حال‌من‌دقیقا‌مثل‌اون‌شخصےِ‌کہ رفت‌پیش‌‌یه‌عالمی‌گفت: جوانم..! بریده‌ام..! بہ‌تہ‌خط‌رسیده‌ام...! گفت: «فَفِّرُاِلَے‌الحُسَین» بہ‌سمت‌حسین‌فرارکن...!(:💔 -حسین‌آقام💔..

مقٺل‌مـیگہ‌آقامـون‌تویِ‌گودال؛ باگـوشہ‌چِشمشـون؛ بہ‌خیمہ‌هانِـگاه‌میڪردن...

لحظه‌ به‌ لحظه در عاشورا چه گذشت؟

#یڪ_جرعہ_ڪتاب📚🌱 ۱-حاج‌قاسم رفت استقبال‌شان. به معصومه تسلیت گفت. گفت «حاج‌خانوم مواظب باش دشمن‌شاد نشیم. آقاعلی باید کربلای ۵ با زندی‌نیا شهید می‌شد، باید عملیات بدر شهید می‌شد، باید والفجر ۸ شهید می‌شد، باید عملیات مرصاد شهید می‌شد، باید زمان درگیری با اشرار شهید می‌شد، ولی خدا خواست تا این لحظه بمونه و بره سوریه شهید شه. خودش با دست‌های خودش شهادتش رو امضا کرد. حقش همین بود. ۲-بعضی‌وقت‌ها با دوستانش می‌آمدند هجوئیه، می‌رفتند گردش و در مسافرت نمی‌گذاشت خانم‌های هم‌سفرشان آشپزی کنند. خودش آشپزی می‌کرد. حتی نان هم بلد بود بپزد. آرد را خمیر می‌کرد و با وسایل ابتدایی روی اجاق، نان میپخت

نعلِ تازه به سُم اسب‌زدن فڪـــــــرِ ڪه بود!؟؟ ڪه سراپاے تـــُـــو با سطحِ زمین یڪسان شد..💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

لبم لبریز از جام حسین است عروج نام من بام حسین است اگر جراح قلبم را شکافد به روی لوح دل نام حسین است

أعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ‏ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عاشورای حسینی تسلیت و تعزیت باد التماس دعا #محرم #امام_حسین علیه السلام #عاشورا 🥀🥀🥀 @jomlatzibaa

:)🖤 الهم الرزقنا‌قبر شش‌گوشه @jomlatzibaa

مگـھ‌من‌چندتاأمام‌حسـین‌دارم؟ #محرم #امام_حسین علیه السلام #ماه_محرم @jomlatzibaa

🏴گفتم‌ محرم‌ که بیاد... #محرم #امام_حسین علیه السلام #ماه_محرم @jomlatzibaa

🚩تو زنجان یه مسجد به اسم *حاج تقی شریعتی* وجود داره که یکی از پیر غلامان مخلص *امام حسین(ع)* بود، همه‌ی زنجانی‌ها ایشون رو می‌شناسن گفتم خالی از لطف نیست شما هم ایشون رو بشناسید. حاج تقی که همسر بزرگوارش در دوران طاغوت توسط ساواک به شهادت رسیده بود، از ایام جوانی عهد کرده بود کهتا آخر عمر پیراهن عزای سیدالشهدا(ع) رو از تن در نیاره. چند سال بعد میره مکه؛ برای حج و طواف خانه خدا همه مردم با لباس‌های احرام و یکدست سفیدپوش آمده بودند دور کعبه طواف کنند، یه وقت شرطه‌ها دیدن یه نفر با پیراهن مشکی لای جمعیت داره دور خونه خدا طواف می‌کنه و حسین حسین میگه ‏شرطه‌ها میان که بندازنش بیرون یهو درگیری پیش میاد و حاج تقی رو می‌زنند و ایشون از فرط کتک خوردن بیهوش میشه، حاج تقی رو میبرن بیمارستان وقتی که به هوش میاد می‌بینه لباسشو از تنش درآوردن و دور انداختن و لباس بیمارستان تنش کردن، این صحنه رو که می‌بینه شروع می‌کنه به داد و بیداد ‏که چرا لباس مشکی منو دور انداختید و می‌شینه کلی گریه می‌کنه و از هوش میره؛ توی عالم رؤیا حبیب ابن مظاهر میاد عیادت حاج تقی و بهش می‌گه: حاج تقی پاشو اربابت *سیدالشهداء علیه‌السلام* دارن تشریف میارن به عیادتت حاج تقی میگه «من با همه قهرم و دیگه کاری به کسی ندارم»‏این بار خود سیدالشهداء(ع)وارد شدن و فرمودن «آقاتقی پاشو اومدم عیادتت» حاج تقی با بغض و گریه رو به سیدالشهداء(ع)می‌کنه وعرض می‌کنه: «باشوآ دولانیم آقاجان! من با شما عهد بسته بودم تا آخر عمر از غم شما پیراهن سیاه بپوشم پس چرا اجازه دادین پیراهن‌مو از تنم در بیارن و دور بندازن؟ ‏ *سیدالشهداء(ع)* فرمود: «آقاتقی این پیراهن مشکی که تا الان تنت بود رو خودت دوخته بودی، بیا این پیراهن مشکی‌ای رو که مادرم با دست شکستش برات دوخته رو ازم بگیر و اینو تنت کن» خلاصه حاج تقی وقتی به هوش میاد می‌بینه یه پیراهن مشکی معطر کنار تخت‌شه ‏حاج تقی تا آخر عمرش اون پیراهن مشکی رو که آقا *امام حسین علیه‌السلام* بهشون داده بودن رو توی حسینیه‌شون نگهداشت. حاج تقی سال ۹۱ از دنیا رفت و طبق وصیت خودشون، با همون پیراهن مشکی بدون کفن و فقط با یه حصیر به خاک سپرده شد ‏طبق وصیتی که داشتن روی سنگ مزارشون به جای اسم این شعر نوشته شده : بر سنگ مزار همه کس نام نویسند من گمشده‌ی عشق توام نام ندارم... ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️ @jomlatzibaa

_ حسين«؏» . مصباح الهدي . است تا در اين ظلمتكده خاك، دليل و راهنماۍ راھ باشد ؛ و «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطـم فتنہ‌ها و ضلالت‌ها .. غرق شدگان را كھ كشتے شكستہ بودند فرياد رس باشد.

؛ باید کلمھ عِشق را در صحنہ عاشورا یافت. چِگونگے پیوستن وبرگشتن عاشق بھ حضور مَعشوق، عشقے که دل را روانہ باری تعالے ڪَرده و فکر دنیوی را سَلب مے کند. حُسینِ{؏} این عاشق بزرگ و مظهرعشق چگونگے این امر را به ما رهروان حَقِ آموخت. _شھید سیف اللہ‌روستازاده.

ـــــ ـ حُسین جان تو کیستے کھ‌از غم از دست دادنت مَردانِ ما شبیہ زنان گریھ‌مے کنند..🖤

برهـٰآن!-: . پيامبراكرم (صلی الله علیه) فرمودند: فاطمھ‌جان ! روزقيامت‌هرچشميۍگريان‌است مگرچشمۍڪھ‌درمصيبت‌وعزاۍ‌حسين‌ گريستھ‌باشد ، ڪھ‌آن‌چشم‌در‌قيامت خندان‌است‌وبھ‌نعمتھاۍبھشتى‌مژدھ‌دادھ مي‌شود .