روزی کہ
با عشـق بہ یکدیگر و
امیـد آغاز شود :
یک صبحِ بهشتی ست…
بگو و
دوستم داشتہ باش و
باور ڪن
مڹ با قلبم دوستت دارم
سلام صبح زیبایت بخیر
…خدا همیشہ پناهت…🌹
شبي اگر بکشد درد آرزوي توام
نسيم صبح دهد زندگي ببوي توام
تن از هواي لحد خاک تيره گشت و هنوز
ز دل نميرود اي جان هواي روي توام
مرا چه زهره که لاف از غلامي تو زنم
غلام حلقه بگوش سگان کوي توام
در آن اميد که روزي وصال دريابم
گذشت عمر گرامي بجستجوي توام
کشان کشان ببهشتم برند و من نروم
که دل نميکشد اي دوست جز بسوي توام
حديث جنت و دوزخ کنند مردم ليک
مرا از آن چه خبر چون بگفتگوي توام
در آرزوي تو عمرم گذشت همچو حسين
هنوز واله و شيدا از آرزوي توام
وصال دوست میباید مرا پیوسته روز و شب
من این رسم جدائی را نمیدانم نمیدانم
#فیض_کاشانی
از تو شیدا تر منم شیدای آن چشمان تو
مستم از آن مستی در دیده ی پنهان تو
من که بیمار تو ام آیا طبیبم می شوی؟
تا خیال آسوده باشم از طِب و درمان تو؟
#علی_جعفری
گفت ای مجنون شیدا ، چیست این؟
می نویسی نامه ، بهر کیست این؟
گفت : مشق نام لیلی میکنم
خاطر خود را تسلی میکنم
چون میسر نیست من را کام او
عشق بازی میكنم با نام او...
#جامی
وصال دوست میباید مرا پیوسته روز و شب
من این رسم جدائی را نمیدانم نمیدانم
#فیض_کاشانی
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند؟
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
#سعدی
نوشته هایم ...
هم بی تاب تو هستند
صبح بخیر بگو ...
تا صبحگاهم با عطر نفسِ
تــــو
آغاز شود .....