✡ یهودیزادهای بهدنبال حذف تاریخ هجری از تقویم ایران (۶)
1⃣ بسیاری از نویسندگان و چهرههای ادبی، ارتقاء مقام #شجاعالدین_شفا را به حمایت #کانونهای_مرموز و چاپلوسصفتیِ شخصی او مربوط میکردند. از جمله #علی_دشتی، نویسنده و سناتوری که خود وابستگی به دربار داشت و دارای افکار ضد دینی هم بود، شفا را صرفاً یک «مترجم میانمایه» میدانست.
2⃣ علی دشتی در نامه به محمدرضاشاه در اعتراض به جشن بزرگداشت ٢۵سال نویسندگی شجاعالدین شفا مینویسد:
✍ ایشان هرگز اثری نیافریده و از خود چیزی بیرون نداده، مخصوصاً در شناساندن فرهنگ ایران به دنیای خارج، کاری نکردهاند، تا شورای فرهنگی سلطنتی بخواهد از وی تجلیل کند.
3⃣ دشتی در این نامه مقام شفا را در حد یک مترجم میخواند:
✍ آیا سزاوار است که نخستین اقدامِ شورای فرهنگی سلطنتی، تجلیل از یک مترجم متوسط باشد؟!
4⃣ دشتی دربارهٔ خصلتِ عامِ چهرههای فرهنگی دربار مینویسد:
📝 شاه از هر کسی که شبههٔ استقلال رأی و فکر در او میرفت، بدش میآمد… او تیپ جمشید اعلم و شجاعالدین شفا را میپسندید.
5⃣ #ابراهیم_گلستان، نویسنده و مستندسازی که خودِ او هم با سفارت انگلستان رابطهای تنگاتنگ داشت و هم از طریق شمس پهلوی و شوهرش، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر) به دربار وصل بود، حتی پا را از دشتی فراتر گذاشت و صحت انتساب همان ترجمههای میانمایه به شفا را هم زیر سوال برد:
👈 قصهٔ اولی را که از همینگوی به زبان فارسی خواندم، آقای خیلی محترمی که پدر مملکت را هم درآورد، ترجمه کرده بود. اما اصلاً همینگوی نبود... این آقا قصهٔ همینگوی، آنهم چه قصهای: «برفهای کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود، خیلی زودتر خودش را میکشت.
6⃣ او در مصاحبهای با بیبیسی دربارهٔ شفا چنین میگوید:
👈...آقای کاروزو... مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران... و خانمش “کمدی الهی دانته” را برای شجاعالدین شفا ترجمه میکردند و دیکته میکردند و آقای شفا آن را به اسم خودش که ادعا کرد از ایتالیایی شخصاً ترجمه کرده، درآورد. شما ترجمههای شفا چه “نغمههای شاعرانه لامارتین” و چه “برفهای کلیمانجارو” همینگوی را بخوانید و از عمق بیاطلاعی و جرأت این مشاور مطبوعاتی شاه سابق شاخ دربیاورید. اینجور آدمها کم نبودند که کاش در برابرشان آدمهایی بودند که شعور و رسم شرافت ادبی را در ایران اینجور خراب نمیکردند.
✍ نویسنده: سهیل صفاری
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter