eitaa logo
هم پای قافله ۹
459 دنبال‌کننده
337 عکس
188 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه حکیم؛ نقطه آغاز آرامش زائران ساعت نزدیک به ۲۲:۰۰ بود. تیم پیشرو زودتر عازم شده بودند، تا اسکان را برای ورود زوار آماده کنند. در سکوت کوچه‌های اطراف، صدای باز شدن درب مدرسه حکیم پیچید. تیم پیشرو، با لباس‌های ساده و چهره‌هایی خسته اما مصمم، وارد محوطه شدند. اینجا قرار بود خانه موقت زائران باشد؛ جایی برای استراحت، تجدید قوا، و آماده شدن برای زیارت. یکی مشغول جارو کشیدن شد، دیگری با دقت پتوها را روی زمین پهن می‌کرد. 🔻پیرمردی با تجربه، آرام و با لبخند، نظارت می‌کرد و گاه‌گاهی دعایی زیر لب زمزمه می‌کرد: «اللهم اجعل هذا المنزل مأوىً للراحة و الطمأنینة...» تیم پیشرو، بسته‌های آب معدنی و چای را در گوشه‌ای می چیدند. همه چیز با نظم پیش می‌رفت. اینجا فقط یک مدرسه نبود؛ اینجا تبدیل شده بود به مأمن خادمان زائران امام علی (علیه السلام). در آن لحظه، مدرسه حکیم نه فقط محل اسکان، بلکه نماد همدلی و خدمت بود. تیم پیشرو، بی‌ادعا و بی‌وقفه، در حال ساختن آرامشی بودند که زائران در روزهای آینده به آن نیاز داشتند. آنها منتظر ورود زوار امام علی علیه السلام بودند. https://eitaa.com/jz_ghafeleh
گزارش ورود کاروان «همپای قافله» به نجف اشرف در نیمه‌شب شنبه ۱۱ مرداد ماه ۱۴۰۴ 🕰️ زمان ورود: ساعت ۱:۰۰ نیمه شب 📆 تاریخ: شنبه، ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ 🔻مکان: نجف اشرف، حرم مطهر امیرالمؤمنین علی (ع) ورود در دل شب؛ آغوش نجف برای زائران خسته از راه در سکوت شب، وقتی بیشتر شهرها در خوابند، نجف بیدار است. ساعت ۰۱:۰۰ نیمه‌شب، کاروان «همپای قافله» پس از سفری طولانی، وارد شهر نور و ولایت شد. اتوبوس‌ها آرام در کنار مدرسه حکیم توقف کردند. زائران، خسته اما مشتاق، با چشمانی خواب‌آلود و دل‌هایی بیدار، پا به خاک نجف گذاشتند. در آن تاریکی، گنبد طلایی حرم امیرالمؤمنین (ع) از دور می‌درخشید؛ نه فقط با نور، بلکه با وعده‌ای از آرامش، پناه، و معرفت. کسی زیر لب گفت: «سلام بر تو ای پدر یتیمان، ای وصی پیامبر...» و بغضی که تا آن لحظه پنهان مانده بود، آرام شکست. تیم پیشرو، پیش‌تر وارد مدرسه حکیم شده بودند و مکان اسکان را با دقت آماده کردند. پتوها پهن، آب‌ها چیده، و فضای مدرسه تبدیل به مأمن زائران شده بود. ورود زائران با نظم و آرامش انجام شد، و هرکس در گوشه‌ای از حیاط و یا محل اسکان، لحظه‌ای برای خود خلوت کرد. برخی زائران، بی‌درنگ به سمت حرم رفتند. نجف در دل شب، آرام‌تر و عمیق‌تر بود. صدای زیارت‌نامه‌ها، زمزمه‌های عاشقانه، و اشک‌هایی که بی‌صدا جاری می‌شدند، نجف را به محفل انس بدل کرده است. https://eitaa.com/jz_ghafeleh
ورود به نجف در دل شب؛ وقتی زمین به آسمان نزدیک‌تر می‌شود ساعت ۱ نیمه‌شب بود. هوا خنک، آسمان پرستاره، و خیابان‌های نجف آرام‌تر از همیشه. اتوبوس‌ها در سکوتی باشکوه وارد شهر شدند. زائران، خسته از راه اما بیدار از شوق، با چشمانی خواب‌آلود و دل‌هایی بیدار، پا به خاک نجف گذاشتند. در آن تاریکی، گنبد طلایی حرم امیرالمؤمنین علی (ع) از دور می‌درخشید؛ نه فقط با نور، بلکه با وعده‌ای از آرامش، پناه، و معرفت. کسی زیر لب گفت: «سلام بر تو ای پدر یتیمان، ای وصی پیامبر...» و بغضی که تا آن لحظه پنهان مانده بود، آرام شکست. برخی زائران بی‌صدا به سمت حرم حرکت کردند. صدای چرخ‌های چمدان، زمزمه‌های زیارت، و گام‌هایی که انگار به سوی خانه‌ای قدیمی می‌رفتند. پیرزنی با چادر مشکی، دست نوه‌اش را گرفته بود و آرام زمزمه می‌کرد: «این همون خاکیه که علی روش راه رفته...» در آن لحظه، نجف فقط یک شهر نبود. نجف خانه بود. نجف آغوشی بود که بعد از سال‌ها غربت، باز شده بود. زائران در صحن‌های حرم پراکنده شدند؛ برخی به نماز ایستادند، برخی به زیارت‌نامه، و برخی فقط نگاه می‌کردند... نگاه می‌کردند به جایی که حقیقت، عدالت، و معرفت در آن آرام گرفته است. https://eitaa.com/jz_ghafeleh
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ۱۳ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام باقی‌ست... «السلام علیک یا أباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)» 🎞بانو محمدی https://eitaa.com/jz_ghafeleh
💠فراز هجدهم 🥀«و اسال الله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عند الله» 🔹 تفسیر: در این فراز از خداوند درخواست می‌کنیم ما را به مقام محمودی که اهل‌بیت نزد خداوند دارند، برساند؛ یعنی بهره‌مندی از شفاعت اهل‌بیت در دنیا و آخرت و قرار گرفتن در مسیر آنان. این فراز نشان‌دهنده امید به شفاعت و همراهی با اهل‌بیت تا رسیدن به درجات عالی معنوی است. 🔹 منبع: مفاتیح الجنان؛ شرح استاد مکارم شیرازی. 💥 پیام: امید به شفاعت اهل‌بیت و حرکت در مسیر آنان برای رسیدن به کمال. ✍زهره امانی https://eitaa.com/jz_ghafeleh
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙مجموعه پادکست هم‌پای قافله۹ صدای بانوی طلبه‌ی جامعة الزهرا سلام الله علیها از دل مسیر قسمت ششم 🎙زهرا یزدان‌پرست تیم تنظیم و تولید: بانوان رجبی، حسینی، رضائی پور https://eitaa.com/jz_ghafeleh
اولین روز نجف اشرف با کاروان «همپای قافله» تاریخ: شنبه، ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ زمان: صبح نخستین روز پس از ورود شبانه مکان: نجف اشرف، حرم مطهر امیرالمؤمنین علی (ع) صبح نجف؛ بیداری دل‌ها در آستانه خورشید ولایت صبح از راه رسید، آرام و بی‌صدا. نسیم ملایمی از صحن‌های حرم می‌گذشت و آسمان نجف، رنگی از نور و راز داشت. زائران کاروان «همپای قافله» که شب گذشته در سکوت و شوق وارد نجف شده بودند، حالا با طلوع خورشید، به سوی حرم مطهر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روانه شدند. گام‌ها آهسته بود، اما دل‌ها بی‌تاب. برخی با وضو و لباس پاکیزه، اذن دخول را زمزمه می‌کردند. برخی دیگر، بی‌صدا اشک می‌ریختند. در نگاه‌ها، چیزی فراتر از زیارت بود نوعی بازگشت، نوعی دیدار پس از سال‌ها غربت. حرم حضرت علی (ع) با گنبد طلایی‌اش، چون خورشیدی در دل خاک، زائران را در آغوش می‌کشید. صدای اذان صبح، با طنین خاص نجف، در فضا پیچید و نماز جماعت در صحن‌های حرم برگزار شد. زائران، در صفوف منظم، دل‌هایشان را به آسمان گره زدند. پس از نماز، برخی به قرائت زیارت‌نامه مشغول شدند، برخی در کنار ضریح، نجوا می‌کردند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین... یا اول مظلوم، یا اول من غُصب حقه...» در مدرسه حکیم، محل اسکان کاروان، صبحانه ساده‌ای آماده شده بود. تیم پیشرو، فضای مدرسه را به مأمن زائران تبدیل کرده بودند. صدای چای، گفت‌وگوهای آرام، و لبخندهای خسته اما رضایتمند، فضای صبح نجف را پر کرده بود. ✍🏻به روایت «زائر واژه‌ها»، از دل کاروان همپای قافله ۹، جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) https://eitaa.com/jz_ghafeleh
سایه‌های غروب، نجف را در آغوشی طلایی فرو می‌برد. اتوبوس، با تن خسته و روحی آکنده از سبکی، پس از زیارت در سامرّا و کاظمین، کنار حرم می‌ایستد. در اتوبوس باز می‌شود. اولین قدم‌ها بر خاک نجف، گویی بر آستانهٔ بهشتی دیگر گذاشته می‌شود. گرد غبار راه، بر چهره‌هاشان نشسته، اما چشمانشان می‌درخشد؛ دریایی از شوق و حیرت. اشک‌های شبنم‌گونه، گوشهٔ چشم‌های خسته، اما لبخند رضایت را تر نمی‌کند. هوای نجف را نفس می‌کشند: بوی کهن محبت، عطر بی‌زمان ولایت. صلوات‌های آرام، زیرلب زمزمه می‌شود. و دل‌هایی که پس از زیارت دو امامِ همام، اکنون تپنده‌تر از همیشه، برای دیدار مولا آماده می‌شوند. سکوت نجف، غوغایی در جانشان برپا کرده. هر نگاه به گنبد طلایی، گویی پاسخی است به تمام نذرها و نجواهای طول راه. سنگ‌فرش‌های منتهی به حرم، گویا زیر پای این بانوان زائر، نرم‌تر، مقدس‌تر می‌شوند. "یا علی..." صدایی از ته دل برمی‌خیزد، و دیگران بی‌اختیار همراهی می‌کنند. این دو کلمه، تمام خستگی مسیر سامرا تا کاظمین تا نجف را در خود حل می‌کند. گام‌ها سبک‌تر می‌شود، اشک‌ها جاری‌تر. حالا در آستانه‌اند. آستانه‌ای که پایان یک سفر جسمانی و آغاز یک اوج روحانی است. خاک نجف، زیر پای این بانوان طلبه، گواه می‌شود بر عشق حسینی که از قم تا اینجا، با هر قدم، عمیق‌تر شده است. و حرم، چون قلبی طلایی، در انتظار تپیدن دل‌های عاشق آنان می‌تپد... ✍🏻بانو فاطمه پور عباس https://eitaa.com/jz_ghafeleh
همکار و دوست گرامی، سرکار خانم رستمی خبر درگذشت مادر همسر محترمتان، موجب تأثر و تألم خاطر شد. در این ایام پرفیض زیارت کربلا، که قلبتان به امام حسین (ع) نزدیک‌تر است، فقدان این عزیز را از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنیم. صبر و آرامش شما در کنار کاروان، در چنین لحظات دشواری، تحسین‌برانگیز و نشانگر ایمان و توکل‌تان است. از خداوند متعال برای آن مرحومه، رحمت و مغفرت، و برای شما و خانواده‌ محترم صبر و سلامتی مسئلت داریم. https://eitaa.com/jz_ghafeleh
50.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عبور از مرز خسروی؛ پیوستن به کاروان وصال 🔸 مرز خسروی، شاهد گام‌های استوار زائران بود. با چهره‌های نورانی از شوق زیارت، از مرز عبور کردند. 🔅سپس با نظم و اشتیاق، سوار اتوبوس‌های سپید کاروان شدند. بسته شدن درها، آغازی دوباره بود. حرکتی آرام به سوی سامرا، با دل‌های سبکبال و لب‌های نجواگرِ لبیک یا حسین علیه السلام. این عبور، تنها گذر از خط مرز نبود؛ گامی بلند در سفر روحانی و پیوندی ناگسستنی با کاروان معرفت حسینی بود. 🔻همقدم با معرفت حسینی، به سوی آستان ملکوت. https://eitaa.com/jz_ghafeleh
37.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰گنبدهای طلایی گنبدهای طلایی در هاله‌ای از نور ما را فرا می‌خواندند. زائران کاروان همپای قافله جامعة الزهراء سلام الله علیها با دل‌های لرزان، اشک‌ها و نجواهایشان را به حریم امام هادی علیه السلام و امام حسن عسگری علیه السلام آوردند. 🔻پیشانی بر ضریح، دست‌ها به دعا، و قلب‌ها در سرداب غیبت، فریاد بی‌صدا برای ظهور: یا حجة بن الحسن عجل علی ظهورک قبه، شاهد آینه‌های خیس و آرزوهای بی‌مرز بود. وداع، فقط با بدن‌ها بود... https://eitaa.com/jz_ghafeleh