🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#مهربون_برادرم
بسم رب الجهاد . . .
بی مقدمه مینویسم . . .
دلم تنگ است برای خنده هایت . . .
خنده هایی که میخواست پنهان کند گریه هایت را پای سجاده . . .
گریه کردی و خدا لبخند رضایت زد . . .
امضا شد جواز شهادتت . . .
اما مادر من دیگر محرومم از خنده هایت . . .
#تقدیم_به_مادر_شهید
#دلتنگی
#جهادنا
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
وقتیعقلعاشقشود عشقعاقلمیشود! آنگاهشهیدمیشوی..💔🕊
#دلتنگی💔
و در فࢪاقِ شما...
هر روز شࢪوعی برای آغاز تمام دلتنگے هایمان است(:
گمشده دارم چه کسی خبر دارد از او؟!...🥀
3.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[•💔🔗•]
مۍگفت ڪہ:
عظمت نوڪࢪۍ دࢪ خونہۍ
امام حسین ࢪو زمانۍ مۍفھمۍ،
ڪہ شب اول قبࢪ، وقتۍ زبونت بند اومد...
یہ وقت مۍبینی یہ صدایۍ میاد
میگہ نتࢪس من هستم(:♥️
#اربابم | #دلتنگی
"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@jihadmughniyeh_ir
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
__
تا محرم...
نگرانم!
نگرانم نکندخواب بمانم؛
نکندبغض من از شدت غم
نه ببارد..
نه بکاهد..
نکنداشک نریزم؟
نکندکرب و بلا را ندهی..
حضرت ارباب؟
نکندبازبمانم؟
نکندبازنخوانم که حرم
اهل حرم
میروعلمدار نیامد؟
نکند پای پیاده حرمت
بازبماند به دلم حسرت و آهش..
نگرانم..
نگرانم نکنددیرشودجای بمانم؛
نگرانم.💔
#دلتنگی
از خوابِ مامان فاطمه معلوم بود که تو یه انسان معمولی نیستی
معلوم بود مهمون ویژه داریم...
ولی چقد کم مهمونمون بودی🥲
آره،میدونم که اصلا مال زمین نبودی،هوایی آسمون بودی و آخرهم🕊
همونطور که بدرقت کردن،با نسبت #شهید اومدن دنبالت🥀
تو اومده بودی تا کنجی بشی برای دست گیری دل های زمینی،پل بشی برای رساندن ما به حق✨
خوش بحالِ ما، چه زیبا پناهی داریم🌱
تولدت مبارک،پناهِ خسته دلان♥️
۱۴۰۲/۰۱/۲۶
دیدار جمعی از دوستداران
شهید مدافع حرم محمد رضا دهقان امیری
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
#دلتنگی
#ولادت
در دست شماست روزیه کربلای من..
پیچیده باز در حرم تو صدای من..:)
#آقایامامرضا:)
#دلتنگی
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وهفت
_هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونواده تون!
و نمیدید حالم چطور به هم ریخته..
که نگاهش در فضا چرخید و با سردی
جملاتش حسرت روزهای آرام سوریه را کشید
_ #ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی
به هم ریخت، اونم به #بهانه آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن!
از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب #دلتنگی😞 او بود و نشد پنهانش کنم که بی اراده اعتراف کردم
_من ایران جایی رو ندارم!😥😞
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید
_خونواده تون چی؟😟
#محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید..
و #خجالت میکشیدم بگویم #به_هوای همین همسر از همه خانواده ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم..😢😞
و او نگفته حرفم را شنید و مردانه #پناهم داد
_تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!
انگار از نگاهم
نغمه احساسم را شنیده بود،..
با چشمانش #روی_زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید
_فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم
که در خنکای خانه آرام شان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی🌸
گرمتر...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هشتادوچهار
آتش تکفیری ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را میسوزاند..
و به جای پرواز به سمت تهران، در همان
بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم...😭🛌
ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت..📲 تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت،
فرصتی پیش آمده بود...
تا پس از چند ماه با هم برای 🌷پدر و مادر شهیدمان🌷 عزاداری کنیم...
و نمیخواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد...
که بین گریه به رویم میخندید و شیطنت میکرد
_من جواب #سردارهمدانی رو چی بدم؟😐
نمیگه تو اومدی اینجا #آموزش نیروهای سوری یا پرستاری خواهرت؟😁😁
و من شرمنده😢😓 پدر و مادرم بودم...
که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا #ببخشند..
و از این #حسرت و #دلتنگی فقط گریه میکردم.😢😓😢
چشمانش را از صورتم میگرداند..
تا اشکش😢 را نبینم و دلش میخواست فقط خنده هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت
_این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران،
بلیطت سوخت!😉😁
و همان دیشب از نقش نگاهم احساسم را خوانده..
و حالا میخواست زیر پایم را بکشد که بی پرده پرسید😊
_فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟ 😁🤔
دو سال پیش...
به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده ام قرار گرفتم..
و حالا دوباره #عشق سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده..
و حتی #شرم میکردم..
به ابوالفضل حرفی بزنم...😅که خودش حسم را نگفته شنید،..
هلال لبخند 😁😊روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد
_یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!
از شنیدن خبر سالمتی اش پس از ساعت ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد..
و سوالی که بی اراده از دهانم پرید..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا منو میبینی...؟؟؟؟
💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
#دلتنگی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این را بدان که ، من تورا بسیار بسیار بسیار
آرزو کردم...💔
#دلتنگی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه جز تو یه روز منو تنها میذارن ، معلومه...
دل من مگه جایی به جز حرم تو ، آرومه...💔
#دلتنگی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir