4.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سردارسلیمانی: جانِ من و همۀ شهیدان ارزش فداشدن در راه ملت را دارد.
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #خاطرات #عکس
#همراه_شهدا
#کلام_شهید 💚🌱
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج)
#خاطرات ♥📕
مهدی تازه دختر دار شده بود اما توی عملیات عکسشو نمیدید میگفت میترسم ببینم مهر پدر و دختری کار دستم بده نتونم بجنگم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با برادرش مجید هردو باهم توی ماشین سردشت شهید میشن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه حدیث، یا جمله ی قشنگ که پیدا می کرد، با ماژیک می نوشت روی کاغذ و می زد به دیوار. بعد راجع به اش با خانمش حرف می زد هرکدوم، هرچه فهمیده بودن می گفتن و جمله می موند روی دیوار و توی ذهنشون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهدی محبوب دل ها بود
بچه های زنجان فکر می کردن مهدی، باهاشون از همه صمیمی ترِ. سمنانی ها هم، اراکی ها هم، قزوینی ها هم.
#شهیدمهدی_زین_الدین
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
﷽
#اندکیتفڪر⏰
دختر و پسر #مذهبی؛نسل سوم انقلاب،داعیه داره #فدایی رهبر!
از #شهدا میگویند ؛ تمام فکر و ذکرشان شده گشتن به دنبال #پل شهادت!
اما با سیره ی شهدا #فرسنگ ها فاصله دارند...
#دختری که تمام #خاطرات ، وصایا و زیروبم زندگی شهدا را از حفظ است ؛
اما وقتی خواستگاری اجازه ورود میخواهد، آنقدر از ملک و پول و ماشین و سرمایه می پرسد!
که #وصایا را از یاد میبرد ، #سیره_شهدا و #اشک های دویده به دنبال مادران منتظر را هم...
از یاد میبرد ک آن زمان ها ، زن هایی بودند که در زیرزمینی با کمترین امکانات حاصل عشقشان را؛
با #صبر و #هجران،بوی نم بزرگ میکردند تا همسرانشان آسوده خاطر بجنگند!
بدون #منت...
و #پسری که #عکس_شهدا زینت بخش در و دیوار اتاقش بود،
و هر #جمعه راهی #گلزار شهرش؛
به یکباره فراموش میکند که وعده ای داشته بین خودش و دوستان #شهیدش آنقدر به #ظاهر و زیبایی و مال و ثروت می اندیشد که از #باطن ماجرا غافل میشود!!
آنقدر سخت گیری میکند که فراموشش میشود که #اسوه اش ازدواج میکرده قربه الی الله...
نه قربه الی قد و بالای محبوب زمینی!
آن روزها اصلا اهمیتی نداشت،
زیبارو نباشی!
یا #پول نداشته باشی!
حتی دست و پایت جا مانده باشد در آن دورها...
مهم این بود که بخواهی با همسرت باشی،شانه به شانه، قدم ب قدم تا خود بهشت...
#با_هم_تا_بهشت
این روزها اما بوی گند #ادعا به قدری مشام ها را بی حس کرده که دیگر
اسم #ساده_زیستی شده زیاده روی و اسم تجمل ، #عرف....!!
اما خود دانی؛
میخواهی بدرقه ی راهت دعای عکس #زنده روی دیوار اتاقت باشد یا حرف مردم کوچه و بازار...
#زندگی_به_سبک_شهدا
#سیره_ائمه_معصومین
#بهخودمونبیاییم...)) 🚶♀
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق ﷽
تمام #دنیای_دخترخلاصه میشودبه پدرش.آغوش گرمش بهترین #مأمن_ آرامش است.هرچه دختر نازکند،دل پدرعاشقانهتربرای ثمره وجودش میتپد.
خستگیهایی که برتن پدرسنگینی میکند با #شیرینزبانیهای_دخترش تمام میشودامابزرگترین #حسرت برای یک دخترجای خالی پدراست. محروم شدن از #آغوش پرمحبت و جای خالی دست پرمهرش که موهای دخترش را نوازش کند و #قربانصدقهاش شود.
میخواهم ازدختری بگویم که عاشقانه هایش با،پدرختم میشود به #بوسهای_گرم بر
#سنگ_سردمزارپدرش...
#نادیا،دلتنگیهایش را ازکودکی بابغل کردن لباس نظامی که نشان پدر است تسکین میدهد.
تنهاتصور او ازچهره پدر،عکسی است که آقاحمیدقبل از،رفتن به #سوریه، برای شهادتش آماده کرده بود.
تولد #یکسالگی نادیامصادف شدبا #شهادت پدرش وبهترین هدیهاش شد #دختر_شهیدشدن.حمید۲۰ ساله،دل کند،ازدخترش به حرمت #سهساله_حسین.
چندروزقبل ازشهادتش هرچه زنگ زد دخترش خواب بودنتوانست،صدایش را بشنود.حتی حسرت دیدن راه رفتن های دخترش هم بردلش ماندو #شهیدشد.
حالا،دخترقصه ما،دلش به #خاطرات بهجامانده خوش است،وافتخارمیکند به پدری که جوانیاش رافدای خواهر ارباب کردو طعم بیتابی #رقیه_سهساله سهم دخترش شد.
خداراشکرسنگ سرد #مزاردل ندارد وگرنه تاحالا،بارها از #دلتنگیهای_نادیا برای پدرش،دلش گرفته بود،بغضش ترکیده بودوهزار تکه شده بود..
🍃به مناسبت #سالروزشهادت #شهیدحمید_احسانی
📅تاریخ تولد:۲۴تیر۱۳۷۲
📅تاریخ شهادت:۱۹آبان۱۳۹۲
🕊محل شهادت:دمشق.زینبیه
🥀مزار:مشهدبهشت رضا
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╰⊱☘⊱╮ღ꧁🌸꧂ღ╭⊱❤️≺
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات شهدا...
❤️احترام به سادات ...❤️
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرارا زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم.
چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل
است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را صدا می کردند. فهمیدم خودش است! آن ها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم.
بی مقدمه گفتم: آقای تورجی زاده من دوست دارم به گردان یازهرابیایم.
گفت: شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من می خواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟
نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد
یکدفعه پرید تو حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آن ها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آن ها هم بسیار با محبت برخورد می کرد.
📚خاطرات شهید محمد تورجی زاده
🔊راوی: دکتر سید احمد نواب
#کلام_شهید 🥀🖤
محب اهل بیت (ع) باید در تمام لحظات پیرو باشد و این پیروی فقط با پوشیدن لباس عزا و گریه نیست، بلکه در رفتار هم باید محب بود
#خاطرات 🖤📓
در نامههایش، همواره به خانواده توصیه میکرد که تقوای الهی پیشه کنند و از انجام کارهای نیک غافل نشوند. بارها بر نیکی به پدر و مادر و رعایت حقوق آنها تأکید میکرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توسل به نماز اول وقت و قرائت قرآن ،ارتباط خود را با شهدا حفظ میکرد و از آنان برای خود و دیگران طلب خیر میکرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایشان طبق آداب زیارت سفارش شده بسیار مقید بودند که حتما از درب پایین پا و صحن آزادی به زیارت مشرف شوند و تفاوت نمی کرد از کدام خیابان وارد حرم مطهر شویم از هر دری که وارد می شدیم به دور حرم می گشتیم تا از صحن آزادی به پابوسی برویم. ابوحامد رسم ویژه ای داشت؛ هر زمان که از مسافرت برمی گشت ابتدا به پابوسی آقا امام رضا(ع) می رفت و بعد از خلوت دو نفره به خانه می آمد، در ایام ولادت و شادی ائمه اگر ابوحامد در خانه حضور داشت حتما آن شب را خانوادگی به زیارت امام رضا(ع) می رفتیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به خاطر دارم شب ولادتی را که حرم هم بسیار شلوغ بود، از درب ورودی جلوتر نتوانستیم برویم و در همان جا مشغول نماز و زیارت شدیم، در همان حین متوجه شدیم زائری اصفهانی مسیرش را گم کرده است، گوشی موبایل هم نداشت و فقط به صورت کلی می دانست باید به کجا برود.
ما هم تازه حرم رسیده بودیم و بسیار مشتاق زیارت بودیم اما شهید توسلی گفت کمک به زائر امام رضا(ع) بیشتر آقا را خشنود می کند، کمک به دیگران و گره گشایی از مشکلات دیگران از خصوصیات اخلاقی ابوحامد بود.
#شهیدعلیرضا_توسلی