#منتظࢪانہ
#السلامعلیڪیابقیھاللہ💕
تـوهـزاࢪسـاݪاسـتڪہمنـتـظـرۍ...🥀
ومـݩهنـوزجـاۍِسـرباز،🤲
سَـربـارٺبودھام...!😓
ڪسـرهمـیـݩیڪنقـطہ،🎈
دنـیـاࢪابہـممۍریـزد:)⚖
هرگاه به بهشتزهرا میرفت،
آبی بر میداشت و قبور شهدا را میشست!
میگفت: با شهدا قرار گذاشتم که
من غبار را از رویِ قبرهای آنان بشورم
و آنها هم غبارِ گناه را از رویِ دل من بشورند!
#شهید_رسولخلیلی
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا قاضِیَ الْحاجات.'🌱 ✍️روایـتـیمــادرانـه روز هشتمِ بعد از شهادت؛ به خود میلرزید. بازهم وضو
یـا اَرْحَمَ الرّحِمیـن'🌱
✍️روایتـیمـادرانـه
روز دوازدهم بعد از شهادت؛
دوازده روز از شهادت «علی» گذشت. رسیدن پیکر «علی» بهترین خبر برای قلب پر از غلیان مادر بود.
محلهها و کوچهها با گلهای زرد و آفتابگردان آذین بسته شدند؛ ماشینها لباسی از گلهای قرمز و سفید پوشیدند و زمین، لباسِ سفیدِ پر از برف بر تن کرده بود.
چقدر عجیب بود بارش برف در این ایام سال.
مضطرب و پریشان میایستاد پشت پنجره و دستانش را به هم میفشرد.
تمامی رازهایش را در قلب حفظ میکرد و در دل میگفت: «یا زهرا، زمان امتحان است. نمیخواهم ضعیف باشم. نمیخواهم صدایم بیرون بیاید.
کمکم کن. نمیخواهم عشقم، «علی» را با شیون و فریاد استقبال کنم». اینجا در پشت پنجره و به دور از چشمها، اشکهایش جاری بود. به چهره مونس و همدمش نگاهی انداخت: «چی شده ابو بلال؟»
پدر «علی» جواب داد: «آخرین باری که «علی» رفت میدانستم که دیگر برنمیگردد».
سپس با دستانش اشکهای مادر شهید را پاک کرد.
#ادامـهدارد....🎈
بسیاری از مردم به هنگام گفتگو،
کلماتی مخرب را ادا میکنند،مثل:
مریضم، ورشکست شدم، جانم به لبم رسید، بد شانسم و....
به یاد داشته باشید،از سخنان تو، بر تو حکم خواهد شد.
کلامتان بی اثر باز نخواهد گشت، و آنچه را بر زبان رانده اید بجا خواهد آورد.
پس کلامتان را عوض کنید،تا جهان شما دگرگون شود.
"اسکاول شین"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••{💛}•••
#استوری
#سهشنبههایمهدوی
"خورشید آسمان،
ز پس ابر در بیا🕊"
[صابر خراسانی]
✅|#کپیآزاد
❌|#نصبهرگونهلوگوممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ انیمیشن زیبایی براساس کتاب سلام بر ابراهیم
📙 داستان یدالله
🔎 #پیراهن_های_خاکی
°`🌿-🕊
@jihadmughniyeh_ir
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
:)"!🖤
برادر شھید داشتن
به این نیست کہ
عڪسش پس زمینه
گوشیت باشه ...:)!!''
بـاید رفتارش پس
زمینه قلبت باشِھ !
#اینجوریاس👊🏼!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؎•°🌺
8:00
#بهوقتمشھد
#ݜآھسلامــ علیڪ.................
دلتنگی تو
برایمان شده
یک ماجرای
تکراری و شیرین ...
نه فقط حالا که
دو سه سالی
حرم نیامدیم، نه !
اوضاع ما خراب تر
از این حرفهاست،
بعد از اربعین
پایمان که به خانه میرسید
دلمان پر میکشید
برای تو !
حالا حساب کن ما
چند سالی حرم
ندیدهایم...
اما اصلا بنای گله ندارم !
امشب داشتم فکر
میکردم اصلا هرچه یک
سرش به تو برسد
شیرین است...
حتی درد و دوری ...
تو برای ما
عین آرامشی
حـــضرت عشق ...
القصه!
امروز دینار های
اربعینِ آخر را بیرون
کشیدم، عزیز دلم ...
شما که انگار
هنوز بنای ناز دارید
حضرت دلبر ...
قبول ما صبر میکنیم
دینار ها را دادم
رفقایی که راهی طریق
عشق بودند ...
ما ول کن تو نیستیم
گله هم نداریم !
عشق میکنیم حتی
با دوری ...
حتی با دلتنگی ...
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
دلتنگی تو برایمان شده یک ماجرای تکراری و شیرین ... نه فقط حالا که دو سه سالی حرم نیامدیم، نه ! او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر قلبی که عشقِ
حسین توش باشه،
اونجا میشه حرم
#امام_حسین...
حتی مداح هیئت ما میگفت
رو کنید به قلب رفیقتون،
بگید السلام علیک یا اباعبدالله... 🖤
#اربعیـنقـراربـودبـرمکـربلا😍نشـد💔🚶
کلمجازیشـده
حرفـــایقشنـگ
عــکسایشیـــک
اسٺــــــوریناب...
ولےیہسوال
ایناچہکمکےبہمہدیفاطمہمےکنه؟!
#بدونتعارف🖐🏼
#اندکےتأمللطفاً‼️
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقعمهسادات
↻🌸°•
.
•°جآن بھ♥️
لب آمد🌧
و جانانِ🌸
جھان!🌎
بازنگشت 🍁
.
#السلامعلیڪیابقیہاللھ..[🌕]
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج💥
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
:)!"🖤
وَ لأََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِين..🌿
برایت گریه میکنم مثلِ آنهایی که
دنباݪ تو میگردند و خودشان گم شدهاند..
#شرحدل
کربلارفتنِخـودرابِـھرُخِمانڪشید ؛
مادرستاستنرفتیـمولۍدلداریم🙂🍃
#روایتدلتنگی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید جهاد مغنیه♥️
جوان دهه هفتادی ، وایسا کارت دارم ....
#پیشنهاددانلود📲
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
شهید جهاد مغنیه♥️ جوان دهه هفتادی ، وایسا کارت دارم .... #پیشنهاددانلود📲
هر که در عشـق
سر از قله برآرد هنر است ..
همـه تا دامنـه ی کــوه تحمل دارند ..🌿
#اخہداداشبھترازطُ
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا اَرْحَمَ الرّحِمیـن'🌱 ✍️روایتـیمـادرانـه روز دوازدهم بعد از شهادت؛ دوازده روز از شهادت «علی
یـا حـیُّ یـا قیّوم.'🌱
✍️روایتـیمــادرانـه
ماشین اورژانس نزدیک میشد. صدایش بیش از هر زمان دیگری نزدیک و واضح بود.
معمولا صدای آمبولانسها را می شنیدند اما نه اینقدر نزدیک! پیکر «علی» در آن بود.
به استقبال رفت؛ قلبش آرام بود. چهرهاش همچون گل سوسن میدرخشید.
سبدی از گل سرخ و برنج آماده کرده بود، آن را در دست گرفت و شروع کرد به پخش برگ گل و دانههای برنج.
مردم همانگونه که گریه میکردند با احترام تابوت را حمل میکردند و تکبیرهای زینبی سر میدادند.
مادر هم با اشکها و لبخندهای توامان میگفت: « نزد خانم فاطمه زهراء (سلام الله علیها) رو سفید باشی.
شهادتت قبول باشد. خداوند برایت سهل و آسانی قرار دهد. خدا به همراهت... خدا به همراهت».
تابوت مدتی در خانه مستقر شد. هر کس با توجه به ارتباطش با شهید، به شیوه خود با شهید وداع کرد. همه وداع کردند جز مادرش.
ساعت را پرسید: «زمان اقامه نماز چه وقت است؟» نگاهها با حیرت به سوی او چرخید و او در حیرت و تعجب بیشتر دیگران گفت: «قبل از اقامه نماز در کنار تابوت ظاهر نخواهم شد؛ شهدا اولین هدفشان نماز بود. من 12 روز منتظر «علی» بودم، شما 10 دقیقه منتظر من بمانید تا نمازم را بخوانم».
#ادامـهدارد.... 🎈