eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
16.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
15.4هزار ویدیو
54 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 به‌شوخی‌به یکی‌از دوستانم گفتم: مَن‌۲۲ساعت متوالی‌خوابیده‌ام..!!! گفت: بِدون‌غذا..؟؟ همین‌سخن را به‌دوست‌دیگرم گفتم: گفت: بدون‌نماز..؟! وَ اینگونه‌خدای‌هرکس‌ را شِناختم.. @jomalat_talaei_olama_shohada
زیر زمین خانه اش را کرده بود حسینیه ، پنجشنبه آخر هر ماه روضه می گرفت. از ۶ بعد از ظهر مراسم شروع می شد و خیلی از دوستان از ۴ می آمدند حسینیه ، ولی صیاد نمی گذاشت کسی دست به چیزی بزند. پاچه های دست و پایش را بالا می زد و مثل یک خادم کار می کرد ، همه جا رو جارو می کرد و می شست. مجلس که شروع می شد دیگر خودش را نشان نمی داد.... خط عاشقی ، ج1 "شهیدعلی صیاد شیرازی" 🌷یادش با ذکر @jomalat_talaei_olama_shohada
🌷 ♻️اگر میخواهید نذر کنید، فقط نذر کنید که گناه نکنید... ❌ مثلا نذر کنید ، یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا صاحب الزمان (ارواحنافداه) ازطرف خودم. ♻️یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (ارواحنافداه) انجام میدهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است.... شهیدمدافع حرم مجید سلمانیان🌷 .شـہـدا.بـا.صـلـواتـ🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
✨ وقتی بهش می‌گفتیم چرا گمـنام ڪار می‌ڪنی ..! میگفت: ای بابا، همیشه ڪاری ڪن ڪه اگه خدا تو رو دید خوشش‌ بیاد نه مـردم (: 🌱 @jomalat_talaei_olama_shohada
✨ وقتی بهش می‌گفتیم چرا گمـنام ڪار می‌ڪنی ..! میگفت: ای بابا، همیشه ڪاری ڪن ڪه اگه خدا تو رو دید خوشش‌ بیاد نه مـردم (: 🌱 @jomalat_talaei_olama_shohada
✨﷽✨ 🌿 🔎از همسر شهید همت پرسیدند: چرا چشمهای حاج ابراهیم آنقدر زیبا بود؟ گفته بودند به دو علت: اول هیچ وقت نگاه ابراهیم من به حرام باز نشد. دوم هر موقع نیمه های شب بیدار میشدم میدیدم اون چشمها در خونه خدا چه اشکی دارند میریزند.🥺 @jomalat_talaei_olama_shohada
🔰 | 🔅 نور حـــــلال... ➖ وقتے می‌خواستـــــ درس بخواند، از پایگاه خارج مےشد و در سرماے راهرو مےنشستـــــ . چراغ‌هاے راهرو در شبـــــ روشن بود. 🔻مےگفتـــــ : «این درس را براے خودم میخوانم. درستـــــ نیستـــــ از نورے ڪه هزینه آن از طریق بیتـــــ المال پرداختـــــ مےشود، استفاده ڪنم.» 📍شهید مدافع حریم اهل‌بیتـــــ ، محمدهادے ذوالفقارے ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللّهمَّ ؏َجَّل لِوَلیَّک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ @jomalat_talaei_olama_shohada
❣️ 💢 کت و شلوار دامادی‌اش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچه‌های سپاه می‌گفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیه‌ی من برای شماست.» 🔹کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچه‌های سپاه شده بود و دست به دست می‌چرخید. ❤️ هر کدام از دوستانش که می‌خواستند داماد شوند، برای مراسم دامادی‌شان، همان کت و شلوار را می‌پوشیدند. جالبتر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را می‌پوشید؛ به شهادت می‌رسید! 🌷 به روایت: فاطمه فخار همسر شهید محمدحسن فایده 📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 73 📎 📎 @jomalat_talaei_olama_shohada
🍁شهید مهدی زین الدین🍁 در تدارکات لشکر، یکی دو شب، میدیدم ظرف‌های شام را یکی شسته.💦 نمیدانستیم کار کیه. یک شب؛ مچش را گرفتیم. آقا مهدی بود.✨ گفت: من روزها نمیرسم کمکتون کنم کلی ظرف های شب‌ها مال من.✨💫 🌹شادی روح شهید صلوات 🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
🍁شهید مهدی زین الدین🍁 در تدارکات لشکر، یکی دو شب، میدیدم ظرف‌های شام را یکی شسته.💦 نمیدانستیم کار کیه. یک شب؛ مچش را گرفتیم. آقا مهدی بود.✨ گفت: من روزها نمیرسم کمکتون کنم کلی ظرف های شب‌ها مال من.✨💫 🌹شادی روح شهید صلوات 🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
🌷 🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به‌ طرف خانه می‌رفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم. پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد. فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع‌ به کاری که کرده‌ای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی. خدا می‌داند از پیش او که آمدم احساس می‌کردم از نو متولد شدم... @jomalat_talaei_olama_shohada
🌷 🌱دو سه ماهی می‌شد که وارد دانشکده شده بود. تعدادی از دانشجویان را گلچین کرد‌. یک گروه تشکیل دادند که هدفشان، ترویج مسائل اعتقادی و اخلاقی در دانشکده بود، با شیوه‌ی کاری متفاوت. همه‌ی اعضای گروه را توجیه کرد، اخلاق و رفتار پسندیده در راس کارهایشان بود.اول با دیگران طرح رفاقت و دوستی می ریختند، بعد هم آنها را دعوت به رعایت مسائل شرعی می‌کردند. وضع دانشکده بهتر شد، خیلی از افراد گروه هم شهید شدند.🕊⚘️