eitaa logo
خادم الشهدای شهرستان مقدس پیشوا
210 دنبال‌کننده
296 عکس
363 ویدیو
11 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ایجاد شده آیدی برای ارتباط خادم الشهدا شهرستان مقدس پیشوا ۰۹۱۲۵۸۵۶۳۳۷ @m_shebni
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت فرزند شهیده کرباسی از آنچه که در روز ترور گذشت مهتدی مطمئن بود که یک روز می‌آید که پدر از خانه بیرون می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. هر بار که به پدرش و رفتار‌هایش نگاه می‌کرد مطمئن‌تر می‌شد این مرد برای زمین نیست و بوی آسمان می‌دهد. اما فکرش را نمی‌کرد مادر هم یک روز برود و دست در دست هم شهید شوند. گروه زندگی: «مهتدی عواضه» پسر دوم شهیده کرباسی و شهید رضا عواضه است، پسر 14 ساله‌ای که دو روز پیش پهپاد اسرائیلی در چشم برهم‌زدنی، پدر و مادرش را از او گرفت و عزادارش کرد. وقتی از ایران روی خط لبنانی‌اش برای مصاحبه پیام گذاشتم، اصلاً انتظارش را نداشتم در آن شرایط پیامم را باز کند یا بخواند. اما خواند. وقت مصاحبه را که مقرر کردیم، شرمنده بودم از اینکه تماس بگیرم، به‌هرحال داغ سنگینی بود و فرد پشت خط عزیزترین دارایی‌هایش را ازدست‌داده بود. اولین بارم نبود که چند ساعت بعد از حادثه‌ای با خانواده شهدا صحبت می‌کردم اما این، بار اولی بود که می‌خواستم با پسر نوجوانی حرف بزنم که در یک ثانیه، هم پدرش و هم مادرش شهید شده بودند. اصلاً چه باید می‌پرسیدم؟! اگر سؤالی پریشانش می‌کرد چطور باید آرامش می‌کردم؟! بعد از چند بوق آزاد، صدای پر از آرامش و باصلابت مهتدی روی خط نشست و باید اعتراف کنم از صلابت و مقاومتش جا خوردم. چند دقیقه بعد میان صحبت‌هایش راز این همه صبوری را برایم فاش می‌کند. این مقاومت و صلابت ارثیه پدر و مادر برای آنهاست، حتی خواهر و برادر کوچک ترش، زهرای ۱۰ساله و محمدِ ۷ساله هم در سوگی که به جانشان نشسته همین‌قدر صبور و آرام هستند. خانم کرباسی و آقای عواضه کجا می‌رفتند؟! بعد از ویدئوی تعقیب خودرو خانم کرباسی و همسرش توسط پهپاد، اولین سؤالی که در ذهنم نشست این بود که شهید و شهیده کجا می‌رفتند؟! مسیرشان به کجا ختم می‌شد که ناتمام ماند؟! سؤالم را از مهتدی می‌پرسم و او با کلمات فارسی‌ شمرده، شمرده که با لهجه لبنانی عجین شده است جوابم را می‌دهد: « ۲۰ روزی می‌شد که ما خانه‌مان را در بیروت ترک کرده بودیم و در یکی از هتل‌های جونیه زندگی می‌کردیم. یک اتاق دو خوابه که خانواده ۷ نفرهٔ ما و خانواده پدری‌ام در آن می‌ماندیم. پدرم طبق معمول آن روز نماز صبحش را خواند، قهوه‌اش را با مادر خورد و برای رفتن به سرکار آماده شد، مادرم هم همراهشان رفت تا سری به خانه بزند و لباس‌های ما را بشوید. تقریباً ۱ ساعت بعد از آن که از خانه رفتند شهید شدند.» جوابم را که می‌دهد، این جمله را هم پیوست می‌کند به حرف‌هایش: «البته مادر هیچ‌وقت راضی نبود خانه‌مان را در بیروت ترک کنیم.» ساختمانشان خالی شده بود، تقریباً همه همسایه‌های دور و اطراف از ترس بمباران‌های بی‌امان صهیونیست‌ها رفته بودند. آقای عواضه نگران خانواده‌اش بود، به محل کار که می‌رفت دلش آرام و قرار نداشت. چندباری به معصومه خانم گفته بود مثل همسایه‌ها این چند وقت خانه را خالی کنند و به جونیه بروند اما بی‌فایده بود. معصومه خانم می‌خواست در خانه بماند. می‌خواست پیامش را به صهیونیست‌ها مخابره کند؛ هر چقدر هم بمب‌ و موشک‌هایتان را روی سرمان بریزید باز هم اینجا خانه ماست. در خانه‌مان می‌مانیم و زندگی می‌کنیم. تا آخرین روزها هم ماندند. صهیونیست‌ها تهدید کرده بودند که نقطه‌ای نزدیک خانه‌شان را قرار است بمباران کنند، معصومه خانم همچنان می‌خواست بماند، درست مثل جنگ 33 روزه که در خانه ماند. دست آخر هم نه از ترس صهیونیست‌ها بلکه به به‌خاطر وحشت فاطمه ۲ساله از صدای انفجار به جونیه رفتند. موشک‌هایی که هیچ‌وقت خانم کرباسی را نترساند! لباس‌هایی که مادر آن روز با خودش برد هیچ‌وقت شسته نشد، خونی و خاکی شد. البته این اولین باری نبود که معصومه خانم به خانه‌شان در بیروت باز می‌گشت. در این بیست و چند روزی که به جونیه آمده بودند، تقریباً سومین باری می‌شد که معصومه خانم بهانه‌ای پیدا می‌کرد تا به خانه‌شان برگردد و چراغ‌خانه را روشن نگه دارد. خاطراتش را از پشت تلفن از لبنان به ایران صادر می‌کند و می‌گوید: « اولین‌بار مادر با پدرم به خانه برگشت اما دومین بار تنها به خانه رفت تا سری به خانه بزند و لباس‌ها را بشوید. مادرم آن‌قدر زن شجاعی بود که اصلاً نمی‌ترسید چندساعتی را در خانه بماند و موشک‌های اسرائیلی ناغافل سراغ او و خانه‌مان را بگیرند.» آن روز وقتی معصومه خانم رسیده بود خانه، آب ساختمان قطع شده بود. وقتی به همسرش اطلاع داد که خانه آب ندارد، آقای عواضه انتظار داشت معصومه خانم به جونیه برگردد و روز دیگری برای شستن لباس‌ها برگردند اما چند دقیقه بعد معصومه خانم دوباره به او از پشت‌بام زنگ زد. آچار به دست شده بود و از آقای عواضه می‌خواست راهنمایی‌اش کند چطور قطعی آب را برطرف کند. همان موقع بود که پهپاد اسرائیلی MQ از بالای سر معصومه خانم رد شد و صدایش تا آن طرف خط هم رفت، آقای عواضه حسابی نگران شده بود.
هرچه به معصومه خانم گفت خطرناک است و باید برگردد بی‌اثر بود، معصومه خانم خنده‌ای تحویلش داد و جواب داد: «حالا ولش کن، پهپاد رد شد و رفت، بگو این آب را چطور تعمیر کنم؟!» مادری به سبک مادران مقاومت مادرها همه جای دنیا مراقب، محافظ و همیشه نگران فرزندانشان هستند. مخصوصاً اینکه پای جنگ و آوارگی هم در میان باشد. اما مادران مقاومت فرق می‌کنند هرچقدر هم که عاشق باشند باز فرزندانشان را به دل حادثه‌ها می‌سپارند تا از وطن و خانه‌شان دفاع کنند. مادرهای مقاومت شجاع‌اند و شجاعت را هم نسل به نسل از خودشان به جا می‌گذارند، معصومه خانم هم همین‌طور بود. صدای پرصلابت مهتدی از آن‌سوی تلفن دوباره با توصیفی از مادر شگفت‌زده‌ام می‌کند: «برادر بزرگ‌ترم مهدی از ابتدای جنگ به تشویق مادرم همراه گروه‌های جهادی در مناطق جنگ‌زده حاضر شد و به آواره‌ها کمک کرد. این اواخر پدر خیلی دوست داشت برادرم به جونیه بیاید و او را ببیند اما مادر موافق نبود می‌گفت بگذارد در کنار مردمی باشد که به کمک او احتیاج دارند.» روایت آخرین دیدار و تلاش سابقه‌دار اسرائیل برای ترور آقای عواضه مهتدی مطمئن بود که یک روز می‌آید که پدر از خانه بیرون می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. هر بار که به پدرش و رفتار‌هایش نگاه می‌کرد مطمئن‌تر می‌شد این مرد برای زمین نیست و بوی آسمان می‌دهد، چهره همیشه خندان و مهربان پدر، آرامش کلامش و نماز شب‌های همیشگی‌اش مهتدی را مطمئن‌تر می‌کرد. اما فکرش نمی‌کرد مادر و پدر دست در دست هم شهید شوند. مهتدی آخرین دیدار را به‌خوبی یادش مانده است. صبح که برای نماز بیدار شد، برخلاف همیشه جانماز مادر وسط خانه پهن نبود. فکر کرد شاید مادرش هنوز بیدار نشده اما در رختخواب هم نبود. نگران شد. خوب که خانه را گشت متوجه شد مادر جانمازش را در بالکن پهن کرده و زیر آسمان نماز صبحش را می‌خواند. مهتدی ایستاد و چند لحظه‌ای مادر را تماشا کرد و تصویر آخرین نماز مادر هیچ‌وقت از ذهنش پاک نخواهد شد. از لحظه شنیدن خبر که می‌پرسم تردید ندارم، آرامش صدای مهتدی جرئت این را به من می‌دهد که از یک نوجوان ۱۴ساله از لحظهٔ دردناکی بپرسم که خبر شهادت مادر و پدرش را شنیده است. با زبان فارسی دست‌وپا شکسته‌ای که یادگار مادر است می‌گوید:«ما خبر شهادت را خیلی دیر متوجه شدیم، پدر آن روز با ماشین مادربزرگم به محل کار رفت، چون متوجه شده بود که ماشین خودش تحت تعقیب است. حتی صهیونیست‌ها نفوذ کرده بودند به تلفن مادر و پدرم و جاسوسی خانواده را می‌کردند. پدر و مادرم با ماشین مادربزرگ رفتند اما بااین‌حال ماشین را شناسایی و آنها را ترور کردند، پدربزرگم اولین نفر متوجه شد و بعد به ما اطلاع دادند.» ساعتی قبل از تشییع مهتدی یادش نمی‌آید پدرش یا مادرش سر او یا خواهر و برادرانش داد کشیده باشند، ‌ همیشه بهترین رفیقشان پدر و مادر بودند حتی وقتی اشتباهی هم می‌کردند پدر کنارشان می‌نشست و در کمال آرامش آگاهشان می‌کرد. از وقتی آمده بودند به جونیه مادر مدام سفارش می‌کرد سوره طه را بخوانند می‌گفت برای تسلی و آرامش قلبشان خوب است. اصلاً میان مهتدی و مادر برای حفظ سوره طه مسابقه بود، مسابقه‌ای که به سرانجام نرسید. مسابقه مهتدی با مادر آخرین کلماتی است که بین‌مان ردوبدل می‌شود، میان حرف‌هایش متوجه می‌شوم کمتر از دو ساعت دیگر مراسم تشییع و خاکسپاری پدرش دکتر رضا عواضه است و باید برود. کلمات را ردیف می‌کنم برای ابراز شرمندگی اما با کمال تواضع رفتار می‌کند، آخرین سؤالم از او تاریخ تشییع مادرش است، می‌گوید: «مادر را به‌زودی به ایران می‌آوریم و آنجا به خاک سپرده می‌شوند.» نیاز نیست مهتدی بیش از این برایم از پدر و مادرش بگوید. همین‌ که ساعتی قبل از تشییع پدرش و در سوگ مادرش آن‌قدر مقاوم و صبور است، همین که بزرگ‌ترین دارایی‌هایشان را در راه مقاومت فدا کرده‌اند و خم به ابرو نمی‌آورند، کافی است تا خانم کرباسی و همسرش را بشناسم. کافی است تا بدانم همان‌هایی هستند که سوره حجرات درباره‌شان فرموده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ مؤمنان، تنها كسانى هستند كه به خدا ورسولش ايمان آورده و دچار ترديد نشدند و با اموال و جان‌های خود در راه خدا جهاد كردند. اينانند كه (در ادّعاى ايمان) راست‌گویان‌اند.» https://eitaa.com/kadmo_shohda_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 دعایی که همان لحظه بدون برو برگرد مستجابه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ 🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرحهم 🆔https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اینکه یک قدم به این نزدیک بشیم و یاد امام زمان رو در کل شهر جاری کنیم، قرار بگذاریم ظهر هر غذایی که داشتیم، حداقل به اندازه دو نفر بیشتر پخت کنیم. ⚜زحمت پخت از شما پخشش از ما با این کار ساده هم خانه های ما و هم کل شهر و محله ها معطر ب عطر امام زمان عجل الله میشود و ان شاءلله همه برای نزدیک کردن لحظه ظهور یک دل میشویم.💚💚💚💚 برای ثبت نام در طرح مرام مهدوی عدد 2 را به سرشماره 500030313 ارسال کنید. پیامک ثبت نام براتون ارسال میشه . لطفا با دقت پیام رو کامل کنین. 🛑توجه: حتما ثبت نام در محل پخت غذا صورت گیرد. هر هفته پیامک یادآوری به شما ارسال میشه . در صورت تمایل برای پخت عدد1 رو ب سر شماره ارسال میکنید. درصورتی که امکان پخت براتون وجود نداره میتونین با ارسال عدد 3 وجه نقدی واریز کنین ک‌ در این صورت شماره کارت مرام مهدوی برای شما ارسال خواهد شد. 🆔https://eitaa.com/maramma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع با شهیده معصومه کرباسی در حرم امام رضا 🔹مراسم وداع با پیکر اولین بانوی ایرانی شهیده محور مقاومت شهیده «معصومه کرباسی» در حرم مطهر رضوی برگزار شد. https://eitaa.com/kadmo_shohda_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدایی ماندگار که احتمالا تا بحال نشنیده اید روایت شهید حاج عبدالحسین برونسی از عملیات فتح المبین و یاری گرفتن از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (( و دستورالعمل شهید برونسی برای گرفتن حاجت از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ما صاحب داریم ما ارباب داریم اللهم_عجل_لولیک_فرج 💔💔😭😭😭
🥀بسم رب المهدی (عج)🥀 🖤قرار عاشقی🖤 💐 مراسم پرفیض دعای ندبه و بیاد شهدای این هفته آبان ماه 💙💚💛🧡❤️🧡💛💚💙 🌷شهدای مقاومت ❇️ با مداحی : کربلایی حسن بابایی زمان:جمعه : ۴ آبان ماه ۱۴۰۳ ⏰ساعت ۶:۳۰ صبح مکان: خیابان فلسطین مسجد سرچشمه ┈┉┅━❀♣️❀━┅┉┈ https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva
داشتم به عکس این خانواده نگاه می کردم، مادری ایرانی وپدری لبنانی با پنج فرزند، قطعا زندگی آنها هم دارای جذابیت ها و لحظات شاد وناب و زیبا وحتی غمگین بوده ... _ مثلا :ازدواج با یک مرد لبنانی و مهاجرت با تحصیلات عالیه به جایی دور از وطن _مدرک مهندسی خودش یا نخبه بودن همسرش ، برعکس بعضی تازه به دوران رسیده ها که مدارک قلابی خود را هر روز در چشم ملت فرو می کنند و برای حمل عناوین و اسامی جعلی شان یک کامیون هم کم است.... _دوری از خانواده و گاه گاهی دلتنگی برای وطن و خانواده و دوستان و آشنایان... _زندگی در لبنان با چشم اندازهای زیبا و جذاب و دیدنی، _آشنایی با آداب و رسوم وغذا و یک فرهنگ و زبان جدید _بارداریِ پنج فرزند در غربت ودست وپنجه نرم کردن باسختی های بارداری و شاید ویار و حال بد و لحظاتی که دوست داری مادری درکنارت باشد که برایت مادری کند یا خواهری که نازت را بکشد و قربان صدقه تو دلی ات برود... _زایمان در غربت و مشکلات تر و خشک کردن نوزاد و با آن حال رسیدگی به بقیه امور خانه و بچه ها و خانواده آنهم دست تنها.... و البته خیلی موارد دیگر... به این فکر کردم که معصومه ی داستان ما چه سوژه های نابی داشت برای بلاگر بازی و کسب درآمد و مشغول کردن خلق الله به روزمره هایش.... به وفور دیده ایم و دیده اید که جماعت بلاگر تنها با یکی از این سوژه ها آنهم نه در این حد جذاب، روزانه کلی مخاطب جذب می کنند یا لایک می گیرند و جذب درآمد دارند .... راستی آیا معصومه شهیده ما نمی توانست با شعار چند فرزندی و اطاعت از امر ولی و پایبندی به این شعار حتی در غربت برای خودش جذب مخاطب کند و کلی هم به به و چه چه آدم های سطحی نگر و بلاگر دوست را جذب کند ومعروف شود؟؟؟ اما معصومه داستان ما، همچنان که از ریشه اسمش پیداست امساک کرده نفس خود را از آلوده شدن به گناهان و تبرج های جاهلیت واری که باعث سقوط خودش و دیگران میشده، آری او با اقتدا به معصومه آل الله راه پاکدامنی و عصمت و گمنامی را برگزید با اینکه تمام راه های شهرت پیش پایش بود... شاید او مثل خیلی ها هرروز از شهدا در صفحه خود عکس نمی گذاشت ، دم از شهدا نمی زد، اهل شعاردادن و درست برعکس سیره و وصیت شهدا عمل کردن نبود، بلکه او شهیدانه زیست و منع کرد نفس خود را از خیلی چیزها ... معصومه شهیده ما گمنام در زمین بود و معروف در آسمان ها... آری او اینگونه زیست که عاقبتش ختم به شهادت شد... هنیئاً لکِ یا معصومه... ✍مادر گمنام
درس سیزدهم فتنه ها و شبهات و امتحانات.mp3
14.7M
درس سیزدهم : فتنه ها ، شبهات و امتحانات آخرالزمان شیعیان منتظر جهت شرکت در حتما این فایل صوتی را گوش دهید. ❇️ منابع : ➖کتاب حضرت حجت(عج) از بیانات حضرت آیت الله بهجت ره ➖کتاب سیمای جهان در عصر امام زمان(عج) تالیف مهدی امینی ┈••✾•🌺🌸🌺•✾••┈┈ 🔸ایتا : https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva 🔸 بله : https://ble.ir/mahdaviatpishva 🔸روبیکا : https://rubika.ir/mahdaviat_pishva ┈••✾•🌺🌸🌺•✾••┈┈
🔴تصویری از شهید حمزه جهاندیده که در دفاع در مقابل حملات به شهرستان ماهشهر به شهادت رسید. ⭕️شهادت ۲ رزمنده ارتش در حملات دیشب اطلاعیه‌ ارتش: 🔹ارتش جمهوری اسلامی ایران در راستای دفاع از حریم امنیت ایران زمین و جلوگیری از آسیب به ملت و منافع ایران دو تن از رزمندگان خود را در شب گذشته حین مقابله با پرتابه‌های رژیم جنایتکار صهیونیستی فدا نمود.
شهید محمد مهدی شاهرخی فر که در دفاع در مقابل حملات ارتش اسرائیل به بندر ماهشهر به شهادت رسید.
در هم می‌خرند.mp3
1.44M
🎙 شهادتی شورانگیز این بار از جنس بانوان 👤امینی خواه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷خییییلی قشنگه 😭😭 یه کم آروممون میکنه 💚سیدعزیزماهمیشه به یادت هستیم        
هدایت شده از بنی فاطمه(س)
برای فلسطین.pdf
1.29M
📖 «برای فلسطین چه کرده‌ایم؟» 💎 با محوریت بازخوانی سخنان امام موسی صدر در مورد صهیونیست‌ها 🔻کنشگرباشید🔺
🔴 خاطره ای از شهید محمد حسین فهمیده🌹 راوی : مادر شهید داشتم خونه رو مرتب می کردم حسین گوشه‌ی آشپزخونه نشسته و به نقطه‌ای خیره شده بود اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چی صداش کردم، جواب نداد رفتم جلوش و گفتم: حسین... حسین ... کجایی مادر؟! یهو برگشت و بهم نگاه کرد گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟! خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان... از تعجب خنده‌ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟!.. قبرت کجاست مادر جون؟! گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم؛ با کمال تعجب دیدم دقیقاً همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود پشتم لرزید، فهمیدم اون روز واقعاً سر قبرش بوده... شادی روح مطهرش الفاتحه مع الصلوات 🌸🌷🌸🌷🌸🌷
ساز صبحم ... به نگاه شما کوک است صدای عشـق می دهند امروز چشم‌هایتان ... کاش اندکی، مثل شما قلب هامان تحت تســخیر خـدا بود! تا گام هایمان این گونه زمین گیر نشود...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀بسم رب المهدی (عج)🥀 🖤قرار عاشقی🖤 💐 مراسم پرفیض دعای ندبه و بیاد شهدای این هفته آبان ماه 💙💚💛🧡❤️🧡💛💚💙 🌷احمد قصاب 🌷حسين آقا صديقي نيكو 🌷محمدحسين جنيدي 🌷عباس تاجیک بعد 🌷غلام خواری ❇️ با مداحی : حاج محسن اردستانی زمان:جمعه : ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۳ ⏰ساعت ۷ صبح مکان: خیابان فلسطین مسجد سرچشمه ┈┉┅━❀♣️❀━┅┉┈ https://eitaa.com/Mahdaviat_pishva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 نذر خورشید دوازدهم قرارعاشقی امروز که ۱۲ ماه هست نذر ظهور قدمی برداریم. 🌷«شهید آوینی (ره) : ما انصار المهدی (عج) هستیم و خداوند زمینه دولت کریمه آل محمد(ص) را به دست ماست که فراهم می کند.» 🌹و شهدا با خون خود این ادعا را ثابت کردند. اما امروز نوبت من و ما و شماست که انصار المهدی (عج) باشیم با مال و جان ... 🌼 قرار ما دوازدهم هر ماه : هر سهم ۱۲ هزار تومان خادمان مهدوی هر هفته برنامه های مختلفی در مدارس و مساجد برگزار می کنند که نیازمند یاری شما مهدی یاوران هستیم. 💳
6037998800114570
بزن روی شماره کارت شمام سهیم شو 👇👇👇👇👇👇👇 🔶بنام کانون فرهنگی تبلیغی انصار المهدی(عج) شهرستان پیشوا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ @mahdaviat_pishva ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈