برو... اما نترس! میتونی یه چیزو با خودت ببری ؛ دلــ❤️ــت چیزی توش داری که بدردت بخوره؟ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂‌ای رونق ندبه های آدینه بیا ای مرهم دردهای دیرینه بیا... 🍂‌تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد یک جمعه تو باچراغ و آیینه بیا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا