هدایت شده از تشرفات
#داستان_تشرف
🔻مرحوم فشندی تهرانی نقل می کند:
در #مسجد_جمکران قم اعمال را به جا آورده و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند طرف مسجد بروند. گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده تشنه است. ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛ پس از آنکه ظرف آب را پس داد گفتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک گردد. فرمود:
"شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند، اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد".
این را فرمود و تا نگاه کردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود اقدس امام زمان (صلوات الله علیه) را زیارت کردم و حضرتش امر به دعا نموده است.
📚شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ج ١، ص ١۵۵
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از فُسْطاطُ الْمَهْدی "سلام الله علیه"
#داستان_تشرف
🔻در کتاب #ملاقات_با_امام_زمان ارواحنا فداه از قول یکی از اولیای الهی نقل می کنند که فرمود:
يک شب در ماه رمضان موقع افطار در خانه را زدند و حضرت بقيه الله روحي فداه افطاري به منزل ما امدند.
قبل از افطار نماز مغرب و عشاء را خواندند و من هم به ايشان اقتدا کردم .
👈سپس آن حضرت مطالبي سر سفره افطار به من فرمودند که آنچه لازم است نقل شود اين است که فرمودند :اين دعا را زياد بخوانيد:
"اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اَللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِينَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اَللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ"
👈علت دستور خواندن اين دعا اين بود که آن حضرت تقريبا به اين مضمون فرموده اند که:
جدم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرموده است اين دعا را در ماه رمضان بخوانند براي اين بوده که استجابت اين دعا صد در صد در زمان ظهور خواهد بود و در حقيقت اين دعايي است که براي ظهور و فرج ما خوانده مي شود.🔺
زيرا در زمان قبل از ظهور غير ممکن است که به کلي فقر و گرسنگي و کبر و ناراحتي از ميان قاطبه مردم برداشته شود.
هيچ اسيري در عالم نباشد و تمام امور مسلمانان اصلاح شود .
و بالآخره غير ممکن است که قبل از ظهور حال و روحيات همه مردم به خوبي صفات الهي تبديل شود و همه متخلق به اخلاق پروردگار گردند و ديون همه ادا شود و فقر و فاقه در عالم جاي خود را به ثروت و مکنت بدهد.
بنابراين اگر اين دعا بخواهد مستجاب شود بايد قبل از آن ،ظهور باهر النور حضرت بقيه الله ارواحنا فداه واقع گردد.
👈اينجا است که آن حضرت فرمودند: به شيعيان ما بگوييد اين دعا را که در حقيقت دعا براي ظهور و فرج ماست زياد بخوانند.
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
@alhaghgholjadid
مجموعه مهدویت فُسْطاطُ الْمَهْدی
@fostatolmahdi
#داستان_تشرف مرحوم علامه حلی در مسیر کربلا
▪️علامه حلی رضوان الله علیه از رجال برجسته وعلمای بزرگوار شیعه، كسیست كه دربارهاش نوشته اند: در حالی كه كودك بود، به درجه اجتهاد رسید و مردم منتظر بودند كه به تكلیف برسد تا از او تقلید نمایند.
علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی كربلا راه میافتاد تا فضیلت زیارت امام حسین سلام الله علیه را در شب جمعه درك نماید.
آن بزرگوار، طی سفری از حله به كربلا، به محضر نورانی امام عصر سلام الله علیه میرسند، اما، حضرت را نمیشناسند.
در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین میافتد. امام زمان ارواحنافداه خم میشوند، عصای علامه را برمیدارند و به دست ایشان میدهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا میشود و از محضر امام روحی فداه میپرسد:
آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبریاست، میتوان حضرت صاحب الامر سلام الله علیه را دید یا نه؟
حضرت در پاسخ علامه میفرمایند:
چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید وحال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟!
به محض اینكه علامه این پاسخ را میشنود، بیاختیار خود را به زمین میاندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش میشود.
📚 قصص العلماء ، ص۱۲۳
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
هدایت شده از تشرفات
1_14680870293.mp3
12.03M
جزئیاتی کمتر شنیده شده از تشرف مشهور علی بن ابراهیم بن مهزیار به محضر امام عصر سلام الله علیه
📚 كمال الدين، ج۲ ، ص ۴۶۵
#داستان_تشرف
https://eitaa.com/tasharofaat
-1554178302_-1237256370.mp3
7.13M
▫️امام زمان سلام الله علیه فرمود:
چرا از این نماز غافلید؟!
#داستان_تشرّف مرحوم حاج قدرتالله #لطیفی_نسب به محضر امام عصر سلام الله علیه.
📚 مجله موعود، شمارههای ۸۰ و ۱۰۴.
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
4_5994293955888418813.mp3
6.63M
#داستان_تشرف مرحوم آیت الله مرعشی به محضر امام عصر سلام الله علیه در #مسجد_سهله
📚 شيفتگان حضرت مهدى علیهالسلام، ج۱، ص ۱۳۰.
#اماکن_منتسب_به_امام_زمان ارواحنا فداه
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
#داستان_تشرف
#حدیث_مهدوی
🔻حدَّثَنَا اَلْأَوْدِيُّ قَالَ: بَيْنَا أَنَا فِي اَلطَّوَافِ - و قَدْ طُفْتُ سِتّاً و اريد اَلسَّابِعَ - فَإِذَا بِحَلْقَةٍ عَنْ يَمِينِ اَلْكَعْبَةِ، و شَابٌّ حَسَنُ اَلْوَجْهِ، طَيِّبُ اَلرَّائِحَةِ، هَيُوبٌ مَعَ هَيْبَتِهِ، مُتَقَرِّبٌ إِلَى اَلنَّاسِ يَتَكَلَّمُ، فَلَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْ كَلاَمِهِ، و لاَ أَعْذَبَ مِنْ مَنْطِقِهِ ، فذهبت اكلّمه فَزَبَرَنِي اَلنَّاسُ، فَسَأَلْتُ بَعْضَهُمْ: مَنْ هَذَا؟ فَقَالُوا هَذَا اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ يَظْهَرُ لِلنَّاسِ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَوْماً لِخَوَاصِّهِ يُحَدِّثُهُمْ. فقلت: سيّدي، مسترشدا اتيتك فأرشدني، فناولني عليه السلام حصاة و كشفت عنها فَإِذَا بِسَبِيكَةِ ذَهَبٍ، فَذَهَبْتُ فَإِذَا أَنَا بِهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَدْ لَحِقَنِي فَقَالَ لِي: «ثَبَتَتْ عليك الحجّة، و ظَهَرَ لَكَ اَلْحَقُّ، و ذَهَبَ عَنْكَ اَلْعَمَى، أ تَعْرِفُنِي؟» فَقُلْتُ: لا، فقال عليه السلام: « أَنَا اَلْمَهْدِيُّ ، و أَنَا قَائِمُ اَلزَّمَانِ ، أَنَا اَلَّذِي أملأها عدلا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً ، إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ، و لاَ يبقى الناس في فترة، و هَذِهِ أَمَانَةٌ فَحَدِّثْ بِهَا إِخْوَانَكَ مِنْ أَهْلِ اَلْحَقِّ.
🔸اودى روايت كرده كه گفت: هنگامى كه در طواف بودم، در شوط هفتم متوجه شدم كه در طرف راست كعبه گروهى اجتماع كردهاند و جوان خوش صورت و خوش بوئى كه آثار هيبت و عظمت از چهرهاش نمودار بود با زبان شيرينى براى مردم سخن می گفت، من بطرف او رفتم تا با ایشان حرف بزنم، مردم مرا از نزديك شدن بطرف او منع كردند.
پرسيدم: او كيست؟
گفتند: اين فرزند حضرت رسول صلى اللّٰه عليه و آله ميباشد كه در هر سال يك روز براى مردم ظاهر می گردد و با خواص خود سخن ميگويد. عرض كردم اى آقاى من آمدهام تا مرا هدايت كنيد، او سنگريزهاى به من داد و من ديدم يك تكه طلا است، من بطرف او رفتم و سپس از من پرسيد حجت بر تو ثابت شد و حق را درك كردى و بصيرت يافتى، مرا می شناسى؟
عرض کردم: نميشناسم
فرمود:
من مهدى و قائم زمان هستم، من زمين را پس از جور و ستم از عدل و داد پر خواهم كرد، زمين هرگز از حجت خالى نميشود و مردم در فترت نميمانند و اين موضوع در دست تو امانت است به برادرانت كه از اهل حق هستند برسان.
📚إعلام الوری بأعلام الهدی ج ۲، ص ۲۶۷
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
511_54770787605730.mp3
17.83M
#داستان_تشرف بافندهای از دزفول به محضر امام عصر سلام الله علیه.
📚العبقریالحسان ج۵ ص۳۲۵
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
هدایت شده از تشرفات
85-Tasharofe Farde Lal_Haj Qodratollah Latifinasab.mp3
5.15M
🔸مرد لالی که با امام زمانش حرف زد!
📚 به نقل از مرحوم لطیفی نسب
(رییس هیات امنای مسجد مقدس جمکران)
#داستان_تشرف
#معجزات_حضرت
@tasharofaat
#داستان_تشرف
#نواب_اربعه
🔻وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ رَفَعَهُ عَنِ الزهري [اَلزَّهْرَانِيِّ] قَالَ: طَلَبْتُ هَذَا اَلْأَمْرَ طَلَباً شَاقّاً حَتَّى ذَهَبَ لِي فِيهِ مَالٌ صَالِحٌ فَوَقَعْتُ إِلَى اَلْعَمْرِيِّ وَ خَدَمْتُهُ وَ لَزِمْتُهُ وَ سَأَلْتُهُ بَعْدَ ذَلِكَ عَنْ صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِي لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ وُصُولٌ فَخَضَعْتُ فَقَالَ لِي بَكِّرْ بِالْغَدَاةِ فَوَافَيْتُ فَاسْتَقْبَلَنِي وَ مَعَهُ شَابٌّ مِنْ أَحْسَنِ اَلنَّاسِ وَجْهاً وَ أَطْيَبِهِمْ رَائِحَةً بِهَيْئَةِ اَلتُّجَّارِ وَ فِي كُمِّهِ شَيْءٌ كَهَيْئَةِ اَلتُّجَّارِ فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ دَنَوْتُ مِنَ اَلْعَمْرِيِّ فَأَوْمَأَ إِلَيَّ فَعَدَلْتُ إِلَيْهِ وَ سَأَلْتُهُ فَأَجَابَنِي عَنْ كُلِّ مَا أَرَدْتُ ثُمَّ مَرَّ لِيَدْخُلَ اَلدَّارَ وَ كَانَتْ مِنَ اَلدُّورِ اَلَّتِي لاَ يُكْتَرَثُ لَهَا فَقَالَ اَلْعَمْرِيُّ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ سَلْ فَإِنَّكَ لاَ تَرَاهُ بَعْدَ ذَا فَذَهَبْتُ لِأَسْأَلَ فَلَمْ يَسْمَعْ وَ دَخَلَ اَلدَّارَ وَ مَا كَلَّمَنِي بِأَكْثَرَ مِنْ أَنْ قَالَ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ اَلْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِكَ اَلنُّجُومُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ اَلْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضِيَ اَلنُّجُومُ وَ دَخَلَ اَلدَّارَ.
محمد بن یعقوب مرفوعاً از زهری نقل كرده كه گفت: در طلب زيارت حضرت صاحب سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف خيلى مشقّت و سختى كشيدم، تا جايى كه در اين راه مال بسيار زيادى خرج كردم، تا اينكه به عمرىّ قدس سره(#نايب_اول) رسيدم و به او خدمت كرده و ملازمش شدم.
بعد از مدّتى از ايشان درباره امام زمان عليه السّلام سؤال كردم، او به من گفت:
نمىتوان به محضر حضرت رسيد.
بار دوم تواضع و التماس كردم؛ عمرى گفت:
فردا صبح بيا.
فردا صبح رفتم، به استقبال آمد و همراه او جوانى بود كه چهره بسيار زيبا و رايحه و بوى خوشى داشت كه از همه خوشبوتر بود، و هيئت و ظاهر تجار را داشت و مثل تجار چيزى در آستينش بود.
وقتى كه او را ديدم به سمت عمرىّ رفتم، امّا او با اشاره به من فهماند كه به سمت جوان بروم، به طرف جوان برگشتم و هرچه خواستم پرسيديم، او هم جوابم را داد.
بعد حركت كرد تا اينكه داخل خانهاى شود، و آن خانه از جمله خانههايى بود كه به آنها اعتنا نمىشد.
عمرى به من گفت: بعد از اين ايشان را نخواهى ديد.
هرچه كه مىخواهى از ايشان بپرس.
رفتم كه از ايشان امورى را بپرسم امّا حضرت اعتنا نكرد و داخل خانه شد، فقط اين را فرمودند:
ملعون است ملعون است هركس نماز عشاء را تأخير بيندازد تا ستارگان آسمان مثل شبكه بههم بگذرند، ملعون است ملعون است كسى كه نماز صبح را تأخير بيندازد تا اينكه ستارگان آسمان ناپديد شوند.
حضرت پس از گفتن اين كلمات وارد خانه شدند.
📚الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۲۷۱
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
#داستان_تشرف مرحوم علامه آیت الله #شیخ_مجتبی_قزوینی به محضر حضرت #ولیعصر ارواحنا فداه
🔻در یکی از موارد فقر شدیدی که حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی بدان مبتلا میشوند و شبی با دست خالی و ناراحتی به منزل میروند... و مادرشان این ناراحتی شدید را در چهره ی ایشان میبینند،سفره را می آورد و میگوید اینقدر ناراحت نباشید مقداری نان خشک داریم!
در همین هنگام کسی در میزند،مادر میرود و در را باز میکند؛کسی که در زده بود در را میگیرد و نمیگذارد کاملا در باز شود و کیسه ی پولی میدهد و میگوید:
به آقا #مجتبی بگویید شما مورد نظر و توجه ما هستید و از نظر ما دور نیستید!
مادر پول را میگیرد و می آورد و جملاتی را که آن آقا گفته بودند به حاج شیخ میگویند.
حاج شیخ متوجه جریان میشوند و بسیار متاثر میگردند که چرا خودشان نرفتند در را باز کنند.
پس از این جریان همواره به توسل و توجه و انابه میپردازند و مدتی چنین میگذرد تا شبی خواب میبینند که در عالم رویا کسی کاغذی به ایشان میدهد که در اطراف آن کاغذ آیاتی نوشته شده است و وسط آن نوشته شده است:
"بسم الله الرحمن الرحیم" و در آخر کاغذ نوشته شده "الاربعین"
حاج شیخ فردای آن شب خدمت استادشان آیت الله #میرزا_مهدی_اصفهانی میروند و خوابشان را میگویند.
مرحوم میرزا نخست متاثر میشود و میگرید و خواب را چنین تعبیر میکند:"آیات قرآن و بسم الله..." حقایقی از بطون قرآن است که به شما خواهد رسید اما "الاربعین" آخر کاغذ اشاره به آن هنگامی دارد که شما خدمت حضرت میرسید!
حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی میگفتند از این تعبیر من همواره انتظار آن هنگام را میکشیدم تا موعود معهود فرا رسید، و من بی اختیار از خانه بیرون آمدم و به طرف حرم مطهر رفتم، وارد صحن شدم که یکباره دیدم آقا #امام_زمان سلام الله علیه آنجا تشریف دارند و من در همان نگاه اول آن وجود مبارک را شناختم و چون به ایشان نزدیک شدم آغوش باز کردند و مرا در آغوش گرفتند و...
📚متاله قرآنی ص۲۹۶
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor
#داستان_تشرف مرحوم حاج شیخ مصطفی #خبازیان رضوان الله علیه
🔻آقاي حاج حسن بهاري يكي از دوستان نزديك مرحوم خبازيان نقل مي كند:
"حدود يك ماه قبل از فوت مرحوم خبازيان بود كه شبي مرحوم به من زنگ زد كه يك تاكسي بگير بيا با هم حرم حضرت رضا سلام الله علیه مشرف شويم و دقيقا خاطرم هست كه در مكالمه تلفني كه داشتيم گفت به شرط اين كه پول تاكسي را من حساب كنم بنده يك تاكسي گرفتم و دنبال ايشان رفتم . وقتي مرحوم خبازيان داخل ماشين كنار من نشستند فرمودند كه مطلبي به شما ميگويم تا زنده هستم به كسي نقل نكني گفتم: چشم.
فرمودند:
ذكري جهت تشرف به محضر حضرت بقيت الله الاعظم سلام الله علیه از آيت الله سيد محمود مجتهد سيستاني گرفتم كه البته ايشان استخاره كردند كه ذكر را بدهند و خوب آمد چهل روز با آدابي كه فرمودند ذكر را در منزلم واقع در كوي فرهنگ خواندم و ديروز روز چهلم بود . روز چهلم در منزل كسي نبود و من در سرداب مشغول ذكر بودم. درب ورودي را بسته و اتفاقا قفل كرده بودم كه ناگهان ديدم دونفر ، يك پيرمرد نوراني و يك جوان عرب وارد شده و سلام كردند . به محض ورود اول تمام اعضاء و جوارحم خشك شد و از كار افتاد و سپس با خود گفتم درب كه قفل است اين بزرگواران از كجا وارد شدند و تازه متوجه شدم زبانم از كار افتاده است حتي جهت احترام نتوانستم از جاي خود برخيزم و به همان حالت كه بر روي سجاده رو به قبله مشغول ذكر بودم خشكم زده بود پيرمرد گفت آقا بقيه الله مي باشند جواب سلام را بده و من كه زبانم از كار افتاده بود مانند يك انسان گنگ و با اشاره سر به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم نور از گريبان مباركش تمام صورت را گرفته بود پيرمرد فرمود
آقا امام زمان مي فرمايند: #تو_اسود_ما_هستي خدا رحمتت كند و بعد از لحظه اي بلند شده و تشريف بردند تا به خودم آمدم و به درب خروجي مراجعه كردم ديدم درب منزل قفل ميباشد تا اذان مغرب گريه كردم تا آنجا كه مهر نمازم به گل مبدل شد و با مهري ديگر نماز مغرب را خوانده با همان حال به منزل استادم آيت الله العظمي سيد محمود مجتهد سيستاني رفتم .داستان را برايشان نقل كردم و از ايشان پرسيدم اسود لقب كدام بزرگوار بوده است
ايشان فرمودند: #اسود_لقب_مقداد_است و
شما#نمره_بيست_از_آقا_امام_زمان گرفته ايد آقا فرمودند امام زمان سلام الله علیه ديگر چيزي نفرمودند گفتم چرا پيرمرد گفت كه آقا مي فرمايند خدا رحمتت كند تا اين جمله را گفتم آقا با دست محكم بر پاي خود زدند وديگر چيزي نفرمودید."
(📚منبع: سایت رسمی آیت الله مجتهدی سیستانی رضوان الله علیه)
https://eitaa.com/jlasatemarefatemasor