eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید جهاد مغنیه: 🌸🍃🕊🌸🍃🕊🌸🍃🕊 💠 زندگی نامه 4⃣ 💢 راز شهادت و توطئه (۱) ♨️ ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ (۲۴ آبان ۱۳۷۹) جسد در زیر پل « » پیدا شد، ظاهر قضیه نشان می‌داد که وی از روی پل به پائین پرت شده ‌است. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💯 مي‌گويد: « تصميم داشت با ايجاد تغييراتی اساسی در قسمت مديريت تجاری شركت فيات به زد و بندها پايان دهد. نكته ديگر اين است كه به غير از دادستانی ايتاليا، گزارش اداره پليس جنايی ايتاليا در دست من است كه با ارائه شواهدی سعی كرده‌اند قتل او را يك جلوه دهند. شواهد صحنه همگی حكايت از غيرواقعی بودن دارند. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ♨️ به عقيده من كسی از آشنايان يا افرادی كه در منزل آنها رفت و آمد می كرده‌اند، را در خانه به رسانده و سپس جنازه او را به زير پل انتقال داده‌اند. 💯 جالب این‌جاست كه برادر سناتور نیز در سن ۳۶ سالگی به مشكوكی در سال‌های دور كشته شده و سهم او بین بقیه تقسیم گشته بود. شورای نیز "" وی که از پدری بود را به جانشینی انتخاب كرد. این انتخاب را به شدت ناراحت كرد. او این بار سكوت نكرد و حتی با قدرت در مقابل كه تصمیم داشتند نام خانوادگی را به تغییر دهند، ایستاد و اجازه این كار را نداد. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ♨️ وی مصاحبه‌ای با روزنامه « » كه متعلق به چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف بود انجام داد و به شدت انتقاد كرد. 💯 او در این مصاحبه گفته بود که درست بعد از تشییع جنازه پسر ، كه هنوز ۲۲ سالش نشده به سمت هیات مدیره فیات منسوب شده بوده و او فكر می‌كند که این انتخاب، یك سقوط برای دم و دستگاه در بر داشته باشد. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ♨️ در دهه ۹۰ هیچ‌گونه مسئولیتی نداشت و اغلب اوقات را با مطالعه، سفر، روزنامه‌نگاری و فعالیت‌های بشر دوستانه گذراند. او را تهدید به از در صورت عدم ترك به كرده بود و او برای حفظ حاضر به گذشت از میلیاردها دلار ثروت شده بود. او به خاطر آوردن، به شدت تحت فشار بود تا دست از بكشد. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💯 او در خانه خیلی تنها بود. حتی به خاطر او را ترك كرده بود. خیلی تلاش كرد كه وی را كند، ولی علیرغم تلاش‌های او، وی نشد. وی مایل بود كه با یك دختر ازدواج كند، ولی با فشارهایی كه به او می‌آوردند و روزها و ساعت‌ها او را در منزل محبوس می‌كردند، وی به خودشو اجازه این‌كه كس دیگری را وارد این همه عذاب كند، نداد. ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونواده تون! و نمیدید حالم چطور به هم ریخته.. که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام سوریه را کشید _ که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن! از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب 😞 او بود و نشد پنهانش کنم که بی اراده اعتراف کردم _من ایران جایی رو ندارم!😥😞 نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید _خونواده تون چی؟😟 از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید.. و میکشیدم بگویم همین همسر از همه خانواده ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم..😢😞 و او نگفته حرفم را شنید و مردانه داد _تا هر وقت خواستید اینجا بمونید! انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود،.. با چشمانش دنبال جوابی میگشت و اینهمه احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید _فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید. و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرام شان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی🌸 گرمتر... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir