عجب آن نیست که تو آمدی دلم صید تو شد عجب آن است که من عاشق صیاد شدم ✨🌹😍

.. تولدت مبارک❤️ 🌸 شهید حمید سیاهکالی مرادی 🌸

😍😍

💔

ای تو همیشه در میان

یادمون نره

شبتون حسینی خواب کربلا رو ببینید🌹😍

بسم رب الحسین

آره بابا؛ جمهوری‌اسلامی ۴۴ ساله یه ورزشگاه استاندارد هم نساخته، ورزشگاه امام رضا و فولاد آرنا ، نقش جهان ، گل گهر و ... رو هم علی کریمی با ربع پهلوی تنهایی ساختن :(

عزیزان.. وایساده،وایمیسه و وای خواهد ساد... تشویقش کنین اشکش در نیاد☺️😂

-ازچی‌آرامش‌میگیری؟ +ازین‌دوتا‌ کوه‌غیرت‌وقدرت^^♥️!

- آقای ِ امام رضا دلِمان مچالہ شد بازش کنید . . پهنش کنید ‌. . صافَش کنید . . بخوانیدش . . لطفاً:)

این استوری بازیگر سریال پوست شیر هست. ساحل جوری بهش حمله کردن که مجبور شد حذف کنه

پیامک از دیار باقی: به پیر به پیغمبر من، هم ریش داشتم هم زنم با حجاب بود، هم اهل این کثافت کاریا نبودم ..‌. در حال تایپ: برای شادی کوروش کبیر لخت میشیم با موهای باز و شلوارک می ریزیم بیرون 🔹 کوروش کبیر : 😳😳😳😳😳

⊰{✨🖤}⊱ دلم‌ حࢪیـم حـࢪم مۍخـواھد؛ نگاھـم‌ بہ گُنبـدت‌ باشـد، و پـࢪواز‌ِ دلم‌ دࢪ صحـن‌ و سـࢪایـت..؛ من باشـم‌ و گریہ‌ھـاۍ نـاتمـامم..‌ツ! #پناهم_حࢪم

جرعت‌دارید‌بسم‌الله!

روبه‌سوریه‌کردوگفت : بیاهمه‌عروسڪ‌هایم‌مالِ‌تو حالاداداشم‌روپس‌میدی . . . ؟ آخه‌خیلی‌دلتنگشم.🙂💔 #شهید_احمد_مشلب «عکس کودکی حنین عزیز❤️ خواهر شهید احمد محمد مشلب»

‍: شاگرد‌پیش‌استاد‌رفت‌و‌گفت: استاد چه کار کنم که خواب امام زمان (عج)رو ببینم؟‌ استاد: شب یک غذای شور بخور،آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت. شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم. خواب میدیدم بر لب چاهی آب مینوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول... ◁استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی. تشنه امام زمان(عج)بشو تا خواب امام زمان (عج)ببینی...

خواب میدیدم...💔

از الان به این فکر میکنم اگر امسال اربعین نشه بیام چی؟ اگر نگاهم نکنی چی؟ اربابم میشه نگاهم کنی💔

هرشب باید...💔

دلم میخواد برگردم به این روز مثلا الان سوار اتوبوس بودم لحظه شماری میکردم ببینم بین الحرمین رو نجف رو چه لحظه هایِ شیرینی💔

یه خاطره یادم اومد لبخند تلخی نشست رو لبام: شب اول که رسیدیم نجف،خیلی خسته بودیم نماز رو تویِ هتل خوندیم شب رو گفتیم بخوابیم که صبح بریم برای نمازحرم،ولی متاسفانه خسته تر از این حرفا بودیم گفتیم نماز صبح رو رو تو هتل می‌خونیم، ساعت سه صبح کلی هشدار تنظیم کردم ولی هی لغو میکردم،اخرین هشدار رو لغو کردم بخوابم یهو یه صدا از سر کاروان اومد که می‌گفت پاشید کاروان بوشهر بریم حرم درحالی که قرار بود سر کاروان نره امشب ولی بیدار بود دیگه اون عزیزی که همراهم بود گفت پاشو که دیگه نمیشه بخوابی آقا صدات می‌کنه اولین دیدارمون اینجوری شد که خود آقا بلندمون کرد💔 فکر نمی‌کردم یروز بگم «یادش بخیر»

یه کلیپ تویِ اوج کرونا بیرون اومد که دارن صحن رو تمیز میکنن آب میزنن،اون زمان که عراق خیلی گرد و خاک داشت آرزو کردم برم کربلا زمانی که دارن صحن رو تمیز میکنن💔 الحمدالله قسمت شد،قسمت همتون