✡ تحلیل استراتژیک فیلم ١٩١٧ (٩)
1⃣ اسکوفیلد (قهرمان فیلم) که ملتهبترین ساعات عمرش را گذرانده و برای چندمین بار از مرگ حتمی نجات پیدا کرده، بالاخره صبرش تمام میشود و از شدّت مصائبی که این چند ساعت بر سرش ریخته، بغضش میترکد و گریه میکند. او طاقتش طاق شده و بریده است…
2⃣ مهمترین سکانس فیلم به تصویر کشیده میشود و در همین برزخ ناامیدی، صدای خوشی توجه اسکوفیلد را جلب میکند. او این صدای خوشلحن را که بار دیگر بارقه امید را در دل او زنده میکند، دنبال میکند و به جمع سربازانی که همگی در زیر سایه درختان جنگل، نشسته و به سرود زیبای خوانندهاش گوش میکنند، اضافه میشود. او با اعماق وجود به نوای امیدبخش سرباز گوش میدهد و دوباره زنده میشود.
3⃣🎶 غریبی بیچاره و پا برهنهام… که در این دنیای پر رنج گم گشتهام… ولی عازم #سرزمینی هستم که عاری از هرگونه گزند و رنج است… به آنجا خواهم رفت تا پدرم را ببینم، بدانجا خواهم رفت و دیگر #آواره نخواهم بود… بهسوی #رود_اردن خواهم رفت… بهسوی #خانه حقیقیام خواهم رفت… میدانم که ابرهای تیره مرا احاطه خواهند کرد…میدانم که مسیرم سخت و ناهموار است… ولی #سرزمینهای_زرین انتظارم را میکشند… جایی که لطف خداوند تا ابد نصیب همگان خواهد شد… به خانه میروم تا مادرم را ببینم… میروم تا عزیزان و از دست دادگانم را ببینم… بهسوی رود اردن خواهم رفت…بهسوی خانه حقیقیام خواهم رفت…
✍ سیدصادق کاظمی اونجی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter