با یک غزل و ترانه برمیگردم
هربار به یک بهانه برمیگردم
چون روز به آخر برسد درباران
بیمار در این شبانه برمیگردم
از پر زدنم خسته شدم دراین باد
با زخم به آشیانه برمیگردم
در فصل خزانِ سردِتنها,این ماه
با حسرت سالیانه برمیگردم
از بغض ِ غریب ِ جادها بیزارم
من سمتِ تو عاشقانه برمیگردم
چون منظره ی مرگ تماشایی نیست
در سبزی یک جوانه برمیگردم
از خاطره ها شکر گزاریم ولی
این بار چه فاتحانه برمیگردم
#اخوان