اگه حضرت زهرا بعد 75 روز به شهادت رسیده باشه، یعنی امروز روز شهادته 💔
اگه حضرت بعد 95 روز به شهادت رسیده باشه، پس این ایام حضرت مجروح و پهلوشکسته در بستر هستن و روزهای سختی رو میگذرونن 🥀
پس حتی اگه سند تاریخی فاطمیه دوم قویتر باشه، دلیل بر بیاهمیت بودن ایام فاطمیه اول نیست...
#فاطمیه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
آجرک الله یامَولای یاصاحِب العَصر و الزَمان
وَ ساعدالله قَلبک الشَریف فی مُصیبت جَدتک المَظلومه ، الشَهیده ، المَضروبه
وَ لَعن الله اعدائکم وَ محبیهم وَ محبی محبیهم وَ تابعیهم وَ شیعتهم
وَ جَعلنا الله مِن خیار موالیکم و مَعَکُم فی الدُنیا وَ الآخره
وَ عَجل الله تَعالی فی فَرجکم الشَریف🖤
#السلامعلیکیابقیهاللهفیالرضه
#اللهمعجللولیکالفرج
#فاطمیه
همسایهسایهاتبهسرممستدامباد
لطفتهمیشهزخممراالتیامداد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
عزیز دل حیدر...!
مددی کن که دهم غسل تنت را
کمک کن که بشویم بدنت را
و با نام خدا غسل گل یاس شد آغاز...
امروز سالگرد شهادت شماست...
شمایی که جوون بودین مثل بقیه ی جوونای این آب و خاک:)
یه جوون که تنها دارایی یه مادر بود...
یه جوون که دانشجو بود و کلی آرزو داشت...
اما دقیقا دو سال پیش تو همچین روزی شما رو از همه ی ما ها گرفتنت...
همون وحوش ز.ز.آ ای که دم از انسانیت میزدن اما بیشتر حیوان بودن تا انسان و شما رو مظلومانه شهید کردن:)
اما امروز یه ایران بهتون افتخار میکنه بچه محل های امام رضا...
شما در راه دفاع از ناموس جون دادین...
تا عمر داریم ازتون یاد میکنیم و نمیزاریم یادتون از یاد ها بره آقا دانیال و آقا حسین!
همون جور که شما با خونتون پا کار ما و این انقلاب وایسادین ماهم وایمیسیم و نمیزاریم خونتون پای مال شه..!
دومین سالگرد شهادت❤️🥀
#شهید_دانیال_رضازاده
#شهید_حسین_زینال_زاده
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
آجرک الله یامَولای یاصاحِب العَصر و الزَمان
وَ ساعدالله قَلبک الشَریف فی مُصیبت جَدتک المَظلومه ، الشَهیده ، المَضروبه
وَ لَعن الله اعدائکم وَ محبیهم وَ محبی محبیهم وَ تابعیهم وَ شیعتهم
وَ جَعلنا الله مِن خیار موالیکم و مَعَکُم فی الدُنیا وَ الآخره
وَ عَجل الله تَعالی فی فَرجکم الشَریف🖤
#السلامعلیکیابقیهاللهفیالرضه
#اللهمعجللولیکالفرج
#فاطمیه
و مُـرافَقَـةَ الشُّهَـداءِ مِـن خُلَصائِـکَـــ ...
و مـا را به رفـاقت شهیـدان مخصـوصت مفتخـر گـردان ...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصییت نامه تصویری شهید رسول خلیلی 🥀
شمال ❌
سوریه ✅
#شهید_رسول_خلیلی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
وصییت نامه تصویری شهید رسول خلیلی 🥀 شمال ❌ سوریه ✅ #شهید_رسول_خلیلی .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
امروز سالروز شهادت شهید رسول خلیلی هست . کسی که رفیق شهید شهیدا بود !
شهیدمحمدرضادهقان و شهیدنوید صفری ارادت زیادی به ایشون داشتن .
کتابِ " رفیق ، مثل رسول " زندگینامه ایشون هست که با قلم خیلی خوبی نوشته شده .
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدانه
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🌷 #دختر_شینا – قسمت 7⃣4⃣
✅ فصل چهاردهم
💥 فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود. گفتم: « چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟! »
گفت: « این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمیگردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ. »
گفتم: « اِ... همینطوری میگوییها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد. »
گفت: « نه، خدا نکند. به هر جهت، آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچهها نبود، این چند روز هم نمیآمدم. »
💥 گوشتها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: « به خدا خیلی گوشت خریدی. بچهها که غذاخور نیستند. میماند من یک نفر. خیلی زیاد است. »
رفت توی هال. بچهها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آنها بازی کردن.
گفتم: « صمد! »
از توی هال گفت: « جان صمد! »
خندهام گرفت. گفتم: « میشود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه. »
زود گفت: « میخواهی همین الان جمع کن برویم قایش. »
شیر آب را بستم و گوشتهای لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: « نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا، تو غیبت میزند. میخواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچهها باشیم. »
💥 آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: « هر چه تو بگویی. کجا برویم؟! »
گفتم: « برویم پارک. »
پردهی آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: « هوا سرد است. مثل اینکه نیمهی آبان استها، خانم! بچهها سرما میخورند. »
گفتم: « درست است نیمهی آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده. »
گفت: « قبول. همین بعدازظهر میرویم. فقط اگر اجازه میدهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم. »
خندیدم و گفتم: « از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه میگیری؟! »
خندید و گفت: « آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمیروم. »
گفتم: « برو، فقط زود برگردیها؛ و گرنه حلال نیست. »
💥 زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچهها پشت سرش میرفتند و گریه میکردند. بچهها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتینهایش را میبست. پرسیدم: « ناهار چی درست کنم؟! »
بند پوتینهایش را بسته بود و داشت از پلهها پایین میرفت. گفت: « آبگوشت. »
💥 آمدم اول به بچهها رسیدم. تر و خشکشان کردم. چیزی دادم خوردند و کمی اسباببازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشتها را خرد کردم. آبگوشت را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزیها شدم. »
💥 ساعت دوازده و نیم بود. همهی کارهایم را انجام داده بودم. غذا هم آماده بود. بوی آبگوشتِ لیمو عمانی خانه را پر کرده بود. سفره را باز کردم. ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچهها گرسنه بودند. کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم. سیر شدند، رفتند گوشهی اتاق و سرگرم بازی با اسباببازیهایشان شدند.
💥 کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یکباره با صدای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعدازظهر بود. کنار سفره خوابم برده بود. بچهها دعوایشان شده بود و گریه میکردند. کاسههای ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم؛ اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمیرسید.
💥 سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچهها را بردم دست و صورتشان را شستم. لباسهایشان را که بوی ترشی و ماست گرفته بود، عوض کردم. معصومه را شیر دادم و خواباندم. خدیجه هم کمی غذا خورد و گوشهای خوابش برد. جایشان را انداختم و پتو رویشان کشیدم و رفتم دنبال کارم. سفره را شستم. برای شام کتلت درست کردم. هوا کمکم تاریک میشد. داشتم با خودم تمرین میکردم که صمد آمد بهش چه بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرفهایم را میزدم.
🔰ادامه دارد...🔰
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است. و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد.
هراس آن دارد که شهادت مکتب او نیست.
#امام_خمینی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
کسی که میخواهد اهل معرفت
شود باید معاشرتش را مخصوصا
با اهلِ غفلت و اهل دنیا کم کند ،
از معاشرتهای بیفایده و بیمغز
تا میتوانید اجتناب کنید .
- علامه طباطبایی 🌱
سال بعد
این ایام
این موقع
یڪ عده را با نام شهید
میشناسند...
همانهایی ڪه میدانستند...
چگونه بخواهند و بگیرند...
آجرک الله یامَولای یاصاحِب العَصر و الزَمان
وَ ساعدالله قَلبک الشَریف فی مُصیبت جَدتک المَظلومه ، الشَهیده ، المَضروبه
وَ لَعن الله اعدائکم وَ محبیهم وَ محبی محبیهم وَ تابعیهم وَ شیعتهم
وَ جَعلنا الله مِن خیار موالیکم و مَعَکُم فی الدُنیا وَ الآخره
وَ عَجل الله تَعالی فی فَرجکم الشَریف🖤
#السلامعلیکیابقیهاللهفیالرضه
#اللهمعجللولیکالفرج
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمله ی شهید خیلی تلنگر داره خدایی ...
سالروز شهادتت مبارک ... 💔🥀
#شهید_بابک_نوری_هریس
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
این جمله ی شهید خیلی تلنگر داره خدایی ... سالروز شهادتت مبارک ... 💔🥀 #شهید_بابک_نوری_هریس .🌱. ᴊᴏɪɴ↴
کتاب " بیست هفت روز و یک لبخند " 📚
زندگینامه شهید بابک نوری هریس با قلم بسیار شیوا و روان که مارو با راه این شهید عزیز خیلی آشنا میکنه .
#شهید_بابک_نوری
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
چرا دو تا فاطمیه داریم ؟👆
۹۵ روز یا ۷۵ روز کدام درست است ؟؟؟
📜براساس منابع معتبر
#فاطمیه