eitaa logo
فرهنگی قرآنی غیرحضوری و مجازی
4.8هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
980 ویدیو
165 فایل
ارتباط با اداره فرهنگی قرآنی و حدیثی مرکز آموزش غیر حضوری و مجازی 02532112309 02532112015 ارتباط با ادمین کانال @najafzadeh2309
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆🔆🔆🔆🔆🔆 به مناسبت گرامی داشت ایام الله دهه فجر هر روز صوت خاطره گویی زنان تاثیر گذار در انقلاب در کانال بارگذاری میشود. ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
💠 جشن‌های دهه فرخنده فجر در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
🔆🔆🔆🔆🔆🔆 خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمه‌الله در سال ۱۳۵۷ به کشور متن این خاطره‌ رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح ذیل است: امام که آمده بودند ایران - سال ۵۷ - خب ما اوّل یک نظر امام را دیدیم، سالی که ایشان، روزی که ایشان وارد شدند آن‌جا زیارت کردیم امام را بعد هم شب که آمدند مدرسه‌ی رفاه یک نظر دیدیم، نزدیک هم نرفتم که مبادا مزاحمشان بشویم که همه‌ی دورشان را گرفته بودند، می‌بوسیدند، من گفتم، من یک نفر حداقل اذیت نکنم امام را، نرفتم،گفتم بعد می‌رویم خدمت امام. فردا شبش بود ظاهراً، یا یکی دو شب بود که آن مدرسه‌ی علوی بودند، فرستادند ما را خواستند، بنده و بقیه‌ی برادرانی که عضو شورای انقلاب بودیم ماها را خواستند. من وارد اتاق شدم، سر شب بود دیدم امام نشستند پشت قرآن دارند قرآن می‌خوانند. حالا کِی است؟ دو سه روز بعد از ورود امام، آن روزهایی که شماها لابد یادتان هست در خیابان ایران و آن محوطه‌ی اطراف چه خبر بود از جمعیت و ولوله‌ی جمعیت. امام مراجعات به او شده، آمده‌اند، رفته‌اند. حالا غیر از این‌که مردم آمده‌اند مراجعه کردند، افراد خصوصی، سیاستمداران، روحانیون، - نمی‌دانم - دوستان قدیمی، افراد متفرقه آمدند خدمت امام، یکی پیشنهاد کرده، یکی پرسیده، یکی چیزی گفته، مرتب مشغول بود امام. سرشب ایشان در این همه غوغا که حالا بعدش هم باز یک عدّه‌ای بخواهند ملاقات کنند، یک عدّه‌ای کار دارند، تا آخر شب باز امام کار داشت، در همه‌ی این غوغاها بعد از نماز مغرب و عشا ایشان نشسته بودند در یک اتاق تنها انگار که در این دنیا هیچ خبری نیست قرآن را باز کرده بودند، مشغول قرآن خواندن بودند. یعنی امام یک روز هم قرآن خواندن یادشان نمی‌رفت؛ مرتب قرآن می‌خواند. ببینید این دل با قرآن آشناست که این‌جوری است. یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی‌کوپتر بلند شدند و رفتند. تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند. من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده‌دار بودم، انجام می‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می‌کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌ای آن‌جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می‌دادیم. آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می‌کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی می‌آید؛ مثل این‌که کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می‌آیند! برای من خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می‌بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند. برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می‌دارند - به نحوی طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می‌کردیم. روی پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی‌آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند. ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆🔆🔆🔆🔆 🔰روزشمار دهه‌ی فجر ۱۴۰۲ ✅ ۱۴ بهمن: ◽️انقلاب اسلامی، جوان، خودباوری، تولید دانش بنیان 🔻شعار محوری دهه فجر ۱۴۰۲: ▫️«جشن ملی، مشارکت پرشور، آینده روشن» ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
🔆🔆🔆🔆🔆 🔻 وظیفه سنگین خواص در جامعه 🔰دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش با فرماندهی کل قوا/ ۱۴۰۲٫۱۱٫۱۶ ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
✅ دهه هشتادی ها و دهه نودی ها آماده شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
🇮🇷 شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن 🔷 س ۴۷۰۱: آیا شرکت کردن در راهپیمائی های بیست و دوم بهمن و روز قدس واجب است و شرکت نکردن حرام شرعی است؟ ✅ ج: اگر شرکت نکردن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است. ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
@daftar_ayatollah_javadi_amoliآیت الله جوادی آملی .mp3
زمان: حجم: 3.97M
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی «مردم نه استقلال داشتند چون استعمارزده بودند، نه آزادی داشتند چون استبدادزده بودند، نه سهمی از رأی داشتند چون گرفتار سلطنت موروثی بودند. برای اينكه همه اين رذایل مشئوم و تلخ برود و فضايل شيرين بيايد يعنی استعمار برود استقلال بيايد، استبداد برود آزادی بيايد، سلطنت برود جمهوريت بيايد، يك حرف مستدل منطقی نفوذناپذير می‌خواهد و آن اسلام بود؛ اين آمد... امام و روحانيت و مراجع بزرگوار تقليد و حوزه‌ های علميه و نمازها و مسجدها و حسينيه‌ها و توده مسلمان ايران اسلامی و تاسوعا و عاشورا و ۲۸ صفر و اربعين ها كه آمد، مردم همه آمدند. در برابر اين سيل خروشان يكی پس از ديگری استقلال آمد با توان خود استعمار را بيرون كرد؛ همين استقلال بود كه از تريبون رهبری شنيده شد كه آمريكا هيچ غلطی نمی‌تواند بكند (همين استقلال بود) تا استقلال نيايد كه استعمار تودهنی نمی‌خورد ، همين آزادی بود كه استبداد را بيرون كرد، همين بندگی خدا بود كه استعباد را بيرون كرد و همين حضور مردم مسلمان بود كه سلطنت‌ روبی كرد و جمهوريت را آورد...» 💢خطبه های نماز جمعه ۷۹/١١/٢١ ⬇️⬇️⬇️ @jz2305
@MaddahionlinYEKNET.IR - Amrika.mp3
زمان: حجم: 618.9K
📝آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو ✌️ ⬇️⬇️⬇️ @jz2305