eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
10 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
296 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 قسمـت ما میشــد اے کاش... ❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛ "دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‍‌ـ‌کنم و در عـین حـال بر احوالِ "دلِ مادران " گریـه میکنم... ❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛ به نامحرم نگــاه میکنم! و در عیـن حال هیات میروم و بر امام حسین اشک میریزم و از دم میزنـم... ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ از اهل بیت و‌ شهدا دم میزنـم و نمـازم اول وقت نیست... ❌میترسـم از خودم زمانی که؛ عاشق هستم و اخلاق و ادب ندارم... تکلیف مدار نیستم... ❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛ از امام خامنه ای دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم... ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ سر می کنم ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده... ❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛ حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد... باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را باید از خود گذشت! باید کشت نفس را... درد دارد! دردش کشتن لذت هاست... امان از توجیه‌گر‌‌ 🌷🌺🌷🌺🌷🌺
محبت اهل عرفان کرد ما را بنازم عشق انسان کرد ما را میان حق و باطل مانده بودیم حسین آمد مسلمان کرد ما را شعار آموخت ذکر آموخت دم داد گدا بودیم سلطان کرد ما را کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم دعا سرباز قرآن کرد ما را مسیرکربلارا تا نشان داد مقیم شهرجانان کرد ما را شنیدم کافری تواب میگفت ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را بنازم شیر پاک مادران را هوادار شهیدان کرد ما را تشکر میکنیم از حضرت حق که همشهری سلمان کرد ما را بسوزد قلب وهابی گرایان که جانان اهل ایران کرد ما را علی داریم دیگرغم نداریم ولایت پاکدامان کرد ما را نخواهد رفت ایران زیر ذلت شرف شمشیر بران کرد ما را امان نامه زنامحرم نگیریم خمینی شیر غران کرد ما را همه در انتظار آفتابیم فراق یار گریان کرد ما را
بر سر هر کوچه ای دیدم که نامی آشناست جمله مردان الهی یک شهید از کربلاست چهره زیبایشان اذن دخول کوچه هاست بس حکایت پشت این تصویرها،تمثیلهاست غیرت و مردانگی می جوشد از سیمای جان بر تمام اهل دل اینگونه او قبله نماست همچو ماه اندر سما،باشد چراغ راهها بر نوامیس محل او حافظی بی مدعاست چون گلی از آسمان آویز گردد بر زمین بوی عطرش بر جوانان محل هم کیمیاست هر زمان نام و نشانی باز می خواهد کسی چلچراغی باشد و نامش نشانی از سراست آن دمی کز یاد بردم کیستم اندر میان با نشانش من نشانی داده ام،او بهر ماست گر بپرسی از چه رو دست عدو گشته تهی گویمت نصر الهی از دعای شهداست هادی امشب را سحر کردی دعای دیگری بر علی کن تا قیامت راه او ،راه خداست تقدیم به ارواح طیبه ی شهدا را یاد کنیم با ذکر
ای آنکه ز دامن تو کوته دستم دیروز به پیشانی پیمان بستم دیشب تا صبح با شهیدان بودم ای کاش به آن قافله میپیوستم 💫 💫
بهشـــــت منـــــ ڪربلاستـــــ♡: 🔺من با کار دارم⁉️ ابراهیم نداشت،📵 اما بی سیم که داشت!!📞 🔸️ابـراهـیـم،ابراهیم...‼ اگر صدای مرا میشنوی ، کمک...❗ من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی !🇮🇱🇺🇸 تلفن همراه من کار نمیکند📴 بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه نداشت😔 تا با تو تماس بگیرم... گفتم میخواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند شما را چه به بیسیم ..😳 اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید..👇 صدایم را به تو برسانم ...🗣 اگر میشنوی ما افتادیم🚷 بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که از فرم 💪تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟🤼‍♂️ تا چشم و دل دختری را آب نکنی !😪 اینجا میگیریم تا دیده شویم .. لاک💅 میزنیم تا 👍بخوریم تو حتما راهش را بلدی..🙂 که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی!😍 و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !😔 🔸️داداش ابراهیم...📞 اگر صدایم را میشنوی، دوباره بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند.. را .. راه را گم کرده ایم.. اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب ها را برایمان سوغات بیاور؛📿🖤 تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...💔 تمام..... .... .... ..یازهرا😔✋ .. ⛱☃
گاهـی ... فاصله #ما و #شهدا یه خمپاره است ؛ یه سیم خاردارِ به اسمِ #نَفْس ! از این ها که #بگذریم ، #می_رسیم ... 🏷 #تلنگر
💞 🌺خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم. 🌺خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک که دیگه به یادت نیوفتم. 🌺 نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی!) 🌺 حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر