eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❌زن‌ها وقتی احساسی درون‌شان فوران کند باید حرف بزنند حالا فرقی ندارد فوران غم باشد یا شادی؛ خوشی یا ناخوشی... آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا کلیات را بگویند تا حس کنند آرام گرفته اند! ❌مردها اما... چه در اوج شادی باشند چه اوج غم ترجیح‌شان این است که در گوشه‌ای خلوت به اتفاقاتی که افتاد فکر کنند و نهایتا لبخندی بزنند لبخندی گاه تلخ و گاه شیرین... تفاوت‌های همدیگر را بفهمیم تا رنجش و تنش بی‌جا پیش نیاید.
ﻣـــﻦ ﻣﻌﺘﻘﺪﻡ ﺧﻠﻘﺖ ﻣــﻦ ﻋﻠﺖ ﺩﺍﺷﺖ ! ﻣــﻦ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻡ ☺️🍃 ﺗﺎ بہ ﻓـــﺪﺍﯾــﺖ ﮔــرﺩﻡ ... 😍
#اين_جملات_عاليه جواب سلام را با علیک بده ، جواب کینه را با گذشت، جواب بی مهری را با محبت، جواب ترس را با جرأت، جواب دروغ را با راستی، جواب دشمنی را با دوستی، جواب زشتی را به زیبایی، جواب توهم را به روشنی، جواب خشم را به صبوری، جواب سرد را به گرمی، جواب نامردی را با مردانگی، جواب همدلی را با رازداری، جواب پشتکار را با تشویق، جواب اعتماد را بی ریا، جواب بی تفاوت را با التفات، جواب یکرنگی را با اطمینان، جواب مسئولیت را با وجدان، جواب حسادت را با اغماض، جواب خواهش را بی غرور جواب دورنگی را با خلوص، جواب بی ادب را با سکوت... 🔰🔰🔰🔰
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین‌ع❤️•~° چشم‌ِ سر را چونکه بستی ، چشم دل را باز کن سیم دل را با توسل ، وصل کن پرواز کن سد راهِ دیدن معشوق خود، خود بینی است چشم را بر خود ببند، آغوش خود را باز کن آنچه دارد ارزش دیدن در عالم‌ اوست اوست بهر آن لحظه دعا کن اشک را آغاز کن همنوا با عشق شو با عاشقان همراه شو ناله ات را دم به دم با هر دمش دمساز کن یوسف ما را خدا گر مشتری گشته بدان ناز او را چون خریدی بر خلایق ناز کن در حریمِ دوست دل بگذار و چون پیغمبران خاکِ کویش را بگیر و بر جهان اعجاز کن #حامدآقایی ...♡🍁♡...
Shahin-Banan-Ashegh-Nashodi-320.mp3
8.57M
شاهین بنان 🎶 عاشق نشدی 🎶
کفشهای خاکیش رو دم در ؛ داخل جا کفشی جفت کرد... دستش رو روی زنگ فشارداد با خوشحالی از جام میپرم تا در رو به روش باز کنم و گل لبخندم رو به چشماش هدیه کنم. اول از چشمی نگاه میکنم ؛ خیالم که جمع می شه خودشه با سرزندگی ؛ انگار که خون تورگهام دویده باشه با لپهای سرخ شده در رو باز میکنم... انتظار یک دسته گل که روش کارت تقدیم باعشق چسبونده باشه رو داشتم ... اما یک سلام از دهان درنیامده بیات شده و نصف و نیمه زد توی ذوقم... بی خوابی داشت خودش رو از چشمهاش بیرون پرت میکرد و خستگی مفرط از سر و صورتش میریخت. دمق شدم...منحنی لبهام که تا دقایقی پیش روند رو به بالایی در هرم صورتم داشت کم کم نزول پیدا کرد اگر تا چند ثانیه دیگه کیفش رو نمیگرفتم از دستای بی جونش می افتاد وسط راه... ازسر و وضعش فهمیدم امروز از آن روزهایی بوده که حسابی کار کرده و خودش رو به این طرف و آونطرف زده برای یک لقمه نون. لبخندم دوباره جون گرفت در رو تا آخر براش گشودم و دامن بلندم رو در دست گرفتم و روی دو پا خم شدم : خوش آمدید سرورم... کلبه محقر مارا با منور فرمودید.. با تمام خستگی که صورتش رو پر کرده بود نگاهی به چشم هام کرد؛ لبخند نیمه جونی زد و گفت: سلام بر ملکه این قصر بی خدم و حشم ما!!! چگونه اید بانو؟ تو دلم کیلو کیلو قربون صدقه اش رفتم که با تمام خستگی و کوفتگی باز همون خوش اخلاق همیشگی خودم بود... چشمهام رو روی هم گذاشتم و با عشوه ای نچندان طولانی گفتم: احوالمان خوش نبود... دلبر خونمان پاییم آمده بود انگار حالا که آمدید کیفور گشتیم. تک خنده ای کرد: آخ که کم نمیاری از زبون... - دیگه خدا همین یه زبونو داده به ما اونم شما نمتونی ببینی؟ روی مبل جلو پنجره ولو شد و همونطور که میخندید دستهاش رو به نشانه تسلیم بالا برد.... - میرم برات یه چایی قند پهلو بیارم بخوری جیگرت حال بیاد. و رفتم سمت آشپزخانه. سینی دو نفره نقره ای که مادر روی جهیزیم گذاشته بود رو برداشتم ؛ دوتا استکان کمرباریک و یک قندان خودم چایی خور نبودم ؛ اما همیشه دوتا میریختم تا احساس تنهایی نکنه حتی توی چایی خوردن... بعدهم مجبور میشد هر دو چای رو خودش بخوره.... چایی که از قبل دم کرده بودم با هل و گل محمدی ریختم تو استکانا و قندون رو پر آبنبات قیچی کردم... برداشتم رفتم سمتش که دیدم چشماش روهم رفته و قفسه سینش روی ریتم آروووم بالا و پایین میره... بمیرم براش که از خستگی اینجوری از حال رفته... کاش کاری از دستم برمیومد تا نزارم انقد بهش فشار بیاد ؛ کاش اجازه میداد دوتایی بار زندگی رو به دوش بکشیم ؛ مگه اسمش زندگی مشترک نبود؟! ولی هیچوقت راضی نشد که من بیرون از خونه کارکنم. همیشه میگه: .... زن فرشتس جای فرشته زیر آفتاب سوزان و دود شهر و خاک و خل نیس که ... شما ملکه منی ؛ بمون چشم و چراغ قصرم باش و من محو حرفاش میشم.... از فکر و خیال بیرون میام سینی چای رو بر گردوندم آشپزخونه. رفتم از اتاق خواب یک ملافه آوردم پهن کردم روش . پاییزه ؛ هواش دزده... صدای اذون بلند شد... وضو گرفتم و سر سجاده دعا کردم ... خدایا ؛ میدونم میبینی تلاشهای مردمو؛ خودت بهش نیرو و قدرت بده ؛ توان بده..... رفتم توی هال هنوز خواب بود... وایسادم یه گوشه.... زل زدم بهش ؛ تنها تماشگر سمفونی نفسهاش شده بودم تو دلم گفتم : خستگیات بجونم .... دلم نیومد حتی تلویزیون رو روشن کنم ؛ نکنه باصداش بیداربشه... رفتم تو یه اتاق و یه کتاب برداشتم و مشغول شدم تا یکم استراحت کنه و بعد برای شام بیدارش کنم.... .....
باتو باتو من غرق حال خوبم دوست دارم آهای عزیز تر از جونم میلرزه دلم تا اینکه میام بگم من اونم که یه دل نه صد دل عاشقتم عاشقونه عاشقونه خییلی شیک و بی بهونه حاضری دلتو بدی به دل یه آدم دیوونه مثل من من که برات مردم دم خودم گرم زدم دلتو بردم
♡♡♡ پاییزی تر از چشم های آبانی تو کدام فصل است؟ کدام بهار است که از دست های تو آغاز نشود؟ ای شکوفه ترین لبخند؛ ای پر آوازه ترین سکوتم؛ من در برگریزان آغوشت جوانه می زنم مگر تو کدام فصلی که پر معجزه ای... ‌‌‎‌‌‌‌
طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید در حفاظت ز امیرم علی خامنه ای می شوم میثم تمار‏‎ به دارم بزنید
از من تو چه دوری و دلم بس نگران است از تنگی دل ، ضرب دلم در نوسان است یوسف شدی و طاقت این فاصله ها نیست یعقوب توام دلخوریم از پسران است
❤️بی تاب تر از زلف تو اکنون دل من شد از ناوکِ مژگان تو مشحون دل من شد شد باغ پُر از عطرِ نگاه تو و شد مست در کوی تو بیچاره و مجنون دل من شد 🖊
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟! لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم کاش میشد که شما نیز خبردار شوید لحظه ای از من و از درد کهنسال دلم از سرم آب گذشته ست ،مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مال دلم عاشق نان و زمین نیستم ،این را حتما بنویسید به دفترچه ی اعمال دلم آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده پامال دلم مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم کسی از کوچه ی غم آمده دنبال دلم...
زِ تمام بودني ها تو فقط از آنِ من باش كه به غيرِ با تو بودن دلم آرزو ندارد
تا بر سر ما دست ولایت باشد تا در دل ما شور شهادت باشد تا روح خدا امام امت باشد تا سید ما امین و حجت باشد مامفتخریم امیر و رهبر داریم ما مفتخریم نائب حیدر داریم
🎈 هر گاه در زندگی ات گیری پیش آمد و راه بندان شد ، بدان خدا کرده است. زود برو ، با او خلوت کن و بگو : بامن چه کاری داشتی که راهم را بستی ؟ هر کس گرفتار است در واقع گرفتار یار است.👌
تو بیا تامن دیده فدایت کنم دو دیده را فرش پایت کنم ترسم که دیده ناقابل باشد جان شیرین را فدایت کنم جان شیرین است ولی تو شیرین تر از جانی ❤️بیاد آنکه دلم به یاد اوست😔
بوسه ات مرحله ی پر هیجــانـی دارد! چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد! نکند وارث لبـــخند مونالیزایــی! که لبت مثل لبش، راز نهانی دارد؟ هُرم آغوش تو یعنی که خدا هم با تو گاه گاهی هوس خوشگذرانــی دارد کاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند! کــه خریدار تـــو بودن چه زبانـــی دارد؟ با دوتا بوسه بیا امر به معروف کنیم! لذتی بیشتر از چشم چرانی دارد بعد آشوب بزرگــی کـــه لبت برپا کرد چشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد! بوسه ات ولولــه انداخته در اندامم حتم دارم، لبت اکسیر جوانی دارد!
برای خنده هایت " وان یکاد " خوانده ام و در میان گیسوانت صد " قل هو الله " بافته ام تا بدانی من با تو به احسن الخالقین رسیده ام
‌ این روزها دلم یک میز می خواهد و یک فنجانِ شعر و یک همدرد... که بفهمد من را که گذرِ زمان را به یغما ببرد که در حضورش چایم سرد شود...
🍁 حالم بد است حال مرا رو به راه کن خورشیدِ من به ظلمت قلبم نگاه کن دنیا مرا به بازی غفلت گرفته باز جان را رها ز بند و عقالِ گناه کن اینجا بدون نور تو دنیای ما شب است این آسمانِ غم زده را غرق ماه کن
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست به حاجب در خلوت سرای خاص بگو فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در نظر خاطر مرفه ماست اگر به سالی دری زند بگشای که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست 🍏
نفرین بہ دل ، نفرین اگر عاشق شود باز اے ڪاش نفرین دل عاشق اثر داشت
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست جای گلایه نیست! که این رسم دلبریست
توی قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است!
من تو را با حس شاعرانه ام می خواستم این بودنه بی تو تنها دوست داشتن تورا میخواستم نیستی پر از اندوهم من تورا رها از همه میخواستم گفتم حرف دلم را باز همانطور تو خواستی باز میخواستم دالوند