eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @HENAS_213 @sarb_z_313 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم🌿
یھ رفیقی برایِ خودت‌ انتخاب‌ کن ، که هر وقت‌ کنارش‌ بود‌ی نتونی گناھ کنی . . خجالت‌ بکشی و‌ به‌ حرمت‌ پاك‌بودن‌ کارهایِ‌ رفیقت‌ دست‌ به‌ گناه‌ نزنی :) ☝️🏼♥️
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
خاطره‌ای به یاد دارم که جهاد برایم تعریف کرد: وی زمانی که یازده سال داشت از طریق شبکه المنار برای
بدون شک شهادت پدر انقلاب بزرگی در درون جهاد به وجود آورد. وی تصمیم گرفت تمامی مهارت‌هایی را که حاج عماد از آنها برخوردار بود، فرابگیرد جهاد این مسأله را زمانی مطرح می کند که تنها یازده سال داشت. پس از آن، استاد برگزاری کلاس از وی پرسید: تو از کجا به چنین اطلاعاتی دست یافته‌ای؟ وی در پاسخ گفت: پدرم چندین کتاب در این زمینه داشت که من با مطالعه آنها و سپس تکرار و تمرین، توانستم این مطالب را یاد بگیرم.
بسیار آدم عاطفی، مهربان و باغیرتی بود. در ایام فوت مادر حاج قاسم سلیمانی در بسیاری از مواقع، همراه او بود. حاج قاسم به شدت با "محافظ" مخالف است. شهید حاج عماد مغنیه، پدر جهاد، همیشه در فضاهای عمومی پشت حاجی می ایستاد که اگر خدای نکرده تیری شلیک میشود به او اصابت کند نه به حاج قاسم. جهاد هم همینطور به حاج قاسم تعصب داشت ... . 🇱🇧 😍❤️
 چهره بسیار  داشت و هرڪس چه او را میشناخت و چه نمیشناخت به دلیل محبت و گرمایی ڪه در چهره اش داشت به او  شدیدی پیدا میڪرد ؛  دوستان  داشت و حتے دوستان صمیمی  هم دوستان او به حساب مےآمدند و در بسیاری از ڪار ها از او  و  میگرفتند ؛ او حتی  اش را به  و  مختص نکرده بود و در  هم سعی میڪرد از راه دیگری شیوه  و را به نشان دهد ؛ او گروهی در تشڪیل داده بود ڪه در آن از همه نوع قشر و مذهبی حضور داشتند و فعالیت میڪردند
‏هـزارقصہ نوشـتیم برصـحیفہ‌ے‌دل اما هنوز‌عـشق‌تو عـنوان ‌سرمقالہ‌ے‌ماسـت💔🌱
جانِ هر زنده دلی زنده به جانی دگر است من همانم که دلم زنده به یاد شهداست..🌿
🔴 سلاح جهاد را کسی نمی شناخت اما وقتی شهید شد خیلی زود عطر شهادتش دل‌های جوانان جبهه مقاومت را پر کرد. این ویژگی شهدای حزب الله است. تا زنده‌اند فقط سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی آن‌ها را می‌شناسد، اما پس از شهادت همه جهان اسلام متوجه شان می‌شود. همیشه جهاد را با سلاح رزم می‌دیدید، اینبار با سلاح ببینید. با دوربین‌ها می‌توان در هزاران کیلومتر آن طرف‌تر خط شکنی کرد اما با تفنگ‌ها شاید کیلومترها آن طرف‌تر. دوربین‌ها زینبی‌اند و تفنگ‌ها حسینی؛ و زینبیون جهان را فتح می‌کند.
مادر پریشان است؛تمام خاطرات پسرش از مقابل چشمانش عبور میکند . . . برق چشمانش،قد رشید و چهره زیبای پسرش را به خاطر می آورد . . . چشمانش که به پیکر بی جان پسر می افتد امید هایش نا امید میشود... با خود میگوید یعنی واقعا جهاد رفت؟... بی تابی مادر امانش را بریده که پرچم گنبد امام حسین را می آورند...ندای یا حسین (ع) طنین انداز میشود . . . نام حسین(ع) را که میشنود آرام میشود... حالا دیگر روضه های عاشورا را مرور میکند... به روضه علی اکبر که میرسد خجالت زده اشک هایش را پاک میکند . . .با خود میگوید جهاد "اربا اربا" نیست . . . بمیرم برای اربابم حسین(ع) که جمع کردن پیکر علی اکبرش از دشت برایش معمایی شده بود . . .
1_سال 86 بود كه اولين‎بار او را ديدم. نوجواني رشيد و نوراني. در حرم حضرت معصومه (سلام‎الله عليها) با هم همراه شديم. فارسي را كم مي‎فهميد و عربي را كم مي‎فهميدم. ولي نگاه‌‌‎هاي با معنايش تمام حرف را مي‎زد. نديده بودم كسي با زيارتنامه حضرت معصومه (سلام‎الله عليها) گريه كند ولي او گريه كرد و من از گريه او بغض كردم كه ما چه داريم در كنار خود و قدرش را نميدانيم. زيارت كه تمام شد گوشه‎اي نشستيم و از حال و هوا كه خارج شد گفتم من تا به حال در حرم بي‎بي گريه نكرده بودم ولي الان از گريه تو... خنديد و گفت: «چه حسي نسبت به حضرت زينب (سلام الله عليها) داري؟» گويي با مشت كوبيد به سرم. اشك در چشمانم جمع شد و نه او چيزي گفت و نه من. ✍️احسـان‌امیـنی‌