درخت منتظر ساعت بهار شدن
و غرق ثانيه هاي شكوفه بار شدن
درخت، دست به جيب ايستاده آخر فصل
كنار جاده، در انديشهی سوار شدن
درخت منتظر چيست؟ گاري پاييز؟
و يا مسافر گردونهی بهار شدن ؟
و او شبيه به يك كارمند غمگين است
درست لحظهی از كار بركنار شدن
گرفته زير بغل، برگه های باطله را
به فكر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن
درخت، ديد به خوابش كه پنجره شده است
ولی ملول شد از فكر پر غبار شدن
و گفت پنجرگی… آه دورهی سختی ست
بدون ِ پلك زدن، چشم انتظار شدن
و دوست داشت که يك صندلي شودمثلاً
و جای دار شدن، چوبه مزار شدن
درخت،ارّه شد و توی كاميون افتاد
فقط يكی دو قدم مانده تا بهار شدن
و سر در آورد از كارگاه نجاری
پس از بريده شدن، خيس و تابدار شدن
ولی درخت ندانست قسمتش اين بود
برای يك زن ِ آوازه خوان، سه تار شدن
#محمد_سعید_میرزایی
🌸🦋 @JomLax 🦋🌸