اما شکوفه نداد و فهمیدم،
من خاک مناسبی برای او نیستم.
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
نوشته بود
وقتی غمگینی چطور میخندی؟
نوشتم به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم.
به لبخندشان.
به صدایشان.
نوشته بود
وقتی کم میآوری،
چطور دوباره ادامه میدهی؟
نوشتم ادامه نمیدهم، شکست را میپذیرم
و از اول شروع میکنم.
نوشته بود
وقتی دلت گریه بخواهد
چطور صورتت را خشک نگه میداری؟
نوشتم ادب علاقه همین است،
گریه به درون، خنده به بیرون.
مباد که کسی را غصهدار کنی.
نوشته بود
جهان ساکت خلوت خستهات نکردهاست؟
نوشتم پناه ببر از ازدحام بیهودهی صداها،
به آن صدای گرم مهربان که نام کوچکت را
به شعر مبدل میکند، حتی اگر
هرگز صدایت نکردهباشد.
نوشته بود
کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟ نوشتم از جنگها برگشتهام،
با زخمها و موی سپید،
و یاد گرفتهام صبور باشم و به تماشا قانع.
نوشته بود
شب بخیر، خواستم بنویسم
کدام شب به خیر گذشته؟
دیدم کلمهای نوشته و رد شده بی آن که
در قید معنایش باشد،
نوشتم دوستت دارم و رد شدم،
بی آن که در قید معنایش باشم...
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
نوشته بود کسی را آنچنان دوست داری
که برایش بجنگی؟
گفتم از جنگ ها برگشته ام
با زخمها و موی سپید
و یاد گرفتهام که صبور باشم
و به تماشا قانع :))
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
توی یه دنیای دیگه،
تو هم من رو دوست داری،
همونقدر که من تو رو.
با هم زندگی می کنیم،
با هم پیر میشیم،
با هم می میریم.
ما رو کنار هم دفن میکنن،
از خاکمون یه سرو بلند قد میکشه تا آسمون،
همه پرنده های دنیا میان رو شاخه ها
خونه میسازن.
تموم میشه آوارگی.
سبز می مونیم من و تو،
برای همیشه :)))
#حميد_سليمى
﹝@Jomlax ﹞
داشتم فکر می کردم چقدر آدمهای امن خوبند.
آدمهایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همه چیز بی واهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدم هایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند می زنند. بدون این که زیاد بدانند، اعتماد می کنند و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیده اند و چطور خورشید شده اند وسط همه تاریکی های دلت. چقدر خورشیدها خوبند، چقدر بی منت و چقدر خوش بو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنی اند.
مهربانی هایی که انگار نهرهای بهشتند روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کمند. بسیار کم...
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
وسیعترین شکل تنهایی،
دورماندن از کسی است که دوستش داری...
حالا هی جهانت را با غریبهها شلوغ کن..
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
『♥️』
دلم میخواست خانه ات باشم،
که از خستگی هایت
به من برگردی
#حمید_سلیمی
﹝@Jomlax ﹞
شب بخیر به تو، و به تماشاییبودنت، حتی وقتی کسی که دوست داری نگاهت کنه دوره❤️
#حمید_سلیمی
🌺🍃჻ᭂ࿐
﹝@Jomlax ﹞
امیدوارم کسی را داشته باشی که سعی نکند دائما تفسیرت کند، و بفهمد گاهی وقتها یک نوازش ساده در سکوت همهی نیاز یک آدم است.
#حمید_سلیمی
🌺🍃჻ᭂ࿐
﹝ @Jomlax ﹞
امیدوارم لبخند بزنی
و کسی عاشقت شود
و تو را ببوسد و عاشقت کند
و تو قبل از خواب به او فکر کنی
و بفهمی او که دل میبندد
چقدر خوشبخت است...
#حمید_سلیمی
🌺🍃჻ᭂ࿐
﹝ @Jomlax ﹞
او بالاخره دستش را میگذارد روی قلبت،
و به تدریج هیاهوی توی سرت محو میشود.
و تو بالاخره میفهمی
جادوی دوست داشته شدن واقعی است…
#حمید_سلیمی
🌺🍃჻ᭂ࿐
﹝ @Jomlax ﹞
تو زیباترین حُزنِ من بودی...
#حمید_سلیمی
﹝ @Jomlax ﹞