eitaa logo
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
272 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین @HENAS_213 تبادل: @Jahad_256 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ بدون شرح! 👈 طبیعتا قبل از دادگاه نمی‌شود کسی را محکوم کرد، ولی‌وقتی شخصی از مظنونین یک پرونده ملی است، که بالاترین مقام نظام (رهبر معظم) بر برخورد شدید با مسببان آن تاکید دارد، دادستان و قوه قضائیه پاسخ دهند که : آیا بهتر نبود شریعتی که بالاخره جزء مظنونین این ماجرا هست، به طور موقت ممنوع الخروج شود و پس از بررسی و دادگاهی اگر بی گناه بود هرجا دلش خواست برود!!! 👌 همین مسائل را عصبانی می‌کند!
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دیگر مماشات تمام شدمردم به میدان آمدند لحظه‌ی مورد عنایت قرار گرفتن یک آشوبگر به هفتاد روش سامورایی 🔹️مردم یک هفته تحمل میکنن 🔸️دو هفته تحمل میکنن 🔹️سه هفته تحمل میکنن 🔸️وقتی بیش از ۴۰روز کشور رو درگیر شعارهای مزخرفتون میکنید اینطوری میشه 🔸️ مردم شریف با هر ضربه ۳ امتیاز دریافت میکنن شیر مادر نان پدر حلالتون 😂✌
🔰 👇 🌸🌸شبکه افق با همکاری معاونت پرورشی سازمان صدرا برگزار می کند 👇👇 ✍ ما وسط یک هستیم. اگر ما واقعیت را روایت نکنیم و انعکاس ندهیم، بی کار نمی نشیند. 🌼 حتما شنیده اید که برای این چند روز هم فراخوان داده اند. می خواهند شهر را سوخته و پر آشوب جلوه بدهند. اما می توانند گوشی به دست از امنیت و فضای آرام خیابان ها و کسبه را پر نمایش کنند. ما هم در با تمام قوا آینه ی شفاف روایت های ناب شما می شویم. 💠 فقط یادمون نره چند تا نکته ساده رو در فیلم هامون رعایت کنیم 👇👇👇 ۱. فیلمبرداری با تلفن همراه و به صورت افقی باشد ۲.لوکیشن فیلمبرداری مربوط به اماکن کسب و پر تردد باشد ۳. زمان و ساعت و مکان فیلمبرداری در فیلم ذکر شود ۴.وضعیت آرام لوکیشن به صورت کوتاه شرح داده شود ۵. آخر فیلم ذکر گردد، این فیلم برای شبکه افق تهیه شده است. 🌐فیلم های تهیه شده را به ایتا، بله یا تلگرام با شماره ۰۹۹۳۷۹۴۲۲۶۴ و یا نام کاربری @revayate_mardom ارسال فرمایید. ✳️بنیاد ملی نوجوان؛ معاونت پرورشی مدارس صدرا✳️
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست....😥 نگاهش دریای نگرانی بود،..😥😥 نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش قدم شدم _من مصطفی!😊✨ از اینکه حرف دلش را خواندم.. لبخندی غمگین☺️😢 لبهایش را ربود و پای در میان بود.. که نفسش گرفت _اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟😥❤️ از هول دیروزم.. دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد.. و صدای شکستن دلش بلند شد _تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!😠😥❤️ هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه شان درد میکرد،..😣 هنوز وحشت😥 شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده.. ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش ..❤️✌️ که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم.. _یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ 😊اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب(س)!😊✨🕌 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود،.. از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود.. که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب(س) را شاهد عشقم گرفتم _اگه قراره بلایی سر و این بیاد، دیگه چه ارزشی داره؟😊☝️ و نفهمیدم با همین حرفم... با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد😢 و عطر عشقش در نگاهم پیچید❤️✨ _این و جون این و جون همه برام عزیزه!😢برا همین مطمئن باش نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!😢😠🕌❤️ در روشنای طلوع آفتاب... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید..🏙🕌 و با همین دستان خالی.. عزم مقاومت کرده بود که از نگاهم و بلند شد،.. پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد.. و باقی دردهای دلش تنها برای حضرت زینب(س) بود که رو به حرم ایستاد.😢✋ لبهایش آهسته تکان میخورد.. و به گمانم با همین نجوای عاشقانه✨💚 عشقش را به حضرت زینب(س) میسپرد... که تنها یک لحظه به سمتم چرخید.. و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم .. و به سمت در حرم به راه افتاد... در برابر نگاهم میرفت.. و دامن عشقش به پای صبوری ام میپیچید که از جا بلند شدم... لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم..😞😓 که از همانجا دست به دامن محبت حضرت زینب (س) شدم...😢🤲💚 میدانستم رفتن امام حسین(س) را به چشم دیده.. و با هق هق گریه به همان لحظه قسمش میدادم.. 😭🤲💚🕌 این و و را نجات دهد..🌟🕌❤️💚😭🕊🌸 که پشت حرم همهمه شد...😧👤👥👤👥👥👥😧😧😧😧😧😧 مردم👥👥👥👥 مقابل در جمع شده بودند،.. رزمندگان🌟🌟🌟🌟 میخواستند در را باز کنند.. و باور نمیکردم😧 تسلیم تکفیری ها شده باشند.. که طنین ✨"لبیک یا زینب"✨✊در صحن حرم پیچید... دو ماشین نظامی💫 و عده ای مدافع وارد حرم شده بودند.. و باورم نمیشد..😢😍 حلقه محاصره شکسته شده باشد.. که دیدم مصطفی به سمتم میدود.😧🏃‍♂ آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه میدرخشید..😍😊 و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس نفس افتاد _زینب حاج قاسم اومده!😍😇😁💪💪💪💪😍😍😍 یک لحظه فقط نگاهش کردم،.. تازه فهمیدم ☺️سردار سلیمانی😍 را میگوید.. و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود...☺️😍 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir