#متن_خاطره
🌷چند خانــم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسنـد،در تمام مدت سرش بالا نیامد، نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود...
خانـم ها ڪہ رفتند، رفتم جلو گفتم: تـو آنقدر سرت پایینہ نگاهم نمےندازی بہ طرف ڪہ داره حرف میزنه باهات، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبے و اثر حرفات ڪم شه...
گفت: من نگاه نمےکنم تا خــــدا مرا نگاه کند...
《شهید دڪتر عبدالحمـید دیالمه،
نماینده مردم مشهد در مجلس》
#تلنگر
مراقب چشمها، زبان، قلب و اعمال خود باشیم که به بهانه رفتارهای اجتماعی باعث ارتکاب گناه خود و دیگران نشویم.
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
هدایت شده از بسوی ظهور
#متن_خاطره
🌷 توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر.... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚 شهید ابراهیم هادی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃