#عمل_انسان_در_قیامت
۱- وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ ۖ وَمَا نَرَی مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ ۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ( انعام:۹۴)
به تحقیق شما بنزد ما تنها آمدید همچنانکه در اول وهله که شما را خلق کردیم تنها بودید و آنچه را که ما بشما از روی تفضّل در دنیا عطا کرده ایم همه را پشت سرانداخته اید و آن بدکارانی که چنین می پنداشتید با شرکت می کنند نمی بینیم که با شما آمده باشند بتحقیق که بین شما و آنها بریدگی و شکاف ایجاد شده و آنچه را گمان می کردید که بفریاد شما برسد از شما فاصله گرفته و در وادی جدائی گم شده است.
۲-مشرکان عرب معتقد بودند که تکیه گاه آنها چهار چیز است و به آنها مباهات می کردند و چون هر چهار امری که به آن اعتقاد داشتند مادی بود بطور طبیعی مانند هر امر مادی دیگری فنا پذیر لذا خداوند متعال در این آیه شریفه در صدد نفی آن است می دانیم انسان دارای دو بعد است بعد مادی و بعد معنوی که حوائج بعد مادی بوسیله امور مادی تامین می شود و بعد مادی گرچه خود زوال پذیر است لکن اگر در مسیر درست و صحیح هدایت شود باعث می شود که بعد روحانی انسان نیز تقویت شود و چون آنچه می ماند و آنچه در قیامت پاسخگوست همین بعد معنوی است پس تلاش در جهت تقویت و تکامل آن در درجه بالای از اهمیت قرار دارد، قرآن کریم ابتدا در این پندار که امور مادی با همین خصوصیتی که دارند همیشگی هستند را نفی میکند سپس چگونگی تکامل بعد معنوی در این عالم را مطرح می کند آنگاه عاقبت دو دسته کسانی که تنها امور مادی و بعد دنیائی خویش را تقویت کردند و گروهی که بعد معنوی خود را تقویت نمودند می پردازد.
۳-در این آیه شریفه ابتداء پندار باطل مشرکان را به آنها گوشزد می کند آنها معتقد بودند آنچه برای انسان مهم است قوم و قبیله، مال و ثروت، ارباب و طاغوت و بتها هستند اینها باعث سعادت بشری می شوند قرآن کریم می فرماید
«ولقد جئمتونا فرادی کما خلقناکم اول مرّه » همانطور که در ابتدا و در رحم مادر تنها بودید الان هم در هنگام مرگ تنها هستید و هیچ چیزی همراه شما نیست.
«و ترکتم ما خوّلناکم وراء ظهورکم» هرچه مال به شما دادیم برای آنکه آنرا در طریقه درست مصرف کنید از آن سوء استفاده کردید همه آنها را ترک کردید و فرزندانی که شما به آنها افتخار می کردید اقوام و عشیره ای که در مقام سختی و عسرت به شما یاری برسانند کسی از آنها با شما نیست
«و ما نری معکم شفعاکم الذین زعمتم انهم فیکم شرکاء» هیچ کس از آنهاییکه خیال می کردید شفیع شما هستند گمان می کردید شریک شما هستند را نمی بینم پس کجا هستند، علت اینکه آنها الان در کنار شما نیستند برای چیست
« ولقد تقطع بینکم» برای این است که بین شما جدائی افتاد آنچه شما تا الان آنها را رفیق و شریک خود میدانستید مربوط به نشئه دیگر بود و آن نشئه دنیا انها به درد همانجا میخوردند اما اینجا عالم دیگری است نشئه دیگریست پس آنهایی که آنجا دیگر با شما نیستند بین شما و آنها جدائی افتاد
«و ضل عنکم ما کنتم تزعمون»« ضّل» یعنی گم شد می فرماید آنجا یعنی در دنیا چیزهائی داشتید خیال می کردید بدرد این عالم هم می خورد اما این پندار شما پندار باطلی است زیرا آنهائیکه گمان می کردید برای شما مفید باشد نمی بینید بعضی از آنها گم شدند و شما تنها هستید.
پس آنچه گمان می شد اگر در این دنیا مفید است در آخرت هم مفید خواهد بود این پنداری بیش نیست.
۴-مرحوم علامه طباطبائی ره در تفسیر شریف المیزان می فرماید« این آیه شریفه حقیقت زندگی انسانی را که بزودی برایش روشن می شود بیان میکند و به اینکه امور دنیوی چون تکثر اسباب و انتصار و کمک خواستن از اموال و اولاد و ازدواج و عشایر و شفاعت، اربابانی غیر خداوند هیچ گونه اثری در عالم معنی و تکوین ندارد پس انسان مانند سایر موجودات این عالم بسوی خداوند متعال در حرکت است.
انسان وقتی بدنیا آمد امور دنیوی و زینت حیات و اسباب ظاهری او را جذب می کند خیال می کند اگر به اینها تمسک پیدا کند خوب است لذا در این دنیا با این امور بازی می کند با این خیال خود را سرگرم می کند بگونه ای که او را از حق باز میدارد« و ما هذه الحیاه الدنیا الا لهو و لعب » اما وقتی انسان این بدن مادی را رها می کند می بیند آنچه او خیال می کرد برای او مفید است بدردش نمی خورد و آنها هم هیچ استقلالی ندارند.
(المیزان ج۷ص۲۸۶)
@jorenab