eitaa logo
جملات ناب از اهلبیت؛ علما و شهدا
975 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
626 ویدیو
42 فایل
🌷روزی چند جمله عالی از اهلبیت؛ علما و شهدا در این کانال به شما 🎁هدیه می‌کنم تا روی آن‌ها تفکر کنیم و آرامش معنوی پیدا کنیم.🌷 ♥️ کپی از مطالب این کانال مشروط بر صلوات بر محمد و آل محمد(صلوات الله علیهم اجمعین) حلال است. ♥️ 💌ارتباط با من: @vjjafari
مشاهده در ایتا
دانلود
✅💠 امام رئوف! سر روی شیشه ی اتوبوس گذاشت. تک درخت وسط بیابان را که دید اشک از گوشه ی چشمانش سرازیر شد. مرد، دست لرزانش را روی دستش گذاشت و فشار داد:«نگران نباش خانوم. مگه نگفتی بریم پابوس آقا، آقا رئوفه، دست خالی ردمون نمی کنه؟!» سر از روی شیشه برداشت. دست مرد را گرفت و به موهای سفیدش خیره شد:«آره؛ ولی آخه ... اگه حکم تخلیه ی خونه تایید بشه؟ دلم خوش بود چند روز یه بار نوه هام میان خونه ام... دورم می چرخند، می خندند، بازی می کنند.» از پشت شیشه ی خیس عینک به زور چشمان خسته ی مردش را دیدزد:«حاجی ...سر بار نشیم؟! » مرد دستش را آرام رها کرد. تلفن را از توی جیبش بیرون کشید. چند ثانیه صفحه ی تلفن را با نگاه بالا و پایین کرد:« رضا است!» گوشی را آرام کنار گوشش گذاشت:«سلام بابا... الحمدلله... چی بابا؟... جدی می گی؟» -:«چی می گه حاجی؟» -:«خدا دلتو شاد کنه پسرم... بذار خبر رو به مادرت بدم ... فعلاً خداحافظ.» -:«چه خبری حاجی؟ مربوط به خونه است؟» مرد سر تکان داد. چشمانش تَر شد:«رضا می گه...» -:«چی حاجی؟» -:«می گه هیئت داوری حکم تخلیه ی خونه رو باطل کردند.» -:«یعنی خونمون بر می گرده ؟» -:«آره. امام رضا جوابمون رو داد. » زن گوشه ی روسری را زیر شیشه ی عینک برد.لرزان اشک هایش را پاک کرد:«یا امام رضا آقاجون قربونت برم حق به حق دار رسوندی .» @taaghcheh