eitaa logo
جــــــملات فوق العاده زیبـــــــــا🏵️
23.3هزار دنبال‌کننده
87.9هزار عکس
72.4هزار ویدیو
189 فایل
❤کانال جملات فوق العاده زیبا 🌼شامل متن های زیبا 🌸عکس های زیبا و خاص و مناسبتی 🌷استوری ویدئو کلیپ 😄طنزهای شادومعماها ✍متن عاشقانه عارفانه ❤️شما بهترین هستید که بهترین کانال درایتارا انتخاب کردهگیرنده تبلیغات مالک @Manavio69 لینک @jomlatzibaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 هیچوقت یادم نمیره.... ده یازده سالم بود که تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم... خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد... اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم... تو مدرسه فقط اون میدونست ساق پای راستم زخم شده... اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود... چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد... یادم نمیاد سر چی.... یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی میکردیم... وسط فوتبال وقتی داشتم شوت میزدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد... کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد.... چند روز بعدش دوباره باهم رفیق شدیم... ولی دیگه هیچوقت نزاشتم بفهمه دردم چیه... زخمم کجاست.... از این اتفاق سالها میگذره ولی هروقت کسی رو میبینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم هیچوقت هیچوقت هیچوقت نزار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نزار بفهمه چی نابودت میکنه.... شاید یه روز زخم شد رو زخمت! زخمت رو... دردت رو واسه خودت نگه دار.... میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش... اونا میتونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه.... دوباره تو میمونی و درد و درد و درد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸@jomlatzibaa ┗━━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال جملات زیبا
🌱 با نیمه عاشق ها ننشین. به نیمه رفیق ها اعتماد نکن. نصفه نیمه زندگی نکن. نصفه نیمه امیدوار نباش. برای کسی که نصفه نیمه گوش می دهد نخوان. نصف جواب را انتخاب نکن. روی نیمه ای از حقیقت پافشاری نکن. رویای نصفه نیمه نخواه... تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن. سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی. نصف، در واقع همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه می دهد. اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر نمی خواهی کلا بگو من نمیخواهم. خنده ی نیمه کاره، یعنی به تعویق انداختن خنده. دوست داشتن نصفه نیمه یعنی هجران. رفاقت نصفه نیمه یعنی بلد نبودن رفاقت. نوشیدن نصفه نیمه عطشت را کم نمیکند و خوردن نصفه نیمه سیرت نمیکند. راه ناتمام به جایی نمی رساندت. زندگی نصفه نیمه یعنی تو ناتوانی در زندگی کردن و تو ناتوان نیستی... تو کاملی عزیز من، تو کاملی و نه نصفی از هر چیزی. تو به دنیا آمدی برای کامل زندگی کردن و نه زندگی در نصفه نیمه ها و ناتمامها. چیزی را دوست داری با تمام وجودت به سمتش برو. چیزی را نمیخواهی محکم بگو: "نه" ┏━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸@jomlatzibaa ┗━━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال جملات زیبا
🌱 محبت‌کردن به بعضی‌ها، باعث بدعادتی میشه! پدری برای پسرش تعریف میکرد که: گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم می‌اومدم بیرون جلویم را می‌گرفت. هر روز یک بیست و پنج سنتی می‌دادم بهش... هر روز. منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمی‌داد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی می‌انداختم. چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم می‌دونی بهم چی گفت؟ پسر: چی گفت پدر؟ می‌گوید: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┏━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸@jomlatzibaa ┗━━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال جملات زیبا
🧡 شروع کار با صلوات امام حسن عسکری علیه السلام: از جمله شکنجه های شدید بنی اسرائیل این بود که فرعون آن ها را به ساختن بنا مجبور می کرد،و بسیاری از بالا می افتادند و می مردند یا دردهای مزمن نصبیشان می شد؛پس خداوند متعال به موسی عیلع السلام وحی کرد که به آنها بگوید:کاری را شروع نکنند مگر با صلوات بر محمد و آل محمد، تا کارها برایشان سبک شود،پس آنها انجام می دادند و کارهایشان سبک می شد... تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام ج ۱،ص۲۴۳/بحارالأنوار ج۹۱،ص۶۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @jomlatzibaa
🌼 سال‌ها پیش در ایام نوروز جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این بین گدایی پیش آمد و درخواست کمک کرد و گفت: من واقعا گدا نیستم سرگذشتی دارم اگر حوصله‌ی شنیدن دارید برایتان تعریف کنم. او گفت: در زمان صدارت امیر کبیر یک روز حاکم اصفهان صنعت‌گران شهر را احضار کرد. گفت آیا می‌توانید کسی را که در میان شما از همه استادتر است معرفی کنید؟ صنعتگران مرا معرفی کردند. حاکم گفت: امیرکبیر برای انجام کار مهمی تو را به تهران خواسته است و من در تهران به حضور امیر رسیدم. سماوری نزد امیر بود او سماور را آب و آتش نمود و تمام اجزاء سماور را بیان کرد و گفت: می‌توانی سماوری مانند این بسازی؟ من تا آن زمان سماور ندیده بودم جلو رفتم و پس از ملاحظه گفتم بله می‌توانم. امیر گفت این سماور را ببر مانندش را بساز و بیاور. من سماور را برداشتم مشغول شدم پس از اتمام کار سماور ساخته شده را نزد امیر بردم که مورد پسند واقع شد. امیر پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟ عرض کردم روی هم رفته ۱۵ ریال. امیر دستور داد تا امتیاز نامه‌ای برای من بنویسند که فن سماور سازی به طور کلی برای مدت۱۶ سال منحصر به من باشد و بهای فروش هر سماور را ۲۵ ریال تعیین کرد. پس از صدور این فرمان گفت به حاکم اصفهان دستور داده‌ام که وسایل کارت را از هرجهت فراهم نماید. در بازگشت به اصفهان به سرعت مشغول کار شده چند نفر را نیز استخدام کردم و مجموعا مبلغ۲۰۰ تومان خرج شد. اما هنوز مشغول کار نشده بودم که از طرف حکومت به دنبال من آمدند من را همچون دزدان نزد حاکم بردند. تا چشم حاکم به من افتاد با خشونت گفت: میرزا تقی خان امیر کبیر از صدارت خلع شده و دیگر کاره ای نیست. تو باید هر چه زودتر مبلغ ۲۰۰ تومان را به خزانه ی دولت برگردانی. در آن هنگام من پولی نداشتم پس دستور مصادره اموال من صادر شد. با این وجود بیش از ۱۷۰ تومان فراهم نشد. برای ۳۰ تومان دیگر مرا سر بازار برده و در انظار مردم چوب زدند تا اینکه مردم ترحم کرده و سکه‌های پول را به سوی من که مشغول چوب خوردن بودم پرتاب کردند. سرانجام آن ۳۰ تومان هم پرداخت شد. اما به خاطر آن چوب‌ها و صدمات چشم‌هایم تقریبا نابینا شد و دیگر نمی‌توانم به کارگری مشغول شوم از این رو به گدایی افتادم... زندگانی میرزا تقی خان امیرکبیر/ حسین مکی/ بنگاه ترجمه و نشر