فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی محرمش میاد....
🌴🥀💎🥀🌴
با اذن مادرش به محرم رسیده ایم
او گفته است ، تک تک ما را صدا کنند
#محرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌴🌹🥀🌹🌴
بازهم مرغ دلم برسرکوی حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا سیاهپوش شد برا عزای اباعبدالله الحسین 🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار آموزنده 👌
برا امام زمان کار کنیم
چِهکُنَمحُبحُسیناَست
حَلاوَتدارَد
دِلِ تَنگَم بِه خُدا مِیـلِ
زیـارَت دارَد
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🖤
#استوری
#پروفایل
#امام حسین
┏━━━━━━🖤
@jomlatzibaa
┗━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴سلام بر محرم🏴
🏴هر خانه یک پرچم🏴
دعای مادرم آقاسیدمهدی.mp3
3.24M
عرضارادتمحضر امامحسینعلیهالسلام
با نوای #آقاسیدمهدی ۹ساله
(پسر بانونقیبی)
دعای مادرم تاثیر کرده مسیر زندگیم تغییر کرده
تویی که از همه بهتر هستی رفیق اول و آخر هستی
به یاد تو هر دقیقه ام حسین قدیمیترین رفیقم حسین
مثل حر و مثل مسلم مثل جون مثل حابس
الهی نوکری من در خونت بشه خالص
مگه یادم میره آقا که از مادر چه شب هایی
حسین جانم حسین جانم شنیدم جای لالایی
با تو میشه
با تو میشه دو عالم و با هم داشت
همیشه داشتم و دارم و خواهم داشت
به یاد هر دقیقه حسین قدیمیترین رفیقم حسین
به یاد هر دقیقه حسین قدیمیترین رفیقم حسین
🌴🥀💎🥀🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴می گفتند امارات زیر ساختار کشورش را طوری طراحی کرده است که حتی کانال فاضلاب کشورش اتومات است .
💢عبور زائران از مرز چذابه بدون روادید آزاد است
🔸سیلاوی فرماندار دشت آزادگان:
🔹از شنبه ۸ مرداد مصادف با اول ماه محرم، عبور زوار از پایانه چذابه بدون روادید آزاد شد.
🔹زوار و مسافران با در دست داشتن گذرنامه شخصی، کارت دو دوز واکسن کرونا و انجام مراحل قانونی از شنبه ۸ مرداد مصادف با اول محرم میتوانند از پایانه مرزی چذابه برای زیارت عتبات عالیات عبور کنند.
AUD-20220729-WA0058.mp3
9.4M
حسین گلدی کربلایه قوناخ....
#محرم
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ فوق العاده زیباست..حتما گوش کنید عالیه
🌷 فواید دعا کردن برای امام زمان(علیه السلام)..
با سخنرانی حجت الاسلام عالی
🖤 🔷🖤
سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسد
عطر سیب و بوی اسپند محرم می رسد
🖤
دست خود را روی سینه می گذارم با ادب
آه دارد مادری با قامت خم می رسد
🖤
میزبان زهرا که باشد من خیالم راحت است
چون که الطافش به مهمان ها دمادم می رسد
🖤
انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند
حضرت خاتم برای خیر مقدم می رسد
🖤
بار عام است و ضیافت خانه ی هیئت شروع
نامه های دعوت از عرش معظم می رسد
🖤
زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست
در محرم ارمنی هم زیر پرچم می رسد
🖤
چایی روضه دوای درد بی درمان ماست
بین این دارالشفا پیوسته مرهم می رسد
🖤
با لباس مشکی اَم از قبر می آیم بُرون
یک نخ این پیرهن فردا به دادم می رسد
🖤
جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند
کاروان کربلا از راه کم کم می رسد
فرا رسیدن ایام سوگواری اباعبدالله الحسین
علیه السلام تسلیت باد 🖤
🏴🏴🏴
✍ هوالکریم
.............................................
آن دل که غم ِ تو را ندارد سنگ است
با شمر و شبث طبیعتش همرنگ است
وآنکس کـه نخواندَت بـه دل ثار الله
با ذات خدا به صبح و شب در جنگ است
#عباس_بهمنی
🌴🥀🌴
انسان شناسی ۵ - استاد شجاعی , شهید بهشتی.mp3
11.7M
🔊 #صوتی | سلسله #پادکست
📝 #انسان_شناسی ۵
👤 #استاد_شجاعی
🌱 مگر نمیگویند اصلیترین کلید حل تمام مشکلات انسان، خودشناسی است؟
#نخل_سوخته 📚
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
قسمت چهل و پنج
چند روزی مونده بود به عملیات اومد کنار اتاق بچه ها. با دوتا عصا زیر بغلش. بهش گفتم: حسین چطوری؟
گفت: خوبم فقط این عصاها مزاحمن. گفتم: خب چاره چیه؟ باید تحملشون کنی. گفت:چاره اینه که بندازمشون کنار.
و بدون معطلی عصاها رو به گوشه ای انداخت و شروع کرد به راه رفتن ، مشخص بود خیلی درد میکشه چون به سختی راه میرفت.
گفتم: حسین آقا میخوری زمین مجبور میشی دوباره برگردی عقب.
سرش رو برگردوند و گفت: حسین جان!دیگه به رفتن ما چیزی نمونده، این عصاها رو هم دیگه نمیخوام.
اگه به اینا وابسته باشم حالا حالاها موندگارم. دیگه تا آخرین لحظات هم عصا به دست نگرفت. همونطور راه
میرفت و تمرین میکرد.
او حتی با تن مجروح در آخرین مانور لشکر شرکت کرد. یکی دو روز مونده به عملیات قرار شد غواصان خط شکن به همراه بچههای اطلاعات، روی رودخونه بهمن شیر مانوری انجام بدن تا آمادگی لازم برای مأموریت اصلی پیدا کنن.
اون روز حسین روی شنهای کنار بهمن شیر مانند غزال تیز پا میدوید
شور و شعف خاصی داشت. چشماش برق میزد. وقتی دیدم با اون تن مجروح میدود صداش کردم و گفتم: حسین در چه حالی؟
همونطور که میدوید گفت: خوب!، خوب!
حالتش طوری بود که فهمیدم حسین رفتنیه. یه شب که بچهها خواب بودن باهم مشغول صحبت شدیم. دوستای شهیدش رو یاد کرد و به حالشون غبطه میخورد. بچههای واحد رو نشون میداد و میگفت: اینا رو نگاه کن ضمیرشون پاکِ پاکه و مستعد رشد و تعالی.
از راه میرسند و دوماه نشده پر میکشن و میرن ولی ما همینطور موندیم. وقتی این حرفا رو میزد اشک تو چشاش بود و بغض تو گلوش. قفس دنیا براش تنگ شده بود، دیگه نمیتونست بمونه، این دفعه اومده بود که بره.
شب عملیات فرا رسید. بچهها همه تقسیم شدن و هر کس به یگانی مأمور شد. چون انتقال و هدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن به عهده ی بچههای اطلاعات بود، همهی بچههایی که بارها کارهای شناسایی رو انجام داده بودن
میبایست جلودار و راهنمای یگانهای خط شکن میشدن.
✔️راویان: ۱-حسین ایرانمنش ۲-مجید آنتیکی
#نخل_سوخته 📚
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
قسمت چهل و شش
حسین قرار بود لب رودخونه بمونه و بچهها رو وارد آب کنه بعد خودش رو به سنگر ما که فاصله چندانی با رود نداشت برسونه. بین سنگر ما و نقطه حرکت بچهها با تلفن صحرایی رابطه داشتیم.
هنوز بچهها حرکت نکرده بودن که حسین تماس گرفت و گفت: حاجی خیلی وضع خرابه.
گفتم: چرا مگه چی شده؟
گفت: آب شدیدا موج داره.
بعید میدونم کسی بتونه خودش رو به اون طرف برسونه.
گفتم: چاره ای نیست. به هر حال باید بچهها رو بفرستم. تو حسن یزدانی رو توجیه کن و بگو به امید خدا و بدون تردید حرکت کنه به سمت دشمن.
نیروها وارد آب شدن، حسین خودش رو به من رسوند وقتی دیدمش بیقرار بود و تا اون موقع و در اون شرایط سخت اتفاق نیفتاده بود اشک چشمش رو ببینم. گفتم: چطوری حسین؟
با حالت گریه گفت: بعید میدونم کسی سالم به ساحل برسه، مگه اینکه حضرت زهرا واقعا کمکمون کنه.
در همین موقع سجادی -یکی از نیروهایی که وارد آب شده بودن- پیش من اومد و با ناراحتی گفت: همهی ما رو آب برگردوند. حسین بلند شد و گفت: من رفتم لب آب. میخواست ببینه صدای بچه ها رو میشنوه یانه. آب خیلی متلاطم بود و صدای بچه ها نه به ما
میرسید نه به عراقی ها و این معجزهای الهی بود.
تا بچهها بتونن با نهایت اختفا به دشمن نزدیک بشن. هنوز چهل دقیقه از رفتن بچهها نگذشته بود که حاج احمد رسید به همون نقطه ای که ما باورمون
نمیشد. وقتی تماس گرفت و موقعیت خودش رو اعلام کرد گُل از گُل حسین شکفت. بلافاصله تماس گرفت و گفت: وضع خوبه.
هیچ چیز دیگهای اون شب نمیتونست حسین رو آروم کنه بیتابی او فقط با موفقیت بچهها رفع میشد. و اکنون چنین شده بود. حضرت زهرا واقعا کمکمون کرده بود.
✔️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی
ادامه دارد ...