eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
16.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
54 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃زندگی نامه وفعالیت های🌷🌷 در سال ۱۳۲۷ در روستای ینگجه از توابع بخش سرولایت نیشابور دیده به جهان گشود.🌹 وی سالها در سپاه تلاش و کوشش بسیار نموده است و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان - آذربایجان وسیستان و بلوچستان را برعهده داشت.🌹 🥀 سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون باکری و برونسی را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیات‌ها با مسئولیت های مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدین ترتیب افتخار جانبازی را چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد.🌹 با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به شوشتری می فرمایند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد." فرماندهی لشگر5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.🌹 که سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود. شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود صبح روز یک شنبه 26مهر1388 در اقدامی تروریستی به فیض شهادت نائل آمد.🌷😔 🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 : در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در به دنیا آمد. حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به (ع) پیدا کند. نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر (ع) مورد حمله ی دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی شد. او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد. علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم و دانشگاه بود که عازم شد. _وصیت کرده بود او را در (ع) چیذر دفن کند. از بارز اخلاقی او می توان به و در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد. ایشان در بیست ویکم آبان ماه ۹۴به عنوان تکاورراهی شد وهمزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در طی عملیات محرم به رسید.😢💔🌷 🕊 🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 : «و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی بازخردییم. سوره مبارکه اینجانب « » فرزند در سلامت کامل روانی و جسمی و در کامل می‌دهم و به یگانگی و می‌دهم به دین مبین و و خاتم الانبیاء. (ص) و حیدر کرار ابن ابی طالب (ع) و فرزند ایشان که آخرینشان (عج) برپاکننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم الزهرا (س) می‌باشد (الهم عجل لولیک الفرج) با سلام بر همه دوستان، آشنایان و اقوام و... این حقیر از همه شما عزیزان تقاضای حلالیت دارم و تشکر می‌کنم از پدر و مادر عزیزتر از جانم که تمام تلاش خود برای نشان دادن راه سعادت به فرزندشان انجام دادند و این حقیر حتی نتوانستم قدر کوچکی از این فداکاری‌ها را پاسخ دهم از این دو بزرگوار حلالیت می‌خواهم و از صمیم قلب نیازمند دعایشان هستم؛ و تشکر می‌کنم از برادر عزیزم و امیدوارم که و را سرلوحه خود قرار دهی و همچنین خواهر عزیزم و حامی همیشگی من که نهایت لطف را بر من داشته است و من فقط با بدی پاسخش را دادم امیدوارم هم اکنون نیز دعایت را برای برادرت دریغ نکنی و همیشه به یادش و زینب گونه پایداری کنی. از همه دوستان دانشگاه و مسجد و استادان و مربیانم و ... درخواست حلالیت دارم و از شما دوستان می‌خواهم این حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید و اگر کوتاهی کردم در حق شما عزیزان به بزرگواری خود عفو کنید و از حقی که بر گردنم دارید درگذرید. براساس آیه مبارکه ۱۵۶ سوره «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا الله و انا الیه راجعون» آن‌ها که هرگاه مصیبتی به آن‌ها رسد صبوری کنند و گویند ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. را سرلوحه خود قرار دهید و مطمئن باشد که هر کسی از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی می‌ماند متعال است اگر دلتان گرفت یاد کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام خانوم زینب کبری (س) کوچک قرار است روضه ابا عبدلله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد که دل‌ها آرام می‌گیرد.🌹🌹 (ع): «إن کان دین محمّد لم‌یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی» اگر محمد تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیر‌ها مرا در بر گیرید. بال هایم هوس با تو پریدن دارد. بوسه بر خاک قدم‌های تو چیدن دارد. من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست. و از آن روز سرم میل بریدن دارد. غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است می‌شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است قیمت عبد به افتادن در سجادست. سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است. خانه‌ای است در این جا که کریم از همه، سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است. دل ما سوخت در این راه، ولی ارزش داشت. هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است. بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم. هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است. هر گدایی برسد لطف که دارد، اما به گدایان برادر نظرش بیشتر است. ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼ‌ﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳت. وسعت روح بدن را به فنا می‌گیرد غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است. و من الله توفیق محمد رضا دهقان امیری ۹۴/۶/۱۴ 🌹 ✨❤🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
25.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردانه وار می جنگند. گویی که آنها را احساس نمی کنند! گویی که آنها آماده شده اند؛ آماده ی . اما با اینکه را دوست دارند، را در شیشه می کنند و نمی گذارند که او راحت بکشد. به راستی چه موجوداتی هستند که هم عاشق اند و هم نمی گذارند که دشمن آنها را به برساند؟ مگر می شود آنها آرزوی را به نابودی دشمن اولویت دهند؟ هرگز! آرزوی آنهاست. اما را هیچوقت فراموش نخواهند کرد. به زانو درآوردن است.مانند😢💔💔🥀مابه شهدا مدیونیم😔😢 🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada
🍂نحوه از زبان همرزم شهیدچراغچی🕊 برادر محکی همرزم و بیسیم‌چی شهید چراغی که در زمان شهادت این شهید بزرگوار همراه او بوده است از لحظات آخر حیات دنیایی شهید چراغچی می‌گوید: در جریان عملیات بدر ما در منطقه به‌عنوان بیسیم‌چی آزاد بودیم و مأموریت داشتیم تا هر یک از مسئولین که قصد سرکشی به خط مقدم را دارند همراهی کنیم؛ آن روز قرعه به نام من افتاد و به همراه آقا ولی عازم خط شدم. با دیدن وی نیروهایی که تعدادشان حدود ۲۰ نفری می‌شد، روحیه تازه‌ای گرفتند. وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود ازیک‌طرف بعضی فرماندهان تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود به‌نحوی‌که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌خوبی می‌شنیدیم. دشمن خاک‌ریز را مورد هدف قرار داده بود. ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌روی خاک‌ریز آمد ولی نیروهای پیاده‌نظام و خدمه تانک فرار کردند. غروب آن روز خاک‌ریزی پشت خاک‌ریز اول زدند و با ایشان جهت بررسی شرایط به آنجا رفتیم و شهید چراغچی نیازها را از طریق بی‌سیم به عقب اعلام کرد. نماز مغرب را خواندیم و من مختصر استراحتی کردم. وقتی بیدار شدم دیدم آقا ولی هنوز در حال نماز است و این کار تا صبح ادامه داشت. بعد از نماز صبح باز دشمن اقدام به پاتک کرد. زمانی که وی برای بررسی وضعیت دشمن سر خود را از خاک‌ریز بالا برد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آن شرایط وی را با موتور به عقب انتقال دادیم و چون سردار قالیباف وضعیت شهید چراغچی را از نزدیک دید دستور داد که وی را با بالگرد به تهران منتقل کنند که باخبر شدم در بیمارستان شهدای تجریش بستری‌شده و در روز ۱۸ فروردین بعد از گذشت ۲۵ روز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.💔🥀😔 @jomalat_talaei_olama_shohada
🌷شهید مدافع حرم خادم الرضا مرتضی اعطایی🌷 : مرتضی اعطایی : حیدر : 1355/12/4 (تهران) : 1395/6/21 (سوریه/لاذقیه)همزمان با روز عرفه : متاهل و صاحب یک دختر بنام نفیسه ویک پسر به اسم علی : ابوعلی : فرمانده گردان عمار از لشگر فاطمیون : اصابت تیر به ناحیه گلو : 40ساله(دومین فرزند خانواده) : سفر کربلا و انجام کارهای خیر و فرهنگی @jomalat_talaei_olama_shohada
💠زندگی نامه تا 🌷🌷💠 با نام جهادی ابوعلی در تاریخ ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ در شهر مشهد مقدس به دنیا آمدند مرتضی دومین فرزند خانواده بود و در خانواده ای ۸ نفره زندگی میکرد. از همان کودکی  کنار پدرش مشغول کار شد و در کار تاسیسات ساختمانی مشغول بود. دوره ابتدایی و متوسطه را گذراند و در کنار کار و درس به انجام فعالیت های مذهبی و کار های فرهنگی میپرداخت.🌹 🍃از همان دوران کودکی و نوجوانی به نماز اول وقت اهمیت میداد و در سن ۲۳ سالگی ازدواج کرد و شغل پدرش را ادامه داد. پس از آن خداوند ۲ فرزند به مرتضی و همسرش عطا کرد به نام های و که خوشحالی در زندگی مرتضی موج میزد. با اندک پول پس اندازی که داشت توانست یک واحد از آپارتمانی را خریداری کند و زندگی محبت آمیز خود را ادامه دهد.🌹 💠خادمی حرم امام رضا(ع)💠 به مدت چند سال افتخار خادمی حرم امام رضا(ع) را دشات و شاید شهادتش را هم نیز از همانجا گرفت تا بتواند خود را به جمع مدافعان حرم برساند.🌹 🍃با آغاز درگیری های و مرتضی دیگر نتوانست در جای خود بنشیند و ابتدا میخواست قانونی به جمع مدافعان حرم بپیوندد که با توجه حساسیت موضوع او را قبول نکردند. اما مرتضی چاره ای دیگر اندیشید و خود با اسم افغانستانی راهی سوریه شد البته در همین جا هم به سختی توانست مدرک جعلی افغانستانی خود را پیدا کند و مکافات زیادی کشید و سر انجام به جمع مدافعان حرم و تیپ پیوست.🌹 🍃در آنجا با آشنا شد و پس از مدتی دیگر طاقت جدایی از را نداشت. همچنین که هر دو نفر آنان را شاهد بود و این باعث شد مرتضی شوق بیشتری به پیدا کند.💔🥀😔 🍃مرتضی به عنوان جانشین مصطفی صدرزاده در تیپ عمار لشکر فاطمیون بود و رشادت های بسیار زیادی در دفاع از حریم اهل بیت از خود نشان داد چنان که یادگاری هایی هم در بدن خود داشت و چندباری مجروح و زخمی شده بود.😔 🍃سر انجام در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ همزمان با روز عرفه در منطقه بر اثر اثابت گلوله به گلوی مبارکش به فیض عظیم نائل آمد. و در قسمت مدافعان حرم تیپ در مشهد به خاک سپرده شد.🥀😔🥺 @jomalat_talaei_olama_shohada
💠خاطره_ای_ازمحمدرضا نگهبان بنیاد یک شب از صدای ناله محمد رضا بلند میشه و می بینه  اون در حالی که خوابه داره زیارت عاشورا می‌خونه و وقتی به نام امام حسین (ع) میرسه رو به قبله دست بر سینه سلام میده و گریه میکنه  در حالی که در خواب بود. نگهبان به مادرش گفته بود: صداش کردم و گفت : داشتم امام حسین (ع) را ملاقات می‌کردم چرا بیدارم کردی؟ مادر در بیان بهترین خاطره‌ای که از محمد رضا به یاد دارید، ادامه داد: یک روز اسم گردانشان برای مشهد در آمده بود و به مشهد رفته بودند. در راه  بازگشت، به اصفهان رسیده بودند و فرمانده از ماشین پیاده اش می کند و به او می گوید  برو  روسری و عطری که برای مادرت گرفتی بهش بده و فردا بیا جبهه ، اونم بلند گریه می‌کنه که من نمی‌خوام برم خانه، اون سوارش نمیکنه محمد رضا به فرمانده میگه درسته احترامتون واجبه ولی روز قیامت جلوات  را می‌گیرم که من را به جبهه نمی‌بری، نه من عزیز تر از شهدای کربلا هستم و نه مادرم عزیزتر از زینب که دوری‌ام را نتواند تحمل کند. فرمانده برمی‌گردد و پیشانی محمد را می‌بوسد و می گوبد قربان عشقت برم عزیزم، بیا و روز قیامت جلوی مرا نگیر. حاج فاطمه اشک می‌ریخت و گفت: در یکی از عملیات ها یکی از فرمانده‌هان فامیل به فرمانده گردان محمد رضا میگه: اگه میشه  محمد رضا را برش گردون چون مادرش تنهاست و این عملیات  براش خطر داره. فرمانده گردان هم به محمد رضا میگه، عباسی یا برو یا باید عقب جبهه باشی . که محمد به فرمانده میگه می‌دونم حمله است، من به مادرم گفتم من براش پسر نمی‌شم، تازه مگه خدای جلو و عقب خط جبهه فرق داره اون باید من را محافظت کنه. فرمانده گردان با شنیدن حرفاش: کف دو تا پایش را می بوسه و کفش هایش را به پاش می‌کنه، یکی از فرمانده‌های دیگه قمقمه محمد رضا را می‌بنده و بهش میگه عباسی روز قیامت از آب قمقمه ات  یک کمی هم به ما بده. بعد از حمله می‌بینند محمد رضا سالم داره میاد و میگه دیدید خدای همه یکی است و همه گردان  به گریه می‌افتند. چند روز بعدش وقتی برای امتحان از جبهه به روستا برگشت و  بعد از برگزاری امتحانات دوباره عازم جبهه شد ، در زمین  ام الفجر خمپاره می‌خوره جلوی پاش و در تاریخ ۱۳۶۶/۶/۲۳ به می رسد. هم رزمانش گفتند: آخرین صدایی که ازش شنیدیم یا زهرا و پدر به دادم برس بود. حاج خانم پسرش مثل علی اکبر موقع شهادت پدر را صدا زد در حالی که پدر ش ۶ سال قبل این مسیر را طی کرده بود. دیگه گریه امانش نداد و همه به گریه افتادیم. حاجیه فاطمه هدایت در پایان  به جمله ای به یاد ماندنی از فرزندش اشاره کرد و گفت: همیشه بهم می‌گفت مامان خواهرانم را جوری تربیت کن که زینب وار باشند و در شهادت من گریه نکن چون نه من عزیز تر از شهدای کربلا هستم و نه تو عزیز تر از زینب. 🥀قسمتی از متن ((اما تو ای برادرم : مواظب باش که شیطان تو را فریب ندهد و دنبال یک مشت بچه هایی که می‌خواهند تو را به گمراهی بکشانند نرو، سعی کن که کوشا باشی و اما شما خواهرانم: اگر خواسته باشید یک انسان الهی باشید باید حجابتان را حفظ  کنید زیرا حجاب است که به انسان انسانیت می بخشد و زینب وار زندگی کنید.)) ✨❤🌹 @jomalat_talaei_olama_shohada