eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم عجل لولیک الفرج❤️❤️❤️❤️
چقدر خوب است ، کسی بی دلیل تو را دوست داشته باشد و هنگامی که از او میپرسی چرا من را دوست داری ؟! در جواب بگوید به خدا نمیدانم چرا اما این را میدانم که وقتی نباشی اصلا خوب نیستم!! چقدر خوب است  آدم یکی را داشته باشد هر وقت به او فکر میکند تمام درد هایش را فراموش کند! و چقدر خوب است این دوست داشتن های بی دلیل آدم را آرام و سبک میکند!
بی تو دلتَنگ تَرین شاعر ِدلها شُده اَم وَ اسیر ِ غمُ وتنهاییُ و رویا شُده اَم خاطراتَت مثل یک سایه به دنبال ِ من ُو هر کُجا یاد تو آنجاست به آنجا شُده اَم رودی از عشقُ و محبّت ز مَن آمد به دَرَت با هَمه کوچکی اَم عازمِ دریا شد ه اَم اَهلِ " بَم شَهر" چه دانَند ز اندوهُ و فراغ بی تو آوار ترین شَهرَک دُنیا شُده اَم بودنَت مُعجزه ای بودُ و نَبودت ته عَجز کاش می دیدی که بعد ِ تو چه تَنهاشده اَم
«إِلَهِے وَ أَلْهِمْنےِ وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلےَ ذِکْرِکَ» خدایا.. شیدایی و شیفتگی ذکرِ خود را پیاپی در دلم انداز♥️
خاصیت عشق این است هرچقدر هم که از او دلخور و عصبی باشید، هرچقدر هم که باعث آزارتان شده باشد، هرچقدر هم که دلیل هق‌ هق‌ های شبانه‌تان شده باشد، باز هم یک نیم نگاهش کافیست تا تمامش را فراموش کنید ... عشق ، همان است که فقط یکی از خوبی‌هایش تمام بدی هایش را می‌شورد و با خود میبرد ... معشوق، حتی آزارش هم شیرین است ... در مسلک عاشقان، منطق جایی ندارد ... اصلا عشقی که آدمی را دیوانه و شیدا نکند ، باید به آن شک کرد ..‌.
درد دل کردن با بعضی ها مثل پر کردن خشاب اسلحه‌ایه که قراره بعد ها به خودت شلیک بشه حواست باشه با کی درد دل میکنی!
ای آغاز بی پایان......
جانم بسوختی و به جاان......😢😔
سیر نمی شوم زتو ، ای مه جان فزای من جور مکن جفا مکن ، نیست جفا سزای من   با ستم و جفا خوشم ، گرچه درون آتشم چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من‎‌‌
مے روے ڪه خوشبخت شوے و من حال ڪودڪے را دارم ڪه نخ بادبادڪش پاره شده... مانده براے اوج گرفتنش ذوق ڪند یا براے از دست دادنش گریه...!
گر با دگران به از مني، واي به من ور با همه کس همچو مني، واي همه «ابوسعيد ابوالخير»
زنه شوهرش میمیره پشت جنازش راه میرفت وگریه میکرد و میگفت:😭 عزیزم..چرا منو تو این دنیا تنها گذاشتی و رفتی.. من بدون تو میمیرم ... 😭😭 یه آقایی خیلی دلش میسوزه براش، به دوستش میگه: آخی..بخدا اگه آدرسشو داشتم باهاش ازدواج میکردم شاید این طوری بشه از غصه هاش کم کرد..😔 زنه میشنوه و گریه کنان ادامه میده: عزیزم چرا منو تو خیابون ولیعصر نبش کوچه ۷ پلاک ۱۶ درب آبی رنگ زنگ خرابه در بزنید تنها گذاشتی و رفتی..😂😂😂
حتے اگر با من حرفے ندارے باز هم با من حرف بزن.. مثلا بگو:چه خبر؟ تا من از خبرهایے ڪه تو از آن‌ها خبر ندارے برایت بگویم ... از روزهایے بگویم ڪه تو نبودے از دردهایی بگویم ڪه تنهایے ڪشیدم حتے اگر هم برایت مهم نبود باز هم بگو واقعا؟؟ تا چانه‌ام گرم شود و شاید آن بین‌ها خسته شوم ... هیچ وقت در مقابل من سڪوت نڪن ... من از سڪوت واهمه دارم ...
ڪاش به تو دلبسته شدن این همه اندوه نداشت..! 🌸🍃🎲 🍃🌸
کسی ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻫﻨﮓ ﺻﺒﺤﺖ ﺑﺨﯿﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻌﯿﻦ ﺭﻭ تا حالا ﺷﻨﯿﺪﻩ؟؟؟ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺗﺮﺍﻧﻪ: ﻣﻌﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ: ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ آﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﻮﺩ.ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ. ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺷﺪﻡ ، ﭼﻨﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ آﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻦ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺩﺧﺘﺮه ﺑﺮﻭﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮه ﺑﻨﺎﯼ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺍ بپیچاند، ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ. من هم ﭘﺲ ﺍﺯ آﻥ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ ﺩﺭﺱ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺑﻌﺪ از گرفتن دیپلم ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮه ﮔﻔﺖ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﻭﻡ، ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻢ. ﺩﺭ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮه ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺑﻌﺪ از ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ آﻣﺪﻥ ﻫﺎﯾﻢ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪء ﺟﺪﯾﺪ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﯾﻢ. ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ آﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ. آﻥ ﺷﺨﺺ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻥ ﻫﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮه ﺩﺭ 32 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ. ﺟﺸﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ آﺩﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪء ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ أﺵ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺳﺮﺧﻮﺵ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ، ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻬﯿﻪ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ. ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻧﺶ ﺑﻮﺩﻡ ولی همسرم بیدار شدنش خیلی طول کشید و من ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻡ. ﮐﻤﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ همسرم ﻧﻔﺲ ﻧﻤﯿﮑﺸﺪ. ﺳﺮﯾﻌﺎ ﭘﺰﺷﮑﯽ آﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﻠﺒﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﯾﺴﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. و من ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ آﻭﺭﺩﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ. ¤ﺻﺒﺤﺖ ﺑﺨﯿﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺎ ﺁﻧﮑـﻪ ﮔﻔﺘـﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﯾﺸـﺐ ﺧـﺪﺍﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ¤ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩﺕ ﺍﺯ ﻗـﻠـﺐ ﺧـﺴﺘـﻪ ﺗـﻮ ﮔﻮﯾـﺪ ﺣﺪﯾﺚ ﺑـﺴـﯿـﺎﺭ ¤ﺻـﺒـﺤﺖ ﺑـﺨـﯿـﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑـﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫـﺖ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ¤ﺑـﺎ ﺁﻧـﮑـﻪ ﻟـﺤـﻈـﻪ ﻟـﺤـﻈـﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﺗـﻦ ﺧـﺴـﺘـﻪ ﺍﯼ ﺯ ﺗـﮑـﺮﺍﺭ ¤ﻋﻬﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﮑﺴﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ ¤ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺗﺎ ﺩﻡ ﻣﺮﮒ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﺴﺴﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ
دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز مرغ پر سوخته در پنجه ی باز است هنوز جان بلب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل بجان آمد و او بر سر ناز ست هنوز همه خفتند بغیر از من و پروانه و شمع قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز گر چه رفتی ز دلم حسرت روی تو نرفت در این خانه به امید تو باز است هنوز
باور کن ،،، این روزها از شوق داشتنت دل که هیچ تمامم " غنج " میرود، نگاهم ،،، جان به لب شده هی "پر" و "خالی" میشود زن نیستی که بفهمی آسان نیست خواستنت ،،،!
به خدا هیچ کسی در نظرم غیرِ نیست لا شَریک لَک لَبَیک خیالت راحت... 🙃🦋🍃 ☃️❄ ❄☃️
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی
‌ ‌• . مرا با دریاهاۍ مُرده کارۍ نیست؛ آن اقیانوس پرخروش، اقیانوس من کجاست؟! - هوشنگِ ایرانۍ
دلم یک زمستان سخت میخواهد یک برف، یک کولاک به وسعت تاریخ که ببارد، که ببارد، که ببارد... و تمام راهها بسته شوند وتوچاره ای جز ماندن نداشته باشی و بمانی!
『🌿』 ‌ ‌بعد از مدت‌ها ڪشمکش درونۍ کھ هنوز هم آزارم می‌دهد، براے رهایی از این زجر، بهـ این نتیجہ رسیدھ‌ام و آن در این جمله خلاصہ می‌شود: "خدایا!عاشقم‌ڪن" ‌ 💜'! 💚🌙 🌱..↷ •••
『🌿』 ‌ ‌- اللّٰھُم‌اعطنٰا‌فوقَ‌رحۡمتنا . .🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ، بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ!〗 🌱..↷ •••