برف کوهستان گرما داشت
خون ما در رگهامان میجوشید،
زندگی معنا داشت ...
#خسرو_گلسرخى
﹝@Jomlax ﹞
و عابری که پیامی داشت
و به سوی میدانِ
سکوت می شتافت!
خود نیز
درختی خزان زده شد
و شاخه هایش را
میوه های سیاهِ غربت
پوشانید...!
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
پرندگان همه خیساند
و گفتگویی از پریدن نیست
در سرزمین ما
پرندگان همه خیساند
در سرزمینی که عشق کاغذی است
انتظار معجزه را بعید میدانم!
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
ای سرزمین من ،
ای خوب جاودانهی برهنه
قلبت کجای زمین است
که بادهای همهمه را
اینک صدا زنم
در حجرههای ساکت تپیدن آن ؟
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
باید
تو را بستایم ؛ می دانم...
امّا کجاست جای ِ دیدن تو...
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
برهر
کرانه ی این باغ...
دستی همیشه منتظر دست دیگرست...
چشمی همیشه هست...
که نمیخوابد...
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
در
لابه لای تو...
حادثه ای ست...
پنهان شدن به ژرفای تو زیباست...
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
برف کوهستان گرما داشت
خون ما در رگهامان میجوشید،
زندگی معنا داشت ...
#خسرو_گلسرخى
﹝@Jomlax ﹞
ابریشم سیاه دو چشمت
یاد آور شبی زمستانی است
من بی ردا
بدون وحشت دشنه
شادمانه خواب می رفتم
ابریشم سیاه دو چشمت
خانه ی من است
آن خانه ای
که در آن خواب می روم
و می میرم.
#خسرو_گلسرخی
﹝@Jomlax ﹞
دوباره
دست های تو
آن دست های قادرِ عاشق
هم سان یک شکوفه، یک گل خواهد شکفت
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش آفتاب،
همیشه بی غروب...
#خسرو_گلسرخی
﹝ @Jomlax ﹞
من!
با سیاهی دو چشم سیاه تو،
خواهم نوشت
بر هر کرانه ی این باغ
دستی همیشه منتظر دست دیگرست!
چشمی همیشه هست که نمیخوابد!
#خسرو_گلسرخی
﹝ @Jomlax ﹞
دوباره
دست های تو
آن دست های قادرِ عاشق
هم سان یک شکوفه، یک گل خواهد شکفت
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش آفتاب،
همیشه بی غروب...
#خسرو_گلسرخی
﹝ @Jomlax ﹞