eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
17.9هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
13.7هزار ویدیو
53 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔆سه جواب حقیقی 💥روزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام با مردم سخن می‌گفت، در ضمن سخنان، سه سؤال از آنان کردند؛ امّا جواب آن‌ها را نپسندید و جواب صحیح را خودشان فرمودند. از آن‌ها پرسید: 🔅1. رَقوُب در میان شما کیست؟ گفتند: مردی را گویند که بمیرد و فرزندی نداشته باشد. امام علیه‌السلام فرمود: رقوب کسی است که بمیرد و یکی از فرزندانش را جلوتر از خود نفرستاده باشد که در پیشگاه خدا حساب شود، اگرچه فرزندان بسیار بعد از خود بگذارد. 🔅2. صُعلوُک در میان شما کیست؟ گفتند: مرد فقیر را گویند. فرمود: صعلوک کسی است که مالی را در راه خدا به پیش نفرستاده باشد هرچند بعد از خود ثروت کلانی بگذارد. 🔅3. صُرعه نزد شما کیست؟ گفتند: آن قهرمان پرتوانی که پهلویش به خاک نرسیده است! 💥فرمودند: آن قهرمانی که وقتی شیطان بر قلبش زد و خشمگین شد به‌طوری‌که خونش (از رگ‌هایش) آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم بر خشمش غالب و آن را به زمین بکوبد. 📚(مشکاه الانوار، ص 366 -حکایت‌های شنیدنی، ج 1، ص 115 @jomalat_talaei_olama_shohada
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔆معاذ بن جبل 🌻«معاذ» در هیجده سالگی مسلمان شد و در جنگ بدر و اُحد و خندق و دیگر جنگ‌ها شرکت داشت و پیامبر صلی‌الله علیه و آله میان او و «عبدالله بن مسعود» عقد برادری قرار داد. انسانی خوش‌رو و بخشنده بود و پیامبر صلی‌الله علیه و آله او را به حکومت یمن فرستادند و مطالبی را به او گوشزد کردند ازجمله فرمودند: «بر مردم سخت مگیر و با ایشان چنان رفتار کن که به دین و سخن تو علاقه‌مند گردند.» 🌻در زمان حکومت خلیفه‌ی دوم جنگی میان مسلمانان و روم اتفاق افتاد و او هم شرکت داشت. در سال هجدهم هجری در «عمواس» شام طاعونی واقع شد. ابوعبیده فرمانده قوای مسلمانان به مرض طاعون مبتلا شد، چون یقین به مرگ نمود معاذ را جانشین خود قرار داد. 🌻سپاهیان او را گفتند: «دعا کن تا این بلا مرتفع گردد.» او فرمود: «این بلا نیست، بلکه دعای پیامبر صلی‌الله علیه و آله شما و مرگ نیکان و صالحان و شهادتی است که خدا مخصوص بعضی از شما می‌گرداند.» 🌻بعد فرمود: «خداوندا! از این رحمت (طاعون) سهم کاملی به خاندان معاذ بده.» 🌻بعد از مدتی اهل خانه‌اش مبتلا شدند و مُردند و خود او نیز در انگشتش اثر کرد، انگشت را به دندان می‌گزید و می‌گفت: «پروردگارا! این کوچک است آن را مبارک گردان.» 🌻عاقبت در سن 38 سالگی با مرض طاعون درگذشت و نزدیک خاک اردن (در سال هیجده هجری) به خاک سپرده شد. 📚(پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و یاران، ص 264 259 -طبقات ابن سعد، ج 3، ص 124 122) @jomalat_talaei_olama_shohada
🍃🌱 🔆تشییع عبد فرّار 💥مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: در زمان عارف کامل مرحوم ملّا حسینقلی همدانی، شخصی به نام «عبد فرّار» که آدم بدی بود، در نجف بود. او وقتی وارد صحن می‌شد، از بدی‌اش بعضی‌ها می‌ترسیدند. مرحوم آخوند به او برخورد کردند و از او پرسیدند: اسمت چیست؟ او گفت: مرا نمی‌شناسی؟ 💥من عبد فرّار هستم. (بعد با خود گفت: که آیا من) از خدا فرار کرده‌ام یا از رسولش؟ صبح جان به جان‌آفرین داد و مُرد. 💥وقتی صبح، آخوند نزد شاگردانش آمدند، فرمود: «یکی از اولیای خدا وفات کرده است، به خانه‌اش برویم.» آمدند خانه آدم لات یعنی عبد فرّار؛ همه تعجب کردند. آخوند در تدفین و تشییع‌جنازه شرکت کردند. بعد فرمودند: «او وقتی بد بود که توبه نکرده بود. حال عبد فرار نصف شب توانست با توبه، همه گذشته خود را جبران کند.» 📚(تربیت فرزندان ص 421 استاد حسین مظاهری @jomalat_talaei_olama_shohada
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 🔆فهمیدن از ابرو 🍁شیخ ابوالحسن خرقانی (م. 425) فرمود: «من مرد امّی هستم. خدا علم خود را منّت نهاد و به من داد.» شخصی از او پرسید: «حدیث از چه کسی شنیدی؟» گفت: «از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم.» 🍁 آن شخص این سخن را قبول نکرد. شب پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را در خواب دید و فرمود: «او راست می‌گوید.» فردا آن شخص به نزدش آمد و شروع به حدیث خواندن کرد. 🍁شیخ فرمود: «این حدیث از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نیست.» گفت: «از کجا این مطلب را دانستی؟» فرمود: «چون تو حدیث آغاز کردی، دو چشم من بر ابروی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود، چون ابرو (به حالت کشف) به پایین کشیده بود، مرا معلوم شد که این حدیث از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نیست.»(5) 👈از این نمونه عنایت‌ها از ائمه علیهم السّلام و حتی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بسیار شنیده‌شده است. 📚احوال و اقوال خرقانی، ص 33 ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ثَلاثُ صَفاتٍ مِنَ صِفَةِ اللّه: الثِّقَةُ بِاللّهِ فی کلِّ شَی وَالغِنابِهِ عَنْ کلِّ شَی وَ الاِفْتِقارُ اِلَیهِ فِی کلِّ شی: اولیای الهی دارای سه صفت می‌باشند؛ به خدا در هر چیزی اعتماد دارند، از هر چیزی بی‌نیاز می‌باشند و در هر چیزی به خدا نیازمند می‌باشند.» 📚تفسیر معین، ص 181 -بحار، ج 20، ص 103 @jomalat_talaei_olama_shohada
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔆ابو طیّار 💥ابوطیّار یکی از بازرگانان کوفه بود و بر اثر پیشامدهای ناگوار، موجودی خود را از دست داد. او در مدینه خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و از ورشکست شدن و فشار زندگی مادّی شکایت کرد. 💥امام فرمود: «آیا در بازار دکّانی داری؟» عرض کرد: «آری ولی مدّتی است چون جنسی ندارم، آن را تعطیل کرده‌ام.» 💥امام علیه‌السلام فرمود: «چون به کوفه بازگشتی، دکّانت را باز کن و نظافت کن و درب دکّان بنشین؛ موقعی که خواستی به بازار بروی، دو رکعت نماز بخوان و پس از آن بگو: بار خدایا! من به تو تکیه کرده‌ام و تمنّای روزی و گشایش زندگی را دارم و کسی جز تو قادر به این درخواست من نیست.» 💥ابو طیّار به دستور امام عمل کرد و بدون سرمایه در دکان نشست؛ ساعتی نگذشت که پارچه‌فروشی نزد او آمد و درخواست کرد نصف دکّان را کرایه کند؛ او هم موافقت کرد. 💥ابو طیار به پارچه‌فروش گفت: «مقداری از پارچه‌ها را در اختیار من بگذار تا بفروشم و نصف سودش (به‌عنوان حق‌العمل) مال من و بقیه برای شما باشد.» او قبول کرد؛ اتفاقاً هوا سرد شد و مشتریان برای خرید به بازار هجوم آوردند و تا غروب جنس فروخته شد. 💥ابوطیّار به حق‌العمل‌کاری خود ادامه داد تا کم‌کم وضع مادی‌اش خوب شد و مرکب سواری تهیه کرد و غلام و کنیز خرید و خانه ساخت. 📚(حکایت‌های پندآموز، ص 117 -بحارالانوار، ج 11، ص 2) ‎‌‌‌‌‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
🍃🍃✨🍃🍃✨🍃🍃 ♨️♨️شنا، اسب‌سواری و تیراندازی 🔅مرحوم عارف بالله حاج اسماعیل دولابی درباره‌ی این حدیث: «شنا، اسب‌سواری و تیراندازی را به فرزندانتان بیاموزید.» 💥می‌فرمود: «مقصود از شنا این است که در دریای عمیق دنیا شنا کنند و در آن غرق نشوند. مقصود از اسب‌سواری این است که یاد بدهید چگونه مرکب بدن را برانند که سر کشی نکند و اختیار آن‌ها را به دست نگیرد و آن‌قدر این‌سو و آن‌سو نکشاند که آن‌ها را خسته و درمانده کند و آخرالامر هم بر زمین بزند و بکشد. 👈مقصود از تیراندازی این است که یاد بدهید چگونه تیر دعا را به هدف بزنند. اگر این سه تا را یاد گرفتی، دیگر فرمان خدا را ببر و به این کاری نداشته باش که چیزی گیرت می‌آید و روزی‌ات زیاد می‌شود یا کم می‌شود.» 📚(مصباح الهدی، ص 460) ‎‌‌‌‌‌‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔆امام افسرده شد 🌱ابو بصیر گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: یکی از شیعیان شما به نام عمر که مردی پرهیزگار است، بااینکه دست‌تنگ بود، پیش عیسی بن اعین آمد و تقاضای کمک کرد. عیسی گفت: «نزد من زکات هست، ولی به تو نمی‌دهم؛ زیرا دیدم که گوشت و خرما خریدی و این مقدار خرج اسراف است.» 🌱عمر گفت: «در معامله‌ای یک‌درهم بهره‌ی من گردید، با یک‌سوم آن مقداری گوشت و با قسمتی از آن خرما و بقیه‌اش را برای تأمین سایر احتیاجات خانواده‌ام به مصرف رساندم.» امام صادق علیه‌السلام از شنیدن این جریان، دست خود را بر پیشانی گذاشت و افسرده شد. پس‌ازآن فرمود: 🌱«خداوند برای تنگ‌دستان سهمیه‌ای در مال ثروتمندان قرار داده است، به مقداری که بتوانند زندگی کنند؛ و اگر آن سهمیه کفایت نمی‌کرد، بیشتر قرار می‌داد. ازاین‌جهت ثروتمندان به مستمندان انفاق کنند به مقداری که تأمین خوراک و پوشاک و ازدواج و صدقه و حج ایشان را بنمایند؛ و نباید سخت‌گیری کنند، به‌ویژه مثل عمر که از افراد نیکوکار است.» ‎‌‌‌‌‌‌‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 🔆دفع ملخ 🌾روزی عالم زاهد، مرحوم آیت‌الله کوهستانی در اتاق نشسته بودند. مردی نفس‌زنان خدمت ایشان می‌رسد و می‌گوید: «آقاجان بدبخت شدم. در زراعت‌های اطراف «زاغمرز» ملخ‌ها حمله کردند و در حال نابود کردن مزارع هستند و به‌زودی به مزرعه‌ی ارباب من می‌رسند و حقّم از بین می‌رود.» ایشان سر را پایین انداختند و مشغول ذکر شدند و بعد فرمودند: 🌾«بروید! به زمین شما لطمه‌ای وارد نمی‌شود.» فردا آن مرد با چهره‌ای شاد وارد شد و دست آقا را بوسید و تشکر کرد و گفت: 🌾«تمام زمین‌های اطراف را ملخ‌ها نابود کردند؛ فقط زراعت من به دعای شما سالم ماند. هنگامی‌که ملخ‌ها به زمینم حمله کردند. فوجی از گنجشکان، انگار که مأموریت داشتند هر یک ملخی در منقار گرفته و پرواز کردند.» بر قله‌ی پارسایی، ص 247 ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ثَلاثُ صَفاتٍ مِنَ صِفَةِ اللّه: الثِّقَةُ بِاللّهِ فی کلِّ شَی وَالغِنابِهِ عَنْ کلِّ شَی وَ الاِفْتِقارُ اِلَیهِ فِی کلِّ شی: اولیای الهی دارای سه صفت می‌باشند؛ به خدا در هر چیزی اعتماد دارند، از هر چیزی بی‌نیاز می‌باشند و در هر چیزی به خدا نیازمند می‌باشند.» 📚تفسیر معین، ص 181 -بحار، ج 20، ص 103 ‎‌‌‌‌‌‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
🦋🍁🦋🍁🦋🍁🦋🍁🦋 🔆عجوزه‌ی بنی‌اسرائیل 🌻وقتی حضرت موسی علیه‌السلام با جماعت بنی‌اسرائیل از مصر خواستند بیرون بروند، شب‌هنگام راه را گم کردند و به رود نیل رسیدند. فرعون هم با همراهانش دنبال حضرت موسی علیه‌السلام می‌آمدند تا آن‌ها را بگیرند. موسی علیه‌السلام دید به دریا رسیده است، عرض کرد خداوندا تکلیف چیست؟ 🌻 خداوند فرمود: سه ساعت دیگر ماه طلوع می‌کند، بعد بروید. بعد از انتظار، ماه طلوع نکرد و جبرئیل گفت: 🌻 «ای موسی! تا تابوت حضرت یوسف علیه‌السلام که در رود نیل است، بیرون نیاورید، ماه طالع نخواهد شد.» موسی سه بار ندا داد: «ای جماعت بنی‌اسرائیل! آیا کسی از تابوت حضرت یوسف علیه‌السلام خبر دارد تا به ما بگوید و ما نجات پیدا کنیم؟ بعد هر حاجتی دارد، برآورده می‌کنم.» 🌻پیرزنی گفت: «من می‌دانم ولی من سه حاجت دارم؛ اگر برآورده کنی، جای تابوت را نشان می‌دهم.» 🌻فرمود: بگو. گفت: پیرم، می‌خواهم جوان شوم تا کار خودم را خودم انجام دهم. دوّم: خداوند از گناهانم درگذرد. سوّم: در بهشت، زن تو باشم. 🌻حضرت موسی علیه‌السلام فرمود: هیچ از این سه در اختیار من نیست. جبرئیل نازل شد و گفت: 🌻«بگو هر سه حاجت تو را برآورده می‌کنیم.» پس پیرزن جای تابوت را نشان داد و موسی علیه‌السلام و همراهان، آن را از رود نیل بیرون آوردند و ماه طالع شد و ازآنجا رد شدند و پیرزن به معجزه‌ی الهی جوان شد. ‎‌‌‌‌‌ @jomalat_talaei_olama_shohada
🔆همنشين بد 🌾در عصر پيامبر اسلام (ص ) در ميان مشركان ، دو نفر با هم دوست بودند، نام اين دو نفر، عقبه و ابى بود. 🌾عقبه ، آدم سخى و بلند نظر بود، هر زمان از مسافرت برمى گشت ، سفره مفصلى ترتيب مى داد و دوستان و بستگان را به مهمانى دعوت مى كرد، و در عين آنكه در صف مشركان بود، دوست مى داشت كه پيامبر اسلام (ص ) را نيز مهمان خود كند. 🌾درمراجعت از يكى از مسافرتها، سفره گسترده اى ترتيب داد و جمعى ، از جمله پيامبر (ص ) را دعوت كرد. 🌾دعوت شدگان به خانه او آمدند، و كنار سفره غذا نشستند، پيامبر (ص ) نيز وارد شد و كنار سفره نشست ، ولى از غذا نخورد، و به عقبه فرمود: 🌾من از غذاى تو نمى خورم مگر اينكه به يكتائى خداوند، و رسالت من گواهى دهى . عقبه ، به يكتائى خدا و رسالت پيامبر(ص ) گواهى داد و به اين ترتيب قبول اسلام كرد. اين خبر به گوش دوست عقبه يعنى ابى رسيد، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شديد كرد و حتى گفت : 🌾تو از جاده حق منحرف شده اى . عقبه گفت : من منحرف نشده ام ، ولى مردى بر من وارد شد و حاضر نبود از غذايم بخورد جز اينكه به يكتائى خدا و رسالت او گواهى بدهم ، من از اين ، شرم داشتم كه او سر سفره من بنشيند ولى غذا نخورده برخيزد. ابى گفت من از تو خشنود نمى شوم مگر اينكه در برابر محمد(ص ) بايستى و او را توهين كنى و... 🌾عقبه فريب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گرديد و در جنگ بدر در صف كافران شركت نمود و در همان جنگ به هلاكت رسيد. 🌾دوست ناباب او ابى نيز در سال بعد در جنگ احد در صف كافران بود و بدست رزم آوران اسلام كشته شد. 🌾آيات 27 و 28 و 29 سوره فرقان در مورد اين جريان نازل گرديد، و وضع بد عقبه را در روز قيامت ، كه بر اثر همنشينى با دوست بد، آنچنان منحرف گرديد، منعكس نمود و به همه مسلمانان هشدار داد كه مراقب باشند و افراد منحرف را به دوستى نگيرند، كه در آيه 28 سوره فرقان چنين آمده كه در روز قيامت مى گويد: يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلاناً خليلاً: اى واى بر من كاش فلان (شخص ‍ گمراه ) را دوست خود، انتخاب نكرده بودم . تا توانى ميگريز از يار بد يار بد، بدتر بود از مار بد مار بد، تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى @jomalat_talaei_olama_shohada