ذرھبودمزائرشمسالشموسمکردھاند
••قطرھاۍبودمبہایندریـٰاپنـٰاھآوردھام
امـٰامرِضـٰاۍِقَلـبِمَـن...♥
#سـآعتبهوقتمشهـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ موشن داستانی سفرنامه اربعین
🎥 قسمت دوم: شروع پیاده روی
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ موشن داستانی سفرنامه اربعین
🎥 این قسمت: ورود به نجف
🎒این موشن 5 قسمته، داستان سفر دو خواهر مسیحی از مادرید به عراق را به تصویر میکشد و یادآور خاطرات اربعین خواهد بود، این دو دختر اسپانیایی در طی سفر با اتفاقات جالبی روبرو میشن که در قالب گرافیکی و داستانی به نمایش در میاد.
#اربعین
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
_
شهید فیسبوکچی❗️
فیسبوکی هـاهم به بهشت میروند
به خاطر اینکه تو فیسبوک فعالیت میکرد و همیشه آنلاین بود و در جهت نشر فرهنگ مقاومت، در شبکههای اجتماعی فعالیت میکرد، دوستاش اسمشو گذاشته بودند: فیسبوکچی …
ایشون شهید محمد علی ابوحسن معروف به کاظم هستند که در منطقه قنیطره واقع در جولان سوریه، به همراه شهید جهاد مغنیه و شهید اللهداد و جمعی دیگر از مجاهدان حزبالله، توسط تیم تروریستی اسرائیل به شهادت رسیدند.💔
#الگوی_خودسازی
#شهیدمحمدعلی_ابوحسن_معروف_به_کاظم
دعاکنیم🤲🏻
براۍمبتلاشدنبهامامزمان
چونخیلۍوقتهکهبهدوریشونعادتکردیم
وعینخیالمونمنیست...🥀
#فقطحرفنباشیم_توعملنشونبدیم
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـٰاندھاَمدَرپَسِاینشَهرِپُرـاَزدودوگنـٰاھ
••مَنبِدونتوچِطورنـٰاےنَفَسڪِشیدَندآرَم...!
ڪَربُبَلـٰا•••💔
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
مـٰاندھاَمدَرپَسِاینشَهرِپُرـاَزدودوگنـٰاھ ••مَنبِدونتوچِطورنـٰاےنَفَسڪِشیدَندآرَم...! ڪَر
ڪربلایت سهم ما بدها نشد این اربعین
پا برهنه میروم سمتے کھ بغضم بشکند!💔
#مـارانمیبـریبهحـرم💔😔
░🦋|
+ کاۺ ؛ صاحݕ بـٖـرسـَـد''♥️🖇''
این جواناݩ ، همه را . . . .
در رهِ خـ ـود ''پیـــر'' کُـنـد💈^^
#آمیݩ♡
#السلامعلیڪیابقیھاللہ🤍
#اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج🌱
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#مــردیبـودبـرایخودش 1_سال 86 بود كه اولينبار او را ديدم. نوجواني رشيد و نوراني. در حرم حضرت
2_دو سه روزي با هم بوديم.
از آن نوجوان 18 ساله چيزهاي زيادي ياد گرفتم.
استوار بود و خودساخته، مردي بود براي خودش. سال 88 دوباره ديدمش.
پشت لبهايش سبز شده بود، قدي كشيده بود براي خودش.
اين بار او ميزبان ما بود. خيلي معروف نبود. خيال ميكرديم همه اهل محل و خيابان او را بشناسند و...
ولي نميدانم چه حسي بود كه يواش ميرفت و يواش ميآمد. خانههاي ساده با ديواري با چند عكس از امام، آقا، سيدحسن و پايش عكس كوچكي از پدر.
البته روي تاقچه خانه عكس عموها هم بود و چند عكس ديگر كه نميشناختم.
دو بار ميهمان خانهشان بودم. تعريف كرد از كار، از درس، از زندگي.
كسي نميدانست، فكر ميكردم يك مرد 40 ساله دارد حرف ميزند.
#احـسـانامیـنـی