#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#یک_بی_تفاوتی
۱- چرا باید هرساله یاد امام حسین علیه السلام را زنده نگه داشت ؟
جواب اینکه یاد اوری قیام امام حسین برای تذکر و یاد اوری است
۲- برای اینکه باید بدانیم چه کسانی حضرت به شهادت رساندند؟ کسانی بدست جد مطهرش مسلمان شدند ورفتار حضرت را با امام دیدند واینکه حضرت چقدر امام را مورد لطف و محبت خودش قرار می داد و چقدر سفارش می کرد که از آنها پیروی کنند
۳-چرا امام حسین علیه السلام به شهادت رساندند؟امام سجاد می فرمایند
کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَایَتَّعِظُونَ
(بحارالانوار ج۲۲ص۲۷۲)
برای اینکه با شهادت حضرت به خداوند نزدیک شوند
چرا جامعه اسلامی ۵۰ سال بعداز رحلت پیامبر اینقدر منحرف می شود که پسر پیامبر را به نام دین به شهادت می رسانند؟
۴-سوال مهم و اساسی این است چرا جامعه بدین جا می رسد
یکی از مهمترین عامل بی تفاوتی است نسبت به گناهانی که اتفاق می افتد یا سبک شمردن واجبات
یک اصطلاحی است (إِمَّعَةً)یعنی (انا معه)منم مانند بقیه هستم
همان که گفته می شود خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
در روایات امده است
لَا تَکُونَنَّ إِمَّعَةً.
حضرت فرمود امعه نباشید
راوی می گوید پرسیدم امعه چیست
قَالَ: وَ مَا الْإِمَّعَةُ
قَالَ لَا تَقُولَنَّ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا کَوَاحِدٍ مِنَ النَّاسِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُمَا نَجْدَانِ نَجْدُ خَیْرٍ وَ نَجْدُ شَرٍّ فَمَا بَالُ نَجْدِ الشَّرِّ أَحَبُّ إِلَیْکُمْ مِنْ نَجْدِ الْخَیْرِ.
(بحارالانوار ج۲ ص۲۲)
اینکه بگویی من با مردم هستم من یکی از از مردم هستم
نبی اکرم صلی الله علیه واله و سلم فرمود دو راه است راه خوب و راه بد مبادا راه بد وشر نزد شما از راه خیر دوست داشتنی تر باشد
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#دو_عدم_شناخت_دشمن
1. انسان نباید تحت هیچ شرایطی دشمن را ضعیف بشمارد و نسبت به او بی تفاوت باشد.«لا تسصغرَنَّ عدواً و ان ضَعُفَ»[1] . زیرا این بیتفاوتی موجب خواب و غفلت میشود در حالی که دشمن بیدار است و منتظر ضربه زدن «من نام لم ینم عنه[2]» و زمانی بیدار میشود که کار از کار گذشته است هرکس از دشمن خود غافل شود نیرنگها و دسیسه ها او را به خود میآورد واو را از خواب غفلت بیدار می کند
2-ما دونوع دشمن داریم
دشمن درونی و دشمن بیرونی
دشمن درونی یعنی تسلط شیطان بر دل که انسان را از یاد خداوند دور کند و انسان را به سوی گناه سوق دهد لذا در دعای کمیل می فرناید اللهم اغفرلی الذنوب التی تقطع الرجا
خدایا ان دسته از گناهان که امید به تو را قطع می کند ببخش
در انتهای دعای کمیل اشاره می کند ارزش امید به خداوند ان است که این سرمایه ایست برای تهیه اسلحه اشک و گریه برای نجات از دست شیطان و نفس
ارحم من راس ماله الرجا و سلاحه البکا
وقتی دل توسط دشمن درون فتح شد
دشمن بیرون به راحتی انسان را شکست می دهد
3. لذا انسان هنگامی که غفلت کرد آرام آرام نسبت به دشمن بی تفاوت می شود«ان رجلاً قدم علی امیرالمومنین(علیه السلام) فقال یا امیر المومنین انی احبک و احب فلاناً و سمی بعض اعدائه فقال (علیه السلام) أَمَّا الْآنَ فَأَنْتَ أَعْوَرُ فَإِمَّا أَنْ تَعْمَى وَ إِمَّا أَنْ تُبْصِرُ »[3]
4 و همین باعث می شود که آرام آرام سلطه ستمگران را بپذیرد.
«لَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ».[4]
[1] . غرر، 10216
[2] . نهج ، کتاب 62
[3] . بحار، 27/58
[4] . تحف العقول،-23
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#سوم_دل_مُردگی
«أَحْی قَلْبَک بِالْمَوْعِظَةِ» دلت را با موعظه زنده نگه دار.
۱-قبل از توضیح مطلب بیان مثالی میتواند آنچه میخواهیم بگوییم را روشن نماید. خاک به تنهایی امکان تبدیل شدن به کوزه ویا سفال را ندارد؛ لذا لازم است آنرا به وسیله ی آب نرم ساخت وبعد از مخلوط شدن باید ورز داد تا کاملاً آماده شود، وقتی آماده شد، به هر شکلی میشود درآورد. دل انسان نیز تا با آب معرفت الهی عجین نشود، خاک خالی است که کاری از پیش نمیبرد
.
۲-از منظرقرآن کریم قلب مؤمن زنده است ونشانه ی آنرا چند چیز میداندکه برخی به جانحه و قلب برمیگردد و بعضی به جارحه واعضای بیرونی. آنچه مربوط به قلب است را طبق سیر منطقی متذکر میشود.
الف- هرگاهیاد«اللَّهُ»برده میشود از جلالت وعظمت الهی دچار هراس میشوند واین مرحله شناخت حقّ است که یاد حق و جلال جبروت حق و اینکه همه ی هستی در برابر او خاضع هستند اورا دچار هول وبیم میکند.
ب- آنگاه آیات الهی تأثیر خویش را میگذارد وهرچه بر وی خوانده شود ایمان وی افزون میگرددوخاک دل با آب معرفت الهی آمیخته میشود.
ج- وقتی بدین مرحله رسید، حق را شناخت وباور میکند. کسی جز حق مؤثر نیست وکاملاً ورز خورد دیگر دل مهیا میشود وآنگونه که خداوند متعال بخواهد عمل میکند وخویش را در اختیار خدا قرار خواهد داد وبه خداوند متعال توکّل میکند.
د- وقتی از نظر ایمانی قوی شد ونور ایمان کاملاً دلش را منوّر ساخت وبر خدای خویش تکیه کرد، سعی میکند رابطه ی خود با خداوند متعال را تقویت کند؛ لذا نماز را بر پا میدارد.
ه- و میداند تنها رابطه با حق کافی نیست؛ بلکه باید رابطه با خلق را نیز تقویت کند، لذا آنچه خداوند به اوروزی کرد، خواه امور مادی یا غیر مادی در راه حق انفاق میکند وچنین کسی مؤمن واقعی است؛
«إِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذاذُکرَاللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذاتُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناًوَعَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَوَمِمَّارَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ. أُولئِک هُمُ ا لْمُؤْمِنُونَ حَقًّا.»(انفال ۲-۳)
۳-اگر دل زنده نشود به تعبیر حضرت شیطان در این دل تاریک و نمور تخم می گذارد و این تخم تبدیل به جوجه می شود و در دل شروع به حرکت می کند آنگاه شیطانی میبیند شیطانی حرف می زند شیطانی می شنود
اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً، فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ، فَرَكِبَ بِهِمْ الزَّلَلَ، وَ زَيَّن لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطانُ في سُلْطَانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.
(نهج البلاغه خطبه ۷)
https://eitaa.com/jorenabچ
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#چهارم_دنیازدگی
۱-و قال عليه السّلام: ألا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها؟ إنّه ليس لانفسكم ثمن إلّا الجنّة، فلا تبيعوها إلّا بها.
فرمود: آيا آزادهاى نيست كه اين بن دندانى را براى اهلش رها كند؟ راستش اينست كه براى جان شماها بهائى نيست مگر بهشت، آنرا نفروشيد مگر ببهشت
(نهج البلاغه حکمت ۴۶۵)
۲-«وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ» نفس را با زهد بمیران وآنرا از هواها و هوسها دور ساز. سرّش آن است که آنچه انسان بدان وابسته شد،قطعاً از انسان جدا میشود؛ ولی وابستگی به آنشی میماند؛لذا به هنگام جدایی فریادش بلند میشود، مانند فرد معتادی که مواد مخدّر به وی نرسد؛ زیرا گرچه متعلق- یعنی، مواد مخدّر - از وی گرفته شد؛ امّا وابستگی وتعلّق از وی گرفته نشده است برای همین ضجّه میزند. هرگاه انسان خود را از وابستگی دور ساخت موفّق خواهد شد به درستی حرکت کند وزهدرا به عدم وابستگی معنی کردند.
۳- حضرت میفرماید: تمام زهد در دو کلمه ی قرآنچ کریم جمع شد، یکی آنچه از دست دادی ناراحت نباش و دیگری برای آنچه به دست آوردی خوشحال مباش؛«الزُّهْدُ کلُّهُ بَینَ کلِمَتَینِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- لِکَیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکم فَمَنْ لَمْ یأْسَ عَلَی الْمَاضِی وَلَمْ یفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْأَخَذَالزُّهْدَبِطَرَفَیه.»
( نهج البلاغه، حکمت 439، اشاره به آیه 23 سوره مبارکه حدید)
بنابراین، زهد به معنای نداشتن نیست؛ بلکه به معنای وابسته نبودن هست واتفاقاً اگر کسی داشته باشد وبدان وابسته نباشد،میتواند خودرا به درستی تربیت نماید.
۴-دونمونه خوب که کسی دنیارا گرفت عاقبت به شر شد مثل عمربن سعد و کسی که اخرت را گرفت عاقبت به خیر شد مقل چناب حر
عمربن سعد که خطاب به حضرت میگفت من درقبال قتل شما حکومت ری را بدست می اورم که حضرت فرمود ان شالله از گندم ری نخوری
با کمال بی ادبی گفت و فی الشعیر کفایه من جو می خورم
فَوَ اللَّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ لَا تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلَّا یَسِیراً فَقَالَ ابْنُ سَعْدٍ فِی الشَّعِیرِ کِفَایَةٌ عَنِ الْبُرِّ مُسْتَهْزِئاً بِذَلِکَ الْقَوْلِ
(بحارالانوارج۴۴ ص ۳۸۹)
اما جناب حر می گوید من خودم را بین دوزخ و بهشت مخیر می بینم
و بهشت را انتخاب می کنم حتی اگر کشته شوم ویا سوزانده شوم
والله أخیر نفسی بین الجنة و النار فو الله لا أختار علی الجنة شیئا و لو قطعت و أحرقت.
(بحارالانوار ج۴۵ص۱۰)
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#پنجم_نبود_یقین
وَ قَوِّهِ بِالْیقِینِ»نفس را به وسیله ی یقین به خداوند متعال تقویت کن. عالم ماده عالم تزاحم است؛ یعنی، رفتن به سوی الهی آسان نخواهد بود و عبور ازآن همراه با مشکلات و سختیهاست وگاهی هم این گرفتاریها آنقدر زیاد است که انسان را دچار تردید میکندوحتّی این تردیدها به گونه ایست که مردم میگویند به ما دروغ گفته شده وپیامبران نیز مأیوس میشوند؛«حَتَّی إِذَااسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواأَنَّهُمْ قَدْکذِبُواجاءَهُمْ نَصْرُنافَنُجِّی مَنْ نَشاء.» (یوسف ۱۱۰)
وهرگاه انسان دچار تردید شدشیطان حاضر شده وسعی میکند فرد را تحت سیطره ی خویش درآورد؛«وَماکانَ لَهُ عَلَیهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّالِنَعْلَمَ مَنْ یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِمِمَّنْ هُوَمِنْهافِی شَک.» (سبا ۲۱)
ودر جای دیگر میفرماید: شیطان بر کسانی سلطه دارد که به خدا پشت کرده باشد وبه او شرک ورزد؛ ولی بر مؤمنان سلطهای ندارد؛«لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُواوَعَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ إِنَّماسُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکون»( نحل ۹۹-۱۰۰)
پس هرگاه شکّ وتردید آمد، شیطان وارد میشود وموجب میشود تا انسان به ذات حق تبارک وتعالی پشت کند. ازاینرو باید قلب را به وسیله ی یقین به خداوند متعال واینکه آنچه در هستی است بر اساس حکمت است تقویت نمود تا بدین سان راه نفوذ شیطان را گرفت؛زیرا این سختیها وگرفتاریها برای آزمایش است، ازاینرو میفرماید: وقتی سختی به نهایت شدّت خویش رسید تا جایی که پیامبران ناامید میشوند و مردم میگویند به دروغ گفته شده است، آنجا امر الهی فرا میرسد وآنان که اهل نجاتند، نجات
مییابند؛ «حَتَّی إِذَااسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواأَنَّهُمْ قَدْکذِبُواجاءَهُمْ نَصْرُنافَنُجِّی مَنْ نَشاء
#نهج_البلاغه
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#ششم_مال_حرام
1 مال حرام در نطفه تاثیر میگذارد. عن امامنا الباقر علیه السلام « إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّی إِنَّهُ یفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ [1]»
2. تمام اعمال انسان را نابود می کند لذا امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه
« وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً ».[2]« امّا وَاللَّهِ انْ کانَتْ اعْمالُهُمْ اشَدُّ بَیاضاً مِنَ الْقَباطی، وَلکنْ کانُوا اذا عَرَضَ لَهُمْ الحرام لَم یَدعُون».[3]
3. لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عبادت با لقمه حرام را مثل بنا ساختن خانه روی آب یا شن می داند.« العِبادَةُ مَعَ أكلِ الحَرامِ كالبِناءِ عَلَى الرَّملِ، و قيل: عَلَى الماءِ».[4]
4. مال حرام حتی لقمه ای موجب عدم قبولی عبادت می شود«ان الله یقبل عبادة من فی جونه لقمه من حرام» عن الصادق(علیه السلام).[5]
5. لقمه حرام انسان را آرام آرام می کشد و انسان که مرد حتی نفس گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تاثیر ندارد«انک لا تسمع الموتی»[6].
لذا امام حسین علیه السلام می فرماید:« فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ
6-روری یکی از دوستان کلاس کمی دیر امد وگرفته بود گفتم چیزی شده گفت چیزی نیست
کلاس تموم شد گفتم چیشده
گفت چون دیر شد به تاکسی گفتم دربست می ری گفتم چقدر اونم مبلغی گفت من مبلغ دیگه گفتم
تو راه پول که دادم گفت چقدر گفتی گفتم فرقی نمی کنه گفت نه فرق میکنه اونوقت گفت دیشب جوانی را سوار کردم گفت شکم درد عجبب دارم منو به بیمارستان ببر
تو راه گفت امروز صبح سوار تاکسی شدم بجای پانصد تومنی به من پنج هزارتومنی داد
گفتمش الان نفهمیدی چیشد
گفت چی
گفتم هبچ چی
[1] . امالی طوسی، 680
[2] . فرقان، آیه 23
[3] . کافی، 2/81
[4] . عدة الداعی، 141
[5] . تفسیر مراغی
[6] .نمل، آیه 80
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#هفتم_کوتاهی_در_امر_به_معروف
«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکنْ مِنْ أَهْلِهِ» کلمه¬ی«تَکنْ» فعل امر مجزوم است؛ زیرا جواب کلمه¬ی«أْمُرْ» قرار گرفته است؛ یعنی، اگر میخواهی از اهل معروف باشی پس به افعالی که معروف هستند امر کن؛ زیرا انسانی که دیگران را به خوبی سفارش میکند از یک طرف موجب میشود معروف را بشناسدواز طرف دیگر وادار میشود تا آنرا انجام دهد؛ البتّه این در صورتی است که کسی که امر به معروف میکند قصدش اصلاح فرد باشد.
تذکّر: معروف یعنی، شناخته شده.یعنی، پیش چه کسی شناخته شده باشد؟ ومنکر یعنی، ناشناخته. یعنی، پیش چه کسی ناشناخته باشد؟ در جواب باید گفت: آنچه برای هدایت انسان لازم است در نفس انسان به امانت گذاشته شده است بخشی از امور در پرتو عقل که شرع درون است برای انسان شناخته شده است وبعضی را نیز به کمک عقل به سراغ شرع بیرون میرود تاآنها را بیاموزد وآنچه برای نفس شناخته شده نیست اموریست که اورا به تباهی وهلاکت میکشاند.
بنابراین،میفرماید: به اموری که شناخته شده است که عقل وشرع آنرا تأیید میکند به دیگران سفارش کن، تا بدین وسیله خود نیز در زمره¬ی اهل معروف قرار بگیری.
«وَ أَنْکرِ الْمُنْکرَ بِیدِک وَ لِسَانِک وَ بَاینْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِک»
نسبت به منکرات هم تمام سعی را انجام بده تا خود ومحیط را از آن پاک کنی؛لذا میفرماید: دست و زبانت را از منکر دور کن وتمام سعی خویش را انجام بده تا از کسانی که منکرات را انجام میدهند دور باشی؛ زیرا اعمالزشت نه¬تنها بر فرد و اطرافیان تأثیر منفی میگذارد؛ بلکه بر هستی نیز تأثیر منفی خواهد داشت. جالب آن است که میفرماید: ماجلوی ضرر گناه را میگیریم، فقط بخشی از مضرّات را به شما میچشانیم«ظَهَرَالْفَسادُفِی الْبَرِّوَالْبَحْرِبِماکسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوالَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ.»
پس شرط اصلاح انسان آن است که معروف ومنکر را بشناسد وبه آن عمل نمایدتا از دشمن درونی رهایی یابد.
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#هشتم_نفاق
۱-میگویند موش صحرایی وقتی برای خودش لانه میسازد، دو راه خروجی برای آن قرار میدهد، اما یکی از این راهها را طوری میسازد که وقتی به سطح زمین میرسد، آنجا را سوراخ نمیکند؛ بلکه لایه نازکی از خاک را باقی میگذارد تا سوراخ پنهان باشد. زمانی که دشمن از سوراخ دیگر وارد شد، او با سرش به آن موضع مخفی میزند و آنجا را سوراخ کرده و فرار میکند. عرب ها به این راه خروجی مخفی موش صحرایی «نافقاء» میگویند. ریشه کلمه «نفاق»
۲-مثال قران کریم برای منافق
الف-آنان[ =منافقان] همانند کسانی هستند که آتشی افروخته اند (تا از تاریکی وحشتناک رهایی یابند)، ولی همین که آتش اطرافشان را روشن ساخت، خداوند روشنایی آنها را گرفته. و در تاریکیها رهایشان می سازد، در حالی که (چیزی را) نمی بینند
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ (بقره:۱۷)
در وجه تشابه این مثال با منافق
اين نور مختصر، يا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحيدى است و يا اشاره به ايمان نخستين آنهاست كه بعدا بر اثر تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى غلط لجاجتها و عداوتها پرده هاى ظلمانى و تاريك بر آن مى افتد
ب- یا همچون بارانی که از آسمان، در شب تاریک همراه با رعد و برق (در بیابان) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود می گذارند. تا صدای صاعقه ها را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد
أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ (بقره۱۹)
وجه تشابه این مثال با منافق
منافق بخاطر ترس از افشای حقیقت آنچه هست همیشه در اضطراب و نگرانی است
۳-از منظر دینی کسی که آنچه می گوید با آنچه در دل دارد همراه نیست را منافق است و قرآن کریم چنین افرادی را مورد سرزنش قرار داده و گفتن به زبان بدون آنکه عملی در پی داشته باشد را موجب خشم خداوند متعال میداند
يَا أَيُّهَا الَّذيِنَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَتَفْعَلُونَ* کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَتَفْعَلُونَ (صفّ، آيات 2-3.)
اى کسانى که ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد که عمل نمى کنيد; نزد خدا بسيار موجب خشم است که سخنى بگوييد که عمل نمى کنيد
۴-اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی
بار خدایا اگر با زبان خود به تو خودم را نزدیک کرده ام و دلم با آن مخالفت نموده مرا ببخش
تفاوت ظاهر و باطن و تناقض قلب و زبان نشان نفاق درون است که بیانگر آن است صاحب آن خلق را در عزت و ذلت دخیل میداند نه خداوند متعال را
لذا باید ازنفاق و دورویی که موجب غضب خداونی است به خدا پناه برد واز او طلب بخشش کرد
https://eitaa.com/jorenab
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#نهم_عدم_شناخت_رهبران_حقیقی
در شناخت اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) مراحل زیر باید طی شود ؛
1- شناخت نسب آن ذوات مقدسه تا مشخص شود چه کسانی هستند و نسلشان پاک بوده و والدین و جد آنان از بهترین انسانهای رو ی زمین هستند، لذا ذکراوصاف متعدد در سلام بمنزله تعلیل برای سلام است به اینکه اگر به حسین بن علی ( علیه السلام ) سلام می دهیم برای آن است که خود از بهترین انسانهاست وبرگزیده الهی است و مادرگرامیش سرور زنان عالم است و پدربزرگوارش سیدالوصیین است و جد مکرمش اشرف انسان و برگزیده الهی است .
2- اینکه به آنها برای رسیدن به هدفی که خداوند برای انسانها در نظر گرفته است؛ نیازمند است .
توضیح آنکه؛
انسان از آن خداوند است وبه سوی اوبازمی گردد « انا لله و انا الیه راجعون » ([1])لذا باید به خداوند متعال پاسخگو باشد« وهم یسئلون » ([2]) و ذات اقدس الهی برای پیمودن درست این مسیر برگزیدگانی را قرار داد وبعد از ختم نبوت ، امامان معصوم ( علیهم السلام ) به عنوان مجریان احکام الهی از طرف ذات الهی منصوب شدند واگر کسی بخواهد مسیر درست راطی کند، چاره ای جز تبعیت از این برگزیده گان را ندارد لذا نبی اکرم ( صلی ا لله علیه وآله و سلم )فرمود : « ان مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من ترکها غرق» ([3])و این حدیث شریف متضمن چند نکته است ازجمله آنکه همانطورکه تنها راه نجات در طوفان نوح سوار شدن بر کشتی بود، اینک تنها راه نجات، گذاشتن دست در دستان اهل بیت و پیروی ازدستورات آنهاست.
دیگر آنکه اهل بیت، ایصال به مطلوب میکنند نه ارائه طریق، چون ارئه طریق کار انبیاء است (که بمنزله آدرس دهی است) اما اهل بیت چون مجری احکام الهی هستند دست انسان را گرفته و به مقصد می رسانند مشروط بر آنکه انسان دست در دستشان بگذارد و ازدستورات آنها پیروی نماید .
بنابراین تنها راه نجات ؛راه اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام )است .
3- نسبت به آنها احساس نیاز کند یعنی صرف شناخت نسب آنها و اینکه آنان تنها کسانی هستند که انسان مؤمن را به مقصد می برند کافی نیست، بلکه باید نسبت به آنها احساس نیاز کند وبداند و به این باور برسد که تنها راه نجات تبعیت ازین ذوات مقدسه است .
4- درعمل از آنها تبیعت کند و دستورات آنها را بکار ببندد چرا که ایمان بدون عمل منجی نیست، بلکه هرگاه ایمان با عمل همراه شد نجات بخش خواهد بود.کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند خوشا بحالشان و عاقبت خوشی در انتظارشان هستند. « الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب» ([4])
) بقره : 156[1]
انبیاء : 23([2]
)کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 732 نشر الهادی 1415[3]
رعد : 39( [4]
https://eitaa.com/jorenabچ
#عوامل_انحراف_جامعه_اسلامی
#دهم_عدم_پیروی_از_رهبران_حقیقی
۱-امام به عنوان رهبر و هادی جامعه است لذا وظیفه همه است تا خودرا با امام هماهنگ کنند
۲-حضرت علی علیه السلام می فرماید علت تبعیت مردم از امام آن است که امامان خود هدایت یافته اند وپند دهنده ای هستند که خود پند گرفته اند
آنگاه برای این نکته مثالی می زند ومی فرماید « وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ »
۳- توضیح آنکه : کلمه «ماتح » از «مَتْح »به کسی گفته می شود که بالای چاه ایستاده ودلو را به بالا می کشد( لسان العرب ج 2 ص 588 ماده م ت ح)
وکلمه «مایح» از «مَيْح » به کسی گفته می شود که درون چاه دلو را ازآب پر می کند (لسان العرب ج2 ص608 ماده م ی ح )
حضرت می فرماید ،اگر شما درون چاه بروید ممکن است سالم بیرون نیایید و اگر سالم بیرون آمدید ممکن است آب سالم بدست نیاورید ما بدرون چاه رفته آب را بیرون می آوریم وتصفیه نموده در اختیار شما قرار می دهیم
لذا می فرماید بالا بایستید وآب بکشید از چشمه ای که از کدورت وناسالمی پاک شده است
۴-سپس در تطبیق این مثال با محل بحث اینکه اگر به سراغ اهل بیت نروید چه اتفاقی می افتد می فرماید : با تبعیت از هوا به جهل تکیه می کنید وچنین انسانی بر لبه پرتگاهی است که دار هلاکت را بر دوش خود به این طرف وآن طرف می کشد چون هرچیز جدیدی حادث شود آنچه باهم هم خوانی ندارد را بهم می چسباند وآنچه نمی شود کنار هم واقع شود را بهم نزدیک می کند لذا چیزی ناهمگون تحویل خویش وجامعه می دهد.
عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ وَ لَا تَنْقَادُوا لِأَهْوَائِكُمْ فَإِنَّ النَّازِلَ بِهَذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ يَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ لِرَأْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْيٍ يُرِيدُ أَنْ يُلْصِقَ مَا لَا يَلْتَصِقُ وَ يُقَرِّبَ مَا لَا يَتَقَارَب
(نهج البلاغه خطبه:۱۰۵)
https://eitaa.com/jorenab