eitaa logo
خبرهای تازه
104 دنبال‌کننده
43.1هزار عکس
27.9هزار ویدیو
377 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل از مادر #شهید: #سوریه که بود ، خبرنگاری بود که قصد مصاحبه با #آقا رسول رو داشت... 🍃⚘🍃 #رسول نه تنها مصاحبه نکرد! موقع عکس گرفتن هم کلاهشو کشید جلو صورتش و گفت: اینجوری عکس بگیر 🍃⚘🍃 نتوانست طاقت بیارد،انگار #امام حسین⚘ همین الان داشت هل من ناصرا ینصرنی 🍃میگفت. دوره های سخت نظامی رو گذرانده بودو #تخریب چی قابلی بود.میتوانست آنجا #موثر باشد. 🍃⚘🍃 وصیت نامه را نوشت وبه پدرش داد واز زیر قرآن رد شد وراهی شد ...تو #سوریه وتو#ماموریت ها اسم جهادی#ابوخلیل را انتخاب کرد. 🍃⚘🍃 ماه محرم آن سال را در سوریه بدجور دلتنگ عزاداری های #هیئت ریحانة النبی⚘ بود. 🍃⚘🍃
از #ویژگی های #آقا رسول یا #آقا محمد حسن یا همان #ابوخلیل. انسان #خداشناسی بود ،درمورد #توحید خیلی فکر میکرد ومطالعه داشت،به شانس معتقد نبود ،همیشه میگفت این #خداست که #مدیر همه اموره. 🍃⚘🍃   از آن بچه هیئتی های پاکار بود،هرهفته هیئت میرفت و خیلی هم رواین قضیه مقید بود. 🍃⚘🍃 سر نترسی داشت وتوهر میدانی بود خیلی #رشادتها ازخودش نشان میداد. 🍃⚘🍃 رونگاه به #نامحرم خیلی #حساس بود،محل کارش شمال شهربود و وضع حجابم آنجا ناجور،هیچ کس ندیده بود #رسول یکبار سرش بالا باشد واطراف را نگاه کند. 🍃⚘🍃 به ولایت وحضرت اقا♡و#دفاع ازحریم ولایت خیلی علاقه داشت. خیلی بصیرت دینی داشت ومطیع حرف پدر ومادرش بود،وتوهرامری از آنها مشورت میخواست،حتی انتخاب دوست. 🍃⚘🍃 به رعایت #حلال و#حرام #اهمیت زیادی میداد،بطوری که قبل از رفتن به #سوریه حتی #خمس پولش رو حساب کرد. 🍃⚘🍃 در رابطه با #امر به معروف  ونهی از منکر خیلی #فعال بود وبا هیچکس تعارف نداشت.یکی از دوستانش میگفت بعداز #رسول کسی نبود که به ما بگه #دروغ نگو،#غیبت نکن..... 🍃⚘🍃
#شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان #چهار ماه قبل ازشهادتش ، در کنار مزار #شهید مدافع حرم رسول خلیلی 🍃⚘🍃 عاشق #رسول بود... همه جوره دنبالش بود... حتی #عکسا و #مطالبی از #رسول داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار #رسول نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی #عاشق امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست #آقا... 🍃⚘🍃 پیش #رسول که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو #سنگ مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃⚘🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و #شش روز قبل از #دومین سالگرد #شهادت #شهید رسول خلیلی در #20سالگی به #دوست شهیدش پیوست... 🍃⚘🍃 #به_شبیه_شدنه... 😔 مثل #شهید محمدرضا دهقان امیری 🍃⚘🍃
🔰 💠 به رفیقِ جوانِ مؤمن و انقلابی‌ام:‌‌ ‌ 🔹‌《عشق و ارادت》و《پیروی و تبعیت》خودت، از و رهبرِ خردمندت را فریاد بزن.‌ ‌ملاحظه‌کار نشو!‌ 🔸‌ از کف روی آب در این فضای مجازی هراس به دل راه نده.‌ ⚠️‌ در خود صریح باش!‌ ‌ ‌قربانت‌ ‌✍🏻 میثم مطیعی‌ 🌐 صفحه‌رسمی حاج میثم مطیعی: twitter.com/meysammotiee1@MeysamMotiee
🚨 هدایای لوکس، خرج فقرا می‌شود! 🔘 حجت الاسلام راشد یزدی: 💠 تمام چیزهایی که به مقام معظم رهبری داده‌اند، ایشان به حضرت رضا علیه السلام تقدیم کرده‌اند. هیچ چیزی برای خودشان نگه نمی‌دارند. چندی قبل به همراه یکی از فرزندان آقا به مراسمی در دعوت شدیم. در برگشت، چند دست سرویس کامل به ما هدیه دادند. بعد از چند روزی به دیدن رفتم، ایشان در مورد هدیه گفتند: «نه به درد ما می‌خورد، نه به درد مهمان‌های ما» و بعد قرار شد آن را و پولش را به بدهند. 📘 جلوه‌ی آفتاب، ص ۳۸
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥پاسخ به امر به معروف دختران انقلاب در قطعه۲۸گلزار شهدای تهران: 🔹دخترانی که می کنند بیارید گلزار شهدا تا این شهدا رو ببینند 🔹کاش مادرم از بچه گی به سر کردن عادتم میداد 🔹حاضرم جونم برای بدم
🔴یه چیزی میخوام بگم،که تاحالا جایی نشنیدید! اولین باره! 🔹ما یه فامیل پیری داریم، بازاری بود، خیلی آدم معمولی! جزئیات ماجرا رو نمیدونم چون با دو واسطه تعریف میکنم ✍این داستان هم برای یکی از دوستان نظامی ما تعریف کرد، من از اون شنیدم 🔸ایشون  قم بود،تهران رفت و آمد داشت،یه بار کاری پیش میاد سمت دریاچه نمک قم، اونجا بر حسب تصادف، از دور میبینه یه هلیکوپتر، داره آدم پرت میکنه وسط دریاچه نمک! 🔹یعنی یه جایی که اثری از آثارشون باقی نمونه! 🔸میاد فرار کنه، یه مامور  تو حالتی که انگار عجله داشته باشه میزنه پشتش میگه چی دیدی؟ 🔹این حاج آقا میگه به خدا هیچی، هیچی ندیدم. 🔸مأمور ساواک بهش میگه جایی چیزی بگی، میری پیش همونا تو دریاچه نمک! 🔹من از این رفیق نظامیم شنیدم که میگفت،بعد از چهل سال که از  میگذره وقتی این خاطره رو تعریف میکرد، دستاش میلرزید و میگفت،الان که دارم تعریف میکنم تن و بدنم می لرزه! این یه پرده! ↩️اما پرده دوم: 🔸توی روستای ما یک سری چاه‌ها و قنات‌های عمیقی که از زیر زمین هم به هم وصل هستند از قدیم الایام بود. یه بار به عموم گفتم قدیم بدون ابزار حفاری، این چاه ها رو چجوری میکندن،و از زیر به هم متصل میکردن! 🔸دوتا کلمه جواب داد! با زور خان‌ها! 🔹 میومد، میگفت تا سال دیگه باید، قنات آماده باشه، آماده نمیشد، جان و مال و ناموس و زن و دختر رعیت، برای عوامل خان، حلال بود! 🔸دیگه رعیت با دست خالی زمین و میکند! میکند! 🔹حالا بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، کار به جایی رسیده که یه، که در همون زمان  و  بهش میگفتن ضعیفه، یعنی موجود ضعیف مؤنث! 🔸همین زنی که  صبح تا شب از کوچک بودن و حقیر بودنش در جامعه مرد سالار ایران شکایت دارند. 🔹وای میسته جلوی فرماندهی کل قوا،مرجعیت شیعه،رکن اصلی نظام، ! 🔸صدر تا ذیل ،نهاد های زیر نظر،  و ،،  رو  و  میکنه! 🔹 در اوج احترام میفرماید، احساسات شمارو قبول دارم حرف هاتونو نه! 🔸بعد خانم میره خونش، فیلتر شکن شو روشن میکنه،  میزنه که سیاسیون دهن ما رو بستن و نذاشتن حرف بزنیم، ولی رفتم حرفام و پیش  زدم! بعد میخواید این انقلاب فدایی نداشته باشه؟ 🔹همین یه قلم، می ارزه به هزارتا تاریخ 2500 ساله! 📖 موسسه جهاد تبیین و سواد رسانه ای @jahadetabiinvasavaderesanehei 🔴اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد
🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با نشستیم تشریف اوردن نشستن بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد... همه رفتن جز 😓 هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو نرفت... گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو جلو بقیه😭❤️ نرفت تا اینکه جلسه تمام شد و رفتیم خونه... از فردای اونروز اخلاقش عوص شد بد اخلاقی میکرد،لج میکرد،مدرسه نرفت همش گریه و گریه و گریه.... که چرا من نرفتم تو بغل آقا 😔 چرا من نرفتم جلو و دست آقا رو ببوسم چرا من محروم شدم😭 🦋منم حرفشو قبول داشتم بدای همین چیزی نمیگفتم فقط غصه میخوردم ک چرا اینطوری شد چند وقتی گذشت و طول کشید تا آروم بشه
یه روز تو خونه نشستته بودیم ک تلفن خونه زنگ زد.... +الو بفرمایید: -سلام از دفتر حضرت آقا هستم +بله،چی ؟ -از دفتر حصرت آقا مزاحم شدم با زهرا خانوم کار دارم 😳 🍃باورم نمیشد ،گیج شده بودم ،یعنی چی ... گفتم بله بفرمایید 🍃گفتن گوشی رو بدین به زهرا خانوم حضرت آقا باهاش کاردارن‼️‼️ 🔹من هاج و واج و بهت زده یه نگاه به تلفن یه نگاه به زهرا گفتم باهات کار دارن ،حضرت آقان اشک از چشمام بی اراده جاری بود ،خود‌خودشون😭 ❤️الو جان ،آقاجون سلام ..... با زهرا صحبت کردن و بهش گفتن به زودی به دیدن من میای آماده سفر شو😍 سر از پا نمیشناخت،،اشک شوق تو چشماش حلقه زده بود از خوشحالی نمیدونست باید چیکار کنه ..😇 🔹ولی خب کی ،کجا ،چه طوری،برام هنوز باورکردنی نبود‼️ 🍃تا اینکه باهامون تماس گرفتن و گفتن زهرا دعوته برای مراسم جشن تکلیف در حسینیه امام خدمت حضرت 😍 باورم نمیشد ،گفتم ولی زهرا هنوز تکلیف نشده گفتن اشکال نداره ایشونم دعوته😇 بالاخره روز موعود فرا رسید،بار سفر بستیم و راهی تهران شدیم ولی همش تو دلم میگفتم آخرش این مثل اون دیدار خصوصی نمیشه ها... زهرا نمیتونه اونجا پیش حضرت آقا بره،شلوغه آیا کدوم صف جاش بشه ...بین این همه دختر.. تو دلم داشتم همچنان حسرت میخوردم و چرتکه مینداختم ک چه ضرری کرد که اونروز نرفت تو بغل ... رسیدیم تهران رفتیم سمت حسینیه ... وارد شدیم و زهرا با مسئولین رفت داخل و منم خب اجازه ورود نداشتم منتظرش موندم... مراسم شروع شد ... تلفن همراهم زنگ خورد.. علو بفرمایید + سلام خوبی،کجایی سلام خوبم شما خوبی راستش قسمت شده اومدیم دیدار ولی از دور 😊 +چرا از دور ،زهرا کجاس الان زهرا با بقیه دخترا تو مراسم جشن تکلیفه ما بین حمعیت نمیدونم کجا نشسته +چی میگی دور کجا بود ،زهرا الان پشت سر وارد حسینیه شد ،خودم دیدمش😕 چی؟!زهرا،،غیر ممکنه +خودم دیدم الان شات میفرستم یکی از فامیلامون بود،باورم نمیشد ،اخه چه طوری عکسشو فرستاد دیدم زهرا با قاب عکس پدرش پشت سر ..😍
مراسم ک تموم شد ،پرسیدم زهرا چی شد تعریف کن،،، گفت ما رو بردن سالن ،بعد یه آقایی اومد منو صدا کرد ،گفت فرزند شهید کیه؟ دستمو بردم بالا اومدن منو بردن گفتن خود آقا باهات کار دارن رفتیم تو یه اتاق اومدن بغلم کردن حرف زدیم😇 بعدم با عکس بابایی پشت سر حصرت وارد سالن شدیم با چند تا دیگه از بچه های شهدا😊 تنم یخ کرده بود نفسم تو سینم محبوس شده بود.. از این اتفاق معجزه وار.... از وصیت شوهرم .... از چشم مریض زهرا... از تلفن حضرت آقا.... از جشن تکلیف.... با تمام وجودم زنده بودن شهدا و نائب صاحب الزمان بودن حضرت و معنا و مفهوم ولایت فقیه مطلقه رو حس میکردم و کامل میفهمیدمش........ 💚.ارواح طیبه شهدا صلوات .💚
👈👈 همه بخوانند ، نظر رهبری درباره حرکت یک عده به سمت مرزها برای کمک به ❌❌ می دانید نظر رهبری درباره این افرادی که پا شدند رفتند سمت مرزهای چیست ⁉️⁉️ 👇👇👇 شبیه همین بحث ها در سال 91 هم پیش آمد آقا در دیدار 16 مرداد 1391 با دانشجویان فرمود 👇👇👇 ⬅️ گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دوره‌ی احساسات شما، دوره‌ی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دوره‌ها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود. 🔰 البته من این تشکر را از تشکلهای دانشجوئی بکنم. من پارسال یا پیرارسال بود که در همین جلسه به دانشجوها خطاب کردم، گفتم چرا در مسائل اجتماعی موضع نمیگیرید و وارد نمیشوید؟ من خوشبختانه میبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیری در مسائل گوناگون، در محیطهای دانشجوئی و جوانهای دانشجو، خیلی بارز است؛ خب، این خوب است؛ این را من تقدیر میکنم و تشکر میکنم؛ 👈👈 منتها یک وقت مثلاً فرض کنید قضیه‌ی پیش می‌آید، 👈👈یک مشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شده‌ها، این صهیونیستهای خبیث سر بچه‌های غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ 👈👈👈برویم پدرشان را دربیاوریم؛ راه میافتند، میروند فرودگاه! 👉👉👉 👌 خب، این احساسات، احساسات مقدس و پاکی است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه میکنیم، آدم میخواهد جانش را فدای یک چنین احساساتی بکند؛ این واقعاً ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوی بسیجیها را میبوسم، جایش همین جاست. آدم وقتی میبیند که یک جوانی اینجا توی خانه، در گرمای تابستان کولر و یخچال دارد، در سرمای زمستان وسیله‌ی گرمائی دارد، دانشگاه میرود، درس میخواند، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئله‌ی غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشی است؛ 👈👈👈👈👈 اما رفتن، غلط است. 👉👉👉👉👉 ✅ احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ 👈👈👈👈👈 اگر ممکن هم بود، جایز نبود. 👆👆👆👆 خواندید آقا چه فرمود ؟ فرمود اولا امکانش نیست رفت غزه ، ثانیا امکانش هم باشد ، جایز نیست ‼️‼️‼️‼️‼️ فرمود این رفتن است 👆👆👆👆 💠 در ادامه فرمودند : ⬅️ خب، اینجا بین آرمان‌گرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود می‌آید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. 👈آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه‌ی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست.👈👈 گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است. 👉👉 👆👆👆👆 دیگر واضح تر از این آقا باید چه بفرماید ⁉️⁉️ ⬅️ برخی گفتند آقا دارد مصلحت اندیشی می کند ، اتفاقا آقا در ادامه در همین موضوع فرمود : 🔰 بنابراین آرمان‌گرائی به‌هیچ‌وجه به معنای در همه‌ی زمینه‌ها پرخاشگری کردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحتهای لازم را ندیده گرفتن، نیست. مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحت‌گرائی میکنند! 👈👈خب، اصلاً باید ملاحظه‌ی مصلحت بشود. 👉👉 هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکی از حقایق است. اگر مصلحت‌اندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید. ❌❌❌ حالا برخی دوستان دیدند که ما که از اول مخالف این حرکات و تجمعات و رفتن به سوی مرزها بودیم ، دقیقا عین تصمیم گرفتیم و تحلیل کردیم ⁉️⁉️⁉️ جالب است آقا فرمود تصمیمی احساسی که پشتش تفکر نباشد غلط است ، بنده هم در نوشته ام از هشتگ استفاده کردم که برخی اعتراض کرده بودند!! ✅ عزیز من ، برادر من ، خواهر من ، به والله قسم ساعت ها ساعت پای درس برخی سخنرانان نشستن ، به یک دقیقه حرفهای آقا را خواندن و طبق آن حرکت کردن نمی ارزد. 👈👈 مبانی و درون و ریشه و عمق خودت را با حرفهای قوی کن . اول یک دور وقت بگذار حرفهای آقا را بخوان از اول رهبری تا الان . بعدا بنشین حرف بقیه را گوش کن . اگر طبق مبانی آقا بود عمل کن ، وگرنه بی خیال! 🚫 این هم نظر واضح آقا درباره تجمع در فرودگاه و رفتن به سوی مرزها 🚫 👆👆
🔷️سیدحسن نصرالله؛ من به همه این نوید را میدهم با ایمان قلبی از تجربه بشارتی که "امام خامنه ای" در ابتدای جنگ ۳۳ روزه دادند که شما به نیروی عظیمی تبدیل خواهید شد. پیروزی نزدیک است و انشا الله به زودی پیروزی غزه را جشن خواهیم گرفت http://eitaa.com/dr_fgarivani https://ble.ir/dr_fgarivani