#شهید_احمد_مشلب
راوی:رامی وهبی (دوست شهید)
زمانی که انگشتش مجروح شدہ بود و در راہ اتاق عمل بود دائم میخندید و میگفت :" اصلا برای من مهم نیست و فدا کردن یک انگشت امری بسیار سادہ است. بدون انگشت در زندگی هیچ اتفاقی نمی افتد."
این تفکر برگرفته از همان بخشندگی احمد بود که برای اعضای بدنش و حتی جانش نیز دست و دلباز بود . نسبت به درد بسیار صبور بود و میخندید . احساس نمیکرد زخمی است و مستمر تکرار میکرد:
"فدای حضرت زینب(س)"❤
#رفیق_شهیدم
داداش که داشته باشی...
دلت خوشه به بودنش
چون هر وقت کم بیاری
ی تکیه گاه محکم و استوار داری
تکیه گاه من تولدت مبارک ^^
#شهید_احمد_مشلب
وقتی مجروح شد بود،
احساس نمیکرد زخمیه!
میخندید و مدام میگفت:
-فدای حضرت زینب..🕊
#شهید_احمد_مشلب
#شهیدانه