eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
9 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
297 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یادم ‌آمد هر روز صبح، قبل از هر کاری یک تماس هرچند کوتاه میگرفتی و میگفتی: روزی که با صدای تو شروع نشود اصلا جزو روزهای عمر آدمی نیست! و من هر روز بیشتر از روز قبل عاشقت می شدم، هر روز بیشتر چشمانم برق میزد، هر روزِ خدا برای داشتنت لحظه شماری میکردم.. غرق در این افکار، آلارم گوشی به صدا درآمد... عزیزٍ روزهای دورم، می دانی چند سال است که زنگ ساعت جای صدایت را گرفته است؟ و من هر روز صبح با شنیدنش از نو ، می میرم! هر روز سوی چشمانم کمتر می شود، و هر روزِ خدا آرزو میکنم نباشم.. من چندین سال است زندگی نکرده ام.. تو چطور؟
رَفیقَم کُجایی؟ دَقیقاً کُجایی؟ کُجایی تو بی مَن؟ تو بی مَن، کُجایی؟ رَفیقَم کُجایی؟ دَقیقاً کُجایی؟ کُجایی تو بی مَن؟ تو بی مَن کُجایی...؟ آه خُدا آه آه آه ای حَبیبَم یِه دُنیا غَریبَم کُجایی عَزیزَم؟ بیا تا چِشامو تو چِشمات بِریزَم نَگو دِل بُریدی خُدایی نَکَرده
ببین خوابه چشمات با چشمام چی کرده همه جا رو گشتم کجایی عزیزم بیا تا رگامو تو خونت بریزم بیا روتو رو کن منو زیرو رو کن بیا زخمامو یه جوری رفو کن عزیزم کجایی دقیقا کجایی کجایی تو بی من تو بی من کجایی عزیزم کجایی دقیقا کجایی کجایی تو بی من تو بی من کجایی
یِه پاییزِ زَرد و زِمِستونِ سَرد و یِه زِندونِ تَنگ و یِه زَخمِ قَشَنگ و غَمِ جُمعهِ عَصر و غَریبیِ حَصر و یِه دُنیا سوالو تو سینَه م گُذاشتی جَهانی دُرُوغ و یِه دُنیا غُرُوب و یِه دَردِ عَمیق و یِه تیزیِ تیغ و یِه قَلبِ مَریض و یِه آهِ غَلیظ و یِه دُنیا مَحالو تو سینَه م گُذاشتی
🌺🍃🌺🍃 🍃🌺🍃 🌺🍃 🍃 ✅داستانک_پندآموز ✍دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» 💠بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» 🦋ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! 💠مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» 🦋دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» 💠بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» 🦋دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!!!» 😳 👤خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که 🕋مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!!!!😔😔 📚درهمه حال ودرهمه وقت به یادخداباشیم و هرچیزی که میخواهیم ازخدادرخواست کنیم📚 🌿🌻🌿🌻🌿
ای حرم گوشه‌ای از ایوانت ای بـهشتِ خدا خراسانت دین و ایمان ما ولایت توست هرچه داریم از عنايتِ توست "اکرمو الضیف" را شما گفتید در به رویم نبند ، مهمانم تو رئوف همه رئوفانی هیچکس را ز در نمیرانی به حریم مطهرت سوگند به قم و صحن خواهرت سوگند به حسین و به عمه‌ات سوگند به جواد و به مادرت سوگند دستِ حاجت به دامن تو زدم تو به رویم نیاوری که بدم ☘✨☘✨🍁✨☘✨☘
وقتي از ته دل بخندی وقتی هر چیزی را به خودت نگیری، وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی، وقتی برای شاد بودن، نیاز به بهانه نداشته باشی؛ آن زمان است که واقعا زندگی می کنی. بازی زندگی، بازی بومرنگ‌هاست؛ اندیشه‌ها، کردارها و سخنان ما، دیر یا زود با دقت شگفت‌آوری به سوی ما بازمی‌گردند. زمانی که آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کند، هر آرزویی بی درنگ برآورده خواهد شد. ✍
خیابان هیز ومردم هیز وباران هیز فقط آشفتگی کم داشت_ یک پاییز هزاران رنگ وذهنی منگ وپایی لنگ به گرداب بلا افتاد_ غیرت نیز پر از سرگیجه چشم هرزه گرد شهر عروسک گردی قدیسها ی چیز... مترسک، مزرعه، یغما، پریشانی خیانت باب شد اصلا سر جالیز عقب رفتند وافتادند از هربام خودی ها بیشتر...لعنت به دستاویز
تو همان شعر بلندی... که سرودم یک شب... مِصرعی از نگھت را... به جھان نفروشم...
ای که با من لحظه ای هستی و عمری نیستی بی تو تاریکم، بیا و روشنم کن کیستی هرچه می پرسم از آن دستی که پنهان کرده ای پای پاسخ های پرسش وار خود می ایستی! چیستان تازه ای سر می کشد در حیرتم هر زمان رو به خودم می پرسم از تو چیستی؟ خوش به حال مردمان قرن های پیش از این قرن هایی که درون قلب ها می زیستی چشم وا کردم، تو را دیدم که می خندی به من چشم بستم، لحظه ای هستی و عمری نیستی 🌹
این ماجرا کاملا واقعیست گفتم مادر! گفت: جانم گفتم درد دارم! گفت: به جانم گفتم خسته ام! گفت: پریشانم گفتم گرسنه ام! گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم کجا بخوابم ؟ گفت: روی چشمانم گفتم پارچ اب برگشت رو فرش گفت:ای خدا ذلیلت کنه،بمیری راحت بشم از دستت خاک پای همه مادرا 😅😊😊
بهترین هم که باشید سرد بشوید از دهان میفتید! حواستان به حال و روز رابطه هایتان باشد خیلی وقت ها دوری،دوستی نمی آورد،جدایی می آورد...
بی نهایت با تو خوشبختم،باور میکنی؟ بی شراب از عشق تو مستم،باور میکنی؟ آنچنان دل برده ای از من نمیدانم چرا روی تو حساس و سرسختم،باور میکنی؟ م😍 🍃🌸
فردا اگر بدون تو باید به سر شود هرگز نیاید آن روز که بی تو سحر شود یارب شکسته باد دست جفای روزگار او فارغ و من در فراق یار بی قرار
خبر داری ڪه شهری رویِ لبخند تو شاعر شد؟ چرا این‌گونه، ڪافر گونه، بی‌رحمانه می‌خندی؟ صاحب عزیزی
درد ودرمان منی هم گله دارم هم نه سوختم با تو ولی سایه ات از دل کم نه نیستم سهم تو اما  تو شدی دنیایم شاخه ات در پی این دار ونداری خم نه درس عبرت شده این عشق برای مردم خود این عاشق دیوانه ولی آدم نه بین یک جمع غمین وتک وتنها یعنی حرف نا گفته فراوان وکسی محرم نه از خدا خواسته ام سر بزند هر لحظه خنده بر روی لبت ،هیچ زمانی غم نه
چه حزن آلود می خواند قناری قصه ی تنهائی خود را چو بگشاید لب از لب لو دهد دیوانه دل شیدائی خود را خموشی بهترین کارست وقتی عقل حاکم نیست در بزمی به وزن حرفهایش هرادیبی روکند دانائی خود را عزیز مردم چشم سیاهش بودم وامروز دانستم خودم بر طبل کوبیدم بنای خواری ورسوائی خود را سکوت پسته حتما درد دندان دارد اما درس هم دارد در این بازار دنیا چون صدف پنهان کنی دارائی خود را صداقت جنس نایاب است واینجا مدعی خروار در خروار چو افتد پرده میبینی ندارد هیچ کس زیبائی خود را تبی باید که ارزشمند باشد مرگ اما اوج نامردیست فروافتادن از چشمی که دارد از خودت برپائی خود را تو ساکت باش ای دیوانه دل،مستانه خوان،آخر نفهمیدی برای خواب خوش هرگز نمیخواند کسی لالائی خود را
"تو مگر قول ندادی" همه ی عمر کنارم باشی؟ رفتی و مصرع بعدی به درک واصل شد ..!
به محض دیدنت از جای بر خیزند بیماران بنا شد با تماشای تو طب دیده درمانی😌
در میانِ جزوه هایم جای اعداد نامِ توست📄 یک مهندس را به یک لبخند شاعر کرده ای👌
خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن گوشم از آواز غمگین سکوت شب پر است لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن...
همین که به هر بهانه دلم تنگ توست یعنی عشق.. لیلا مقربی ‌
یا بقیه الله ادرکنی💚 شرمنده‌ی نگاه تو هستم، نگاه کن یک بار هم نگاه به اعماق چاه کن ما غرق در«گناه» شدیم و نیامدی آقا ، بیا دوباره مرا «بی گناه» کن آقا ، مرا کنار خودت جای می‌دهی؟ لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن یک روز، نه، ثانیه‌ای؛ لحظه‌ای فقط چشم مرا «مسیر قدم‌های ماه» کن آقا؛ زمین شلوغ شده، گم شدم؛ بیا فکری به حال گمشده‌ی بی‌پناه کن آقا؛ فدای چشم تو؛ چشمان خیس من شرمنده‌ی نگاه تو هستم، نگاه کن... 🔹اللهم عجل لولیک الفرج 🔹
دست و دلم به شعر نمی رفت مدتی ,,عکس,, تو را کنار قلمدان گذاشتم شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم