دستش رو محکم گرفتم..
گفتم بحثُ عوض نکن!
این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟!
خندید..
سرشُ پایین انداخت گفت:
یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :)
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
+اینجوری شهید شدن..
_بهش گفت:
اینچیه رو سینهات چسبوندیهادی؟!
گفت: این. . .
این باتری قلبمه
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir