گاهی وقتا معنیِ «هیچی»، واقعا هیچی نیست. تناقض یعنی جایی که یه کلمه معنیش برعکسِ خودش باشه. مثل وقتایی که یه نفر رو صدا میزنی و بعد از جوابش، آروم میگی «هیچی». کی میدونه توی این «هیچی»، چقدر «دوستت دارم» جا مونده؟ مهم نیست چقدر دور، چقدر نزدیک. مهم اینه که یه نفر تویِ زندگیت باشه که بتونی صداش كنی و بهش بگی «هیچی»، دقیقا «هیچی»...
#پویا_جمشیدی
هميشه يه نفر هست كه شنيدن صداش،
مثل گوش دادن به يه آهنگ، میتونه آرومت كنه.
شايد هيچوقت نفهمه چقدر دوستش داری، شايد هيچوقت نفهمی چقدر دوستش داری.
اما هيچكدوم از اين «هيچوقتها» مهم نيست...
مهم اينه كه يه نفر باشه تا بهش بگی؛
«از اينجايی كه الان هستم، آخرتری وجود نداره. حرف بزن باهام، میخوام به زندگی برگردم»...
#پویا_جمشیدی
تاثير بعضيا توی زندگی آدم بيشتر از يه اسمه، بيشتر از مدت حضورشونه... انقدر زياد كه يه روز به خودت ميای و میبينی همهی فكر و ذكرت شده يه نفر!
شايد اون يه نفر، هيچوقت نفهمه كه باعث چه تناقضی توی زندگيت شده، اما تو میدونی كه اون، تنها دليل تنهاييت بوده و تو، توی همهی تنهايیات به اون پناه بردی. آرزو دادی... خاطره گرفتی!
آدما، با آرزوهاشون به دنيا ميان، با خاطرههاشون میميرن.
كاش، آخرين خاطرهای كه قبل از مرگ به ياد ميارم، تو باشی.
#پویا_جمشیدی