برنمی گردند شعرها
به خانه نمی روند
تا برگردی
و دست تکان دهی.
روبان های سفید را در کف شعرها ببین که چگونه در باران می لرزند
روبان های سفید، پیچیده بر گل سرخ های بی تاب را ببین!
بر نمی گردند شعرها
پراکنده نمی شوند
به انتظار تو در باران ایستاده اند
و به لبخندی، به تکان دستی، دل خوشند...!
#شمس_لنگرودی
هديهام از تولد
گريه بود،
خنديدن را تو به من آموختی!
سنگ بودهام
تو كوهم كردی
برف بودهام
تو آبم كردی
آب میشدم
تو خانه دريا را نشانم دادی
میدانستم گريه چيست
خنديدن را
تو به من هديه كردی!
#شمس_لنگرودی