eitaa logo
تبلیغ نوین
3.4هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
63 فایل
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا http://payamenashenas.ir/asemani لینک ناشناس جهت ارسال انتقادات و پیشنهادات https://eitaa.com/joinchat/2408186780C7829e5411b لینک دوره ها
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ سیم‌خاردار غربت 💠 تیغ برنده خورشید، فرق سرش را نشانه گرفته است؛ عرق از روی پیشانی‌‌اش سر خورد و به لب‌های پوسته‌پوسته‌اش رسید. شوری عرق در ترک روی لبش فرو رفت و تا عمق جانش سوخت. چشمانش را باز کرد، نگاهش را به جاده خاکی دوخت، نمی‌دانست چند ساعت است در راهند ولی بوی غربت مشامش را پر کرده بود. 💠 به تپه‌های خاکی اطراف نگاهی کرد و با خود گفت: "رنگش با مال ما فرق داره، ایران ما خاکش هم خودمونی بود." 💠 زبان در حلقش خشکیده و از تکان‌های پی‌در‌پی ماشین سرگیجه گرفته بود. هنوز موقعیت را کامل درک نمی‌کرد اما معنای اسارت را خوب می‌فهمید. 💠 صدای ناله هم‌رزم زخمی‌اش بلند شد، روبه سویش گرداند و با او صحبت کرد: _رضا! چیزی لازم داری؟ _آ...آب _اینجا که آب پیدا نمی‌شه، یه کم طاقت بیار داداش. _اِب...راهیم! کی می‌رسیم؟ _نمی‌دونم _دل...-َم برا خونه تنگ شده. 💠 بغض در گلوی ابراهیم چنگ انداخت ولی اجازه نداد به چشم‌های خسته‌اش برسد. محکم آب گلویش را قورت داد و همه دلتنگی‌ها را در قلب مملوء از ایمانش دفن نمود. اینجا باید از دلتنگی پروا داشته باشد تا برای وطن جان دهد. 💠 ماشین با ترمز محکمی ایستاد، ابراهیم در دلش به روح راننده صلوات فرستاد، سَرکی کشید تا بیرون را ببیند، توجهش به سیم خاردارهای سر دیوار جلب شد؛ حالا دیگر موقعیت را درک کرده بود، پشت این دیوارها یعنی آغاز درد، سختی، غربت، دوری و ... 🇮🇷دوستت دارم وطن.💔 ✍️🏻میم.صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane