از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
#سعدی
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد
خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد
پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد
لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد
نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد
شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد
ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد
عیب از کجــــــاست؟ غیبت او بیدلیل نیست
چون ذاتاً آفتــــــاب، به مردم بخیـل نیست
ما فرع خاک پـای تــــــــــو هستیم ای حبیب!
خاکی که سر به سجـــــده نیارد، اصیل نیست
باید میان کوره بســــــوزد که گُـل کند
دل تا میـان شعله نیفتد، خلیــــل نیست
جایی که جای پای عروج محمّــــد(ص) است
راهی برای پر زدن جبرئیـــــل نیست
بعد از دو نیم کردن دل، پــــــا بر آن گذار
این سینه کمتـــر از وسط رود نیــــــل نیست
از آن زمان که به زلف تو مبتلاست دلم
اگر به کعبه رود روي برقفاست دلم
خبر ز سايه خود نيست صيد وحشي را
من رميده چه دانم که در کجاست دلم
چه نسبت است به آيينه اشتياق مرا
که آب گشت و همان تشنه لقاست دلم
به خشم و ناز مرا نااميد نتوان کرد
به شيوه هاي غريب تو آشناست دلم
به من کشاکش گردون چه مي تواند کرد
که در حمايت آن طره دوتاست دلم
نگاه حسرت من ترجمان مطلبهاست
اگر خموش از اظهار مدعاست دلم
به حسن شوخ ندانم چه نسبت است مرا
که هيچ جا نه و در صد هزار جاست دلم
برهنه را نتواند برهنه کرد کسي
چه نعمتي است که بي برگ و بي نواست دلم
مرا ز نعمت الوان حسن سيري نيست
گرسنه چشم تر از کاسه گداست دلم
ميي چون خون شهيدان به من کرامت کن
که از خمار چو صحراي کربلاست دلم
ز مشت خار و خسم دود بر نمي خيزد
ز بس که واله آن آتشين لقاست دلم
ز انقلاب جهان نيستم غمين صائب
که در بلندي و پستي به يک هواست دلم
#صائب
نفس هایت را
قطره قطره
بِچِکان روی لبم
من آن گیاهِ تشنه ام
که از راهِ بوسه های "تو"
زنده مانده اَم!....
امیر
احساس میکنم امروز نیازمندِ آنم
که به نام بخوانمت. احساس میکنم نیازمندِ حـروفِ اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوقِ تکهای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامه هایم ننوشته ام، خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته ام که گرمم کند..
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن هایم را در برگرفته احساس میکنم که باید بخوانمت...
#نزار_قبانی
به خواب هایم ،
یڪ شب بخیر بدهڪارے ...
به لب هایم یک بوسه ...
به شانه هایم یک آغوش ...
سر جمعِ حسابمان میشود : بودنت ...!!!
🍃🍁🍃🍁🍃
و یک روز
آنقدر دوستت خواهم داشت
که اسمِ خانه ی کوچکمان را
آغــوش خواهیم گذاشت ❤
┄┅┄✶💞✶┄┅┄
✨
وقتی قرار،
رسیدن به آغوشِ توست..
چه فصلی بهتر از پاییز
چه روزی بهتر از شنبه..
#لیلا_مقربی
💕
✨
وقتی قرار،
رسیدن به آغوشِ توست..
چه فصلی بهتر از پاییز
چه روزی بهتر از شنبه..
#لیلا_مقربی
خـوشبختي
داشتـــــن کســـــے است
کـه بیشتـر از خـودش تـورا بخـواهــــد
وبیشتـر از تـو هیچ نخـواهد
و تو برایش تمـــــام زندگي باشي
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دلم کمی باران میخواهد..
کمی احساس،
کمی عشق،
کمی دیدار در کنار تو..
و البته تمام
عطر تن تو را..
دلم عجیب عاشقانه
تورا میخواهد..
🍃🍃🌸🍃🍃
💞💞💞
جرم من چیست که شیدای نگاهت شده ام
آن قدر واله که انگشت نمایت شده ام
جرم من چیست که درکلبه تنهایی خویش
زاهد گوشه محراب لبانت شده ام
آخر ای اختر تابنده به دامان سپهر
جرم من چیست که رسوای زمانت شده ام
آمدی ساده نشستی به گلیم دل من
جرم من چیست که معشوق نوازت شده ام
ای که از شورجوانی خودت سرمستی
ساغری نوش که ساقی شرابت شده ام
آمدی ساده نشستی و چو طوفان رفتی
هیچ انگار ندیدی که خرابت شده ام
رفتی و بی خبر از خویش نمودی ما را
لحظه ای چند نظرکن نگرانت شده ام
ای که از حال دل من خبری نیست تو را
با خبر باش که من چشم به راهت شده ام
💞💞💞💞💞💞💞💞💞
°
هرچه بیش تر می گریزم،
به تو نزدیک تر می شوم
هر چه رو برمی گردانم!
تو را بیش تر می بینم...
جزیره ای هستم در آب های شیدایی
از همه سو به تو محدودم...
هزار و یک آینه،
تصویرت را می چرخانند...
از توووو، آغــــــــاز می شوم...
در توووو، پایـــــان می گیرم ...
#عمران_صلاحی
#حدیث_دل 🎈
ممنوعةٌ أنتِ من السَفَرْ
إلا داخلَ الحدود الإقليمية لقلبي
تو ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من !
#نزار_قبانی
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی
قبلا هرگز نشدم این همه شیدای کسی
آنچنان در همه جای دل من جا شدهای
که به غیر از تو نباشد دل من جای کسی
همه دنیای مرا برده نگاهت؛ نکند
بشوی خیره، بلرزد دل و دنیای کسی
من تماشاگر تصویر توام ماه منیر
اینچنین هیچ نبودم به تماشای کسی
پای تو هستم و پا پس نکشم از دل تو
نگذارم به دلت باز شود پای کسی
"تو تمنای من و جان من و یار منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی"
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی!
من سراپا همه یک جلوهای از عشق توام
عشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی!
#مجید_احمدی
Sepanta-Mojtahed-Zadeh-Ze-Man-Migorizi-128.mp3
3.17M
♥️🎧
تا کی زِ پیَات گردم به جهان ؟!
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم
مثل اسپند دلـم جای خودش بند نبود💕
#کاظم_بهمنی
داکتر سلام! روح و تنم درد میکند
چشمم، دلم، لبم بدنم درد میکند
ذوقِ سرودنم، کلماتِ نوشتنم
داکتر! تمام خویشتنم درد میکند
احساس شاعرانهگیام تیر میکشد
حال و هوای پر زدنم درد میکند
داکتر! نگفتههای زیادیست در دلم
لب وا که میکنم سخنم درد میکند
میخواستم که لال بمانم به جان تو!
دیدم سکوت، در دهنم درد میکند
کیومرث_مرادی
زندگی جان می گیرد
با روییدن لبخند بر لب ها
و قلب ها تپیدن آغاز می کند
با جوانه زدن عشق و دوست داشتن
و
زمین قشنگ و زیبا می شود
با همین مهر و محبت ها
آری
زندگی زیباست اگر تویی باشی و من
#علی_نودهی
اگر کوهم! خراب از قصهی فرهاد خواهم شد
کنار نام اهل عشق، من هم یاد خواهم شد
دلیل از من مخواه، از سرنوشت پیله ها پیداست
که از زندان دنیا عاقبت آزاد خواهم شد
تمام عمر کوهم خواندی و آتشفشان بودم
سکوتم گرچه سر تا پا، شبی فریاد خواهم شد
مسیحای تو بر من گرچه دیگر جان نمی بخشند
اگر یکدم بیاید بر مزارم شاد خواهم شد
به خاک افکندی ام در خون و قول سوختن دادی
چه بهتر! بعد از این خاکستری در باد خواهم شد
#فاضل_نظری