⚔️ هزار مرحله تا حق دویدهایم ای دوست
هزار شادی وُ غم را چشیدهایم ای دوست
مگو ز قدرت دشمن که ما به لطف خدا
به غول آخر بازی رسیدهایم ای دوست
کاف شین
#شعر #نبرد_با_آمریکا #معرکه_وجودی
✨
♨️❌❗️
گویند آتشـ (بس) کنید !
بس می کند آتش مگر؟!
تا می کشد آتش نفس
می گردد اینجا در به در ...
روزی که آتش (بس کند)
سوزانده ما را سر به سر
سوزانده ما را خشک وُ تر
باید فقط غرقش کنیم
در آب دریا بیشتر
تا جنگل اینجا باقی است
حتما شرار جنگ هست
تا هست آتش بایدت
با صلح اعلام خطر
ای جنگ خواهان بس کنید
صهیون درخت دشمنیست
با صلح با صهیون شود
آتش ز عمان تا خزر
کاف شین
،،،،،
این جرم بزرگیست که ما باج ندادیم
خوشحالی محتاج به صد تاج ندادیم
این جرم بزرگیست که ایران وُ جهان را
بر دست جهان خوار به تاراج ندادیم
کاف شین ✨
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
آمد یکی احیا کند آزادگی را
معنا کند با هستی اش دلدادگی را
با هر غمی راحت کنار آمد ولی خواست
روشن کند ابعاد تلخ سادگی را
آری کنار رود دریا تشنه لب بود
تدریس میکرد اشک دریازادگی را
افتاد ساقی هم کنار دست هایش ،
در پای جانان شد مَثَل افتادگی را
استاد عاشق پیشگی حتما حسین است
مجنون ندارد مدرک آمادگی را
کافشین
🌊
✨✨✨
خواب دیدم کارها معکوس شد
هر گل بی خار صد کاکتوس شد
از زمین خورشید گرما میگرفت
ماه محتاج کمی فانوس شد
آنکه دم میزد از عشق وُ عاشقی
عامل صد آه وُ صد افسوس شد
صورت تب دار ما ویروس داشت
کشت مارا ، روی دشمن بوس شد
خواب اما کم کمک تعبیر شد
نیمه رویا نیمهای کابوس شد
آنکه جانش را فدا میکرد کرد
آن که میگفت از وطن جاسوس شد
مرغ همسایه از اول غاز بود
مرغ آن سوی جهان طاووس شد
بنیامین خود را خدا پنداشته
مثل شاه عهد دقیانوس شد
ساز سازش باز بر داعش رسید
تا ز «طرطوس¹» عازم چالوس شد
پنبه اما در گلویش گیر کرد
عاقبت مغلوب شاه ِطوس شد
باورش سخت است اما صد عقاب
گوشه گیر از ترس آن ققنوس شد
روزگار تازه ای در پیش روست
باخت هرکس از خدا مایوس شد
کاف شین
۱- طرطوس: بندری باستانی از روم باستان در سوریه و ساحل مدیترانه با جمعیت ۵۰۰ هزارنفری
،،،،،
🌴
،.،.،.،
🕺🏼رقص همان همیشگی
🎼 ساز همان همیشگی
ما که به دوست گفتهایم
راز همان همیشگی...
گفت یکی در آن طرف
گول جدید میخورید
یـا کره با اسانس موز
باز همان همیشگی؟! ... 🤦🏻♂️😂
کاف شین
🍃
،،،
من که میخواهم دلا آسوده باشی با خودت
باز میخواهی ولی آلوده باشی با خودت
بین صد جای جهان بر مُلک شیطان بسته ای
حیف باشد در همین محدوده باشی با خودت
بستنی را میل کن همراه با یخ در بهشت
تا کجا وابستهی فالوده باشی با خودت
کاف شین
✨
زمان مبهوت غمهای زمین است
زمین با ناله زینب غمین است
خراب است عالم از داغ رقیه
اسیر مهر زین العابدین است
کاف شین ✨
کاش در خوابم زمان جاری نبود
باز فوراً وقت بیداری نبود
شهر خوابم بود در تسخیر عشق
هیچ جا پایان دیداری نبود
هموطن بیگانه بود اغیار را
جز رخ آن یار تکراری نبود
بین خنجرهای پشت سر فقط
کاش زخم سادگی کاری نبود
کار دولت هم شبیه دفتر ِ ِ
شعرهایم کوچه بازاری نبود
گوسفندانی که شمردم بهر خواب
آن طرف تکمیل آماری نبود
کاش سهراب اشک نیما مینوشت
یوش دریا بود، دیواری نبود
کاف شین ✨
💢
این چند بیت رو حدودا چهل روز پیش برای آغاز ماه محرم سروده بودم، ولی ماند تا امروز ناگهانی از مقابل چشمم رد شد گفتم هرچند با تاخیر شاید دیدنش خالی از لطف نباشه:
رسيدي بازهم در لا به لاي خير مقدم ها
رسيدي باز باران زد به چشمم باز نم نم ها
تو تنها ، آسمان با تو ، ولي تن هاي سرگردان
شبيه گرگ و کفتارند با تنپوش آدمها
رسيدي باز هم آتش فشان ها شعله مي گيرند
که دنيا را بگيرد آتش زيباي اين غم ها
محرّم بودنت يعني دلم بيت الحرام توست
مگو نامحرمم اينجا ميان جمع محرم ها
کاف شین
،،،
جهان را خواب میگیرد
دلم را شعرهای ناب میگیرد
زمین را آب، اما نه
زمان را آب میگیرد
از الان شرط میبندم
نباشی چشم دنیا قطره قطره آب خواهد شد
خدا در قلبها کمیاب خواهد شد
ندیدن باز هم جذاب خواهد شد
و تصویر زمین بر سنگ قبرش قاب خواهد شد
و داعش هم پس از سازش
تو را از سایهی مهتاب میگیرد
برادر کشترین اشرار دنیا مست قدرت، یوسفان در چاه میخواهند
و ما را تا ابد گمراه میخواهند
و احمق ها که دائم دادهاند اشرار شب را دست
بیا برگرد دنیا چشم در راه است
در این اوضاع پر آشوب
برای دیدنت ای خوب
هوا را آرزو
جان را عطش
روح مرا عشق تو با قلاب میگیرد
بیا برگرد حتما کاف شین بی آب میمیرد
🌴✨