🌹#خاطره_شهدا
آخرین شام را که داشتیم با هم میخوردیم، سر سفره از من پرسید: اگه شهید بشم، چی کار میکنی؟
گفتم: منم مثل بقیه همسران شهدا، مگه اونا چی کار میکنن؟ خدا به هممون صبر میده.
گفت: امکانش هست مثل فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مفقود بشم و جنازم برنگرده.
خندیدم و گفتم: این جوری اجرش بیشتره، خدا یه ثوابی هم واسه چشم انتظاریمون مینویسه.
✍️خاطرات مریم غنیزاده
🌹همسر شهید جاویدالاثر یوسف سجودی
#مازندران
﷽| #خاطره_شهدا
💢دغدغـه یـک ارتشــی!!!
🥀امیرسرلشکر مسعود منفرد نیاکے✨ :)
«از شهرستان آمل؛ شهادت ۶ مرداد ۱۳۶۴»
🔖همیشه کارتی در جیبش بود که روی آن نوشته بود:
"اگر زمانی در حین #خدمت جانم را از دست دادم و قرار شد که #ارتش مرا به خاک بسپارد
هر کجا که برای ارتش راحت تر و ارزان تر است، مرا خاک کند!!!"
#مازندران
#علویان_خط_شکن
﷽| #خاطره_شهدا
💢برایـــم تعریــــف کـــــن!!
🥀سردار شهید نورعلی یونسی ✨
«شهرستان قائمشهر؛ شهادت ۲۶ بهمن ۱۳۶۴»
🔖يادم می آيد آن زمانی كه در جبهه بودند و يا حتی زمانی كه به مرخصی می آمدند كتاب های
دانشگاهی همراه شان بود، و از كوچك ترين فرصت برای مطالعه استفاده می كردند.
اوايل زندگی مشتركمان كتاب های متعدد و متنوعی را تهيه كرده بودند،
هم خودشان اين كتاب ها رامی خواندند و هم من را به خواندن اين كتاب ها تشويق می كردند.
حتی بعضی از كتاب ها را صبح به من می دادند و می گفتند: ( غروب که از سر كار برگشتم شما خلاصه ای از اين كتاب را برای من تعريف كن! ) بعضی از اوقات زمانی اگر
غذايشان آماده نبود هيچ اعتراضی به بنده نمی كردند چون بلافاصله خودشان را
با خواندن كتاب سرگرم می نمودند...
✍به روایت همسر شهید
#مازندران
﷽| #خاطره_شهدا
💢دغدغـه یـک ارتشــی!!!
🥀امیرسرلشکر مسعود منفرد نیاکے✨ :)
«از شهرستان آمل؛ شهادت ۶ مرداد ۱۳۶۴»
🔖همیشه کارتی در جیبش بود
که روی آن نوشته بود:
"اگر زمانی در حین #خدمت
جانم را از دست دادم و قرار شد که
#ارتش مرا به خاک بسپارد؛
هر کجا که برای ارتش راحت تر
و ارزان تر است، مرا خاک کند!"
#مازندران
┄┅┅┅❀ 💠💠 ❀┅┅┅┄
🍃🌸صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🍃🌸
﷽| #خاطره_شهدا
💢شما بروید من میمانم...!
✍خاطرهای خواندنی از
🥀سردارشهید صمصام طور✨
🌷ولادت: ۱۳۳۲/۰۲/۰۹ سیمرغ
🌷شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۰۴ شلمچه
🔖 فرماندهی گردان محمد باقر(ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا را بر عهده داشت. صمصام حدود ساعت ۱۰ صبح ۴ خرداد ۱۳۶۷ با دو دستگاه تویوتا به سوی خط مقدم #شلمچه برای مقابله با حمله عراق حرکت کرد. بلافاصله در منطقه عملیاتی سرگرم سازماندهی نیروها شد. عراق آن روز با تمام قوا حمله کرد. صمصام با همراهی نیروهایش در مقابل تانک ها و نفربرها ایستادگی کردند. پس از شلیک چند آرپی جی از ناحیه دست زخمی شد، ولی باز هم #مقاومت کرد تا گلولهای آرپی جی تمام شد. سپس با کلاش اقدام به تیراندازی کرد. در همین هنگام پای چپ وی نیز زخمی شد و به زمین افتاد. وقتی یکی از بسیجیان که پیک گردان بود، خواست او را به دوش بگیرد با کمال #آرامش به وی گفت: «شما بروید و به خاطر من خود را به خطر نیندازید چون دشمن خیلی نزدیک است.» به این ترتیب سردار شهید صمصام طور در اثر خونریزی زیاد به شهادت رسید. 🌷🇮🇷
✅ #مازندران
🍃🌸صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🍃🌸
﷽| #خاطره_شهدا
💢فرماندهی که خودش را تنبیه کرد!!
🥀سردار شهید سید یونس فاطمی✨
🌷ولادت: ۱۳۳۷/۰۳/۰۷ قائمشهر
🌷شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۰۹ شلمچه
#سالروز_شهادت
🔖در سال۱۳۶۰ فرمانده ی یکی از پایگاه های مقاومت بودم. در حال انجام گشت به چند نفر از اشرار که در حالت نامناسبی بودند، تذکر دادیم!
بین ما و آنها درگیری لفظی پیش آمد و با الفاظ رکیک اهانت کردند.
قضیه را به شهید فاطمی گزارش کردیم.
بلافاصله دستور داد آنها را بیاوریم سپاه.
شهید فاطمی برای تنبیه، آنها را چند بار دور پادگان دواند و هم زمان با آنها خودش هم می دوید.
یکی از اشرار رو به شهید گفت:
«حالا چرا خودت می دوی!؟»
ایشان جواب داد:«دارم خودم را تنبیه می کنم، چرا که تنبیه حق من است! لابد یک جایی از کارم مشکل داشت که شما امروز به خودتان اجازه دادید، شأن بچه های بسیج را با اهانت های تان پایین بیاورید»
✍به روایت همرزم شهید
✅ #مازندران