صبح است
گنجشک محض می خواند
حسی شبیه غربت اشیا
از روی پلک می گذرد
بین درخت و ثانیه ی سبز
تکرار لاجورد
با حسرت کلام می آمیزد
باید بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
گل را نگاه کرد
ابهام را شنید
باید دوید تا ته ِ بودن
باید به بوی خاک فنا رفت
باید به ملتقای درخت و خدا رسید
👤سهراب سپهری
ما در مدرسه یاد گرفتیم که اگر منشوری داشته باشیم و اجازه بدهیم شعاعی از نور از آن عبور کند ؛ خواهیم دید که نور به هفت رنگ تجزیه خواهد شد .
همان رنگهای رنگین کمان!
عشق هم همینطور است ...
اگر عشق را در منشور عقل و خرد بشری بتابانیم، خواهیم دید که به عناصر متعددی تجزیه میشود و ما درست مثل رنگین کمان ،
نور عشق را آشکار خواهیم دید.
پائولو کوئیلو ~ از کتاب عشق ورای ایمان
هر روز صبح بودنِ
بوسه های "تو الزامیست
تا مرا بدرقه کنند،
به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند!
و چقدر دلنشین خواهد بود
صبحی که با بوسه های
"تو" شروع شود.
نَفَست روشن باد ..
اين دگر معجزه تو بود ای عشق
همّتت ياری کرد
که در اين ظلمت جای
صبح را بر قلمم جاری کرد ...
#شفیعی_کدکنی
دلیل "صبـح"
ڪَاهی مـن
ڪَاهی تـو
و ڪَاه دسـتهاے ماسـت...
ڪہ بہ هـم میپیچـد!!
صبـح بوسہے مـن اسـت و چشـم تـو...
صبـح بوسہے تـو اسـت و لـب مـن...
#عشـق
#اول_صبـح
#عجیب_میچسبـد!!
#نوشین_جمشیدے
ميداني جانم!
صبح ها همين كه
صدایِ سوت کشیدنِ کتری رویِ اجاق را بشنوی،
بویِ نانِ سنگکِ تازه يِ صبحِ زودِ پدر به مشامت برسد،
و صدايِ صبحانه حاضر کردنِ مادر از آشپزخانه بیاید،
يا وقتي عطرِ قرمه سبزي هايِ ظهرِ شنبه اش تويِ خانه ميپيچد و هوش از سَرت ميبرد،
همين كه چشمت ببينتشانُ
گوشَت نفس هايشان را بشنود،
همین که آغوشِ گرمشان را لمس كنيُ
بگویي "چقدر دوستشان داری"
يعني "صبحت بخير" شده!
جمعه و شنبه اش فرقي نمیکند،
صبح هایِ بودنشان همیشه بخیر مي شود...
👤 سلامتی همه پدرها ومادرهای عزیز❤️❤️
وطلب آمرزش برای آن پدر ومادرهای عزیزی که به رحمت ایزدی رفتن❤️🌹🌹
شخصی به هندوی #گاو_پرست خندید
#هندو گفت : ما گاوها را مقدس می دانیم
ولی در #انتخابات به آن ها #رای نمی دهیم
مقدس داشتن گاوی که می دوشید
بهتر از انتخاب کردن گاوی است
که شما را می دوشد ...
#انتخاب_گاو
فدای اون گل که یه روز یکی میخواد بده دست
فدای اون دویدنات وقتی میگیره نفست
فدای ذوق موندن وفدای درد رفتنت
فدای پرواز کردنات فدای اون نشستنت
فدای صبر وطاقتت فدای بی حوصلگیت
فدای بچه بودنت فدای کل زندگیت
فدای ناز مژه هات فدای چشم روشنت
فدای اون خستگی که،میاد میشینه رو تنت
فدای مخمل صدات که خوندنت بال منه
اجازه میدی به همه بگم که این مال منه
فدای اون بالشی که گاهی بهش تکیه بدی
فدای اون چیزی که تو میخوای یه روزی هدیه بدی
فدای اون بارونی که پاییز میریزه رو سرت
فدای چتر روز بارونی توی سفرت
فدای عطر خنده هات فدای طعم موندنت
فدای دوس نداشتنات حتی فدای روندنت
فدای تو که هیچ روزی هیچکی نمیشینه به جات
فدای هرچی تو داری مخصوصا اون رنگ چشات
فدای لحظه ای یه بار ،تو رویاها بوسیدنت
فدای لحن سلامات فدای روز دیدنت
فدای اخم ابروات، ابروهای بی حوصلت
فدای هرچی تو بگی حتی شکایت و گلت
عشق
مثل پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
به خیالت هیشکی نمیفهمه، اما بوی خنکِ پرتقالیش میپیچه همه جا و عالمو پر میکنه از عطرِ عاشقی و لبخند.
عشق
مثلِ پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
خودشم که نمونه، خاطره ی بوی پرتقال و بهشتش، تا ابد یادگاری میمونه توی حافظه ی دستات!
#طاهره_اباذری_هریس
از تو چه پنهان،
گاهی آنقدر خواستنی می شوی
که شروع می کنم
به شمارش
تک تک ثانیه ها
برای یک بار دیگر رسیدن،
به تو ...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
♥️
کلبه ای می سازم از رویای تو
تا در آن باشم فقط لیلای تو
موجِ غم وقتی به پا خیزد خوشا
قطره باشم در دلِ دریای تو
آرزو کردم عزیزم از خدا
تا که باشم جزیی از دنیای تو
من تصور می کنم با روی خوش
در کنارم روی خوش سیمای تو
شعرهایم وقفِ تو ای نازنین
می نویسم عشق را در پای تو
همچو مرغی می کشم پر از خودم
تا کنارِ مردِ دل آرای تو
زندگی خوب است اما واقعا
نیست این در طالعِ فردای تو
#مریم_سلطانی
🌹🌹🌹
امروز من و باده و آن یار پری زاده
احسنت زهی خرم شاباش زهی باده
بازیم یکی عشقی در زیر گلیمی به
بر حلقه هر جمعی بر رسته هر جاده
این حلقه زرین را در گوش درآویزم
یعنی که از این خدمت آزادم و آزاده
عشق من و روی تو از عهد قدم بودهست
روی من از اول بد بر روی تو بنهاده
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
تا گاه به کویت گذری داشته باشم
گر دولت دیدار تو در خانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو اگر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
از بلهوسیها هوسی مانده نگارا
وان این که به پای تو سری داشته باشم
تاریکشبی گشت شب و روز جوانی
ای کاش امید سحری داشته باشم
در مجلس ارباب تکلف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم
بگذار که از دوستی بادهفروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم
همصحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟
بسیار مکن ناله که این شعله «عمادا»
میسوزد اگر خشک و تری داشته باشم
#عماد_خراسانی
امشب زده ام فالی مستانه تراز هرشب
دیوانه شدم امشب دیوانه تراز هرشب
در این صدف عشقم گوهرشده ای جانا
دردانه شدی امشب دردانه تراز هرشب
#مولانا
عاشق نشدی زاهد ، "دیوانه" چه میدانی ؟
در شعله نرقصیدی، "پروانه" چه میدانی ؟
لبریز می ِ غم ها ، شد ساغر جان من
خندیدی و بگذشتی، "پیمانه" چه میدانی؟
یک سلسله دیوانه افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو "افسانه" چه میدانی؟
عاشق شو ومستی کن ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده ! "بتخانه" چه میدانی ؟
تو سنگ سیه بوسی،من چشم سیاهی را
مقصـــود یکی باشد ، بیگانه چه میدانی؟
من مست می عشقم، بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد ، "میخانه" چه میدانی ؟
ضایع چه کنی شب را،لب ذاکر ودل غافل
تو ره به خدا بردن مستانه چه میدانی ؟
روزی که فرو ریزم بنیاد تعصب را
دیگر نه تو میمانی، نه ظلم و پریشانی
#هما_میرافشار
راز آن چشم سیه، گوشۀ چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعۀ دیگر بچشان، مست ترم کن
شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن
دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن
عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن
صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
بارانِ منِ خاک شو و بارورم کن
افیون زدۀ رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه ای از آن لب شیرین، شکرم کن
پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن
شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژۀ تو، مختصرم کن
#حسین_منزوی
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
#عراقی
یعنی دوباره می شود شانه به شانه
در شهر دستم را بگیری عاشقانه؟
در کوچه ها دیوانگی مان گل کند باز
با بوسه ای که می زند پنهان جوانه
اما برایت تازگی فرقی ندارد
لختی موهایم که می ریزد به شانه
هستی کنارم ، هستی ، اما بی تفاوت
این روزها دیگر نمی گیری بهانه
هر بار خوابم می برد در انتظارت
وقتی که شبها دیر می آیی به خانه
آهنگشان انگار آهنگ جدایی ست
این روزها ، این روزهای بی ترانه
من مرغ عشقم ، حق بده از غم بمیرم
وقتی نباشد جفت من در آشیانه
#سیده_تکتم_حسینی
بخواب آرام ای عشقم که من بیدار بیدارم
فراقت تا سحر هر دم کند بیمار بیمارم
بخواب آرامِ جانِ من کنارت بودم و هستم
بخواب آرام من امشب چو هر شب سخت هوشیارم
تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم
بخواب آرام تا فردا که من مشتاق دیدارم
میان سینه ام بغضی دل من گریه می خواهد
ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم
دلم تنگ است می دانی که بی تو هیچ و تنهایم
نگر بر تلخی ام بی تو به این روز و شب تارم
به چشمانت قسم عشقم که بی عشق تو میمیرم
فدای پاکیت گردم گل زیبا و بی خارم
تمام آرزوی من ، بخواب آرام چون هستم
نوازش می کنم مویت بخواب آرام ، بیدارم
#ساسان_مظهری
🌹🌹🌹
امشب
به خوابم بیا.
ابری در چشمهایم مانده
که بی شانه هایِ تو
نمی بارد...
#معصومه_صابر
🍂
می شد ای کاش که سجاده ی من کوی #تو بود
جای تربت سرِ من بر سرِ زانوی #تو بود
می شد ای کاش مُؤذن که اذان گفت کمی
به لبش “حولِ ولا قوة " بازوی #تو بود
شاخصِ قبله نما ، غرب ،شمال، شرق، جنوب
قبله ام کاش میانِ خمِ ابروی #تو بود
در قنوت هر که دعایی و دعایم شده این
می شد ای کاش که این شاعره بانوی #تو بود
شده این حسرت یک عاشقِ دل خون که شبی
تا سحر پرده نشین ،معتکف کوی #تو بود ...
#فـاطـمـه_اتـحـاد 🍁
هر چیزی که به تو
ربطی داشته باشد
دوست داشتنی است
از دلتنگی ام بگیر
تا جای خالی ات...
#لیلا_مقربی
♥️