دلگیرم!!
هرچه میدوم
به گرد پایتـان هم نمیرسم!
مسئلہ یک سـربـنـد و لـبـاس خاکی نیست!
هوای دلـم از حد هشــدار گذشته
شہـــــدا یارے ام ڪنید
شهید نشوم می میرم...
#غواص_کربلای_4
شبتون شهدایی
@jomalat_talaei_shohadaei
#دمی_با_شهدا ❤️
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم ، گفت : بنزین ماشین من از بیت المال است ، اگر ذرهای از آن را به تو بدهم نه تو خیر میبینی و نه من !
#شهید_مهدی_طیاری
#یادشهداباذڪرصلوات
@jomalat_talaei_shohadaei
#سیره_شهدا
رفتیم خریـد ...
ولی یک کلام با هم حرف نزدیم!
هم من خجالت میکشیدم هم محمد،
هرکاری بود با خواهرم هماهنگ میکرد
فردای همان روز عقـد کردیم ...
محمد با لباس سپاه اومد،
من هم با یک چادر و لباس سفید
نشستم سرِ سفره عقـد
یک سفره سـاده؛
نان و پنیر
سبزی، میوه
و شیرینی...
عقد که کردیم، اذان ظهر بود
وضو گرفتیم، رفتیم مسجد ...
به نقل از: همسر شهید
#شهید_محمد_اصغری_خواه🌷
فرمانده گردان کمیل لشکر ۱۶ قدس
👉 join 👇
@jomalat_talaei_shohadaei
پرسیـدم : قلہ افتخـار یڪ ملـت ڪجاست؟
آرام دستـم را ڪًرفـت و بر سر قبـر یڪ #شهــــیـد مهمـانم ڪرد.
روے ســنڪً قبــرش نوشتہ بود : " قلہ افتخــارم 【 #شـــــهادت】است...
@jomalat_talaei_shohadaei
|•°🌸🍃
بر ما خرده نگیرید که چرا
روز و شبمان
لبریز از یاد شهداست
که اگر یاد شھیدی در دل، خانه کرده
نه از پاکیِ دلِ ما...
که از لطف و عنایت شھید است...
@jomalat_talaei_shohadaei
💛❄️💚
گفته بود آقا سید من پای روضه ک مینشینم، به گریه نمیافتم.
سید مجتبی به یکی از روضه هایی ک خوانده بود اشاره کرد و پرسید:
حتی این را هم ک گفتم، گریه نکردی؟
- ن، اینجا هم منقلب نشدم.
سید مجتبی در جوابش گفت:
مشکل از من است.
دهان و چشم من آلوده است ک تو با روضه گریه ات نمیگیرد.
میگفت برای هر کس تعریف کردم ک با روضه منقلب نمیشوم، میگفت مشکل از خودت است.
سید اما میگوید مشکل از من است ک روضه خواندنم روی تو اثر نمیگذارد...
#شهیدسیدمجتبی_علمدار
شبتون شهدایی🌹