°
بر شانهی ِ من کبوتری ست ...
که از دهان تو آب ميخورد...
بر شانهی من کبوتری ست ...
که گلوی مرا تازه مي کند...
بر شانهی من ...
کبوتری ست باوقار و خوب...
که با من از روشنی سخن میگويد...
#شاملو
﹝@Jomlax ﹞
°
با تو
آفتاب
در واپسین لحظاتِ روزِ یگانه
به ابدیت لبخند مے زند.
با تو یک علف و همه جنگل ها
با تو یک گام و راهے به ابدیت.
ای آفریده یِ دستانِ واپسین!
با تو یک سڪوت و
هزاران فریاد.
دستانِ من از نگاهِ تو سرشار است.
#شاملو
﹝ @Jomlax ﹞
°
دیر زمانی در او نگریستم
چندان
که، چون نظری از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیزی
به هیات او در آمده بود
آنگاه دانستم که مرا دیگر
از او گزیر نیست.
#شاملو
﹝ @Jomlax ﹞
°
بر شانهی ِ من کبوتری ست ...
که از دهان تو آب ميخورد...
بر شانهی من کبوتری ست ...
که گلوی مرا تازه مي کند...
بر شانهی من ...
کبوتری ست باوقار و خوب...
که با من از روشنی سخن میگويد...
#شاملو
﹝ @Jomlax ﹞
°
چشم های تو،
زیباترین چشم هایی است
که آدم می تواند ببیند
و نگاهت همه ی آفتاب های
یک کهکشان است؛
سپیده دم همه ستاره هاست.
لبان تو، آیینه یی است که از ظرافت
روحت حرف می زند
و روحت روح وقار و متانت است.
#شاملو
🍃
﹝ @Jomlax ﹞