eitaa logo
اشعار کاف شین
582 دنبال‌کننده
117 عکس
21 ویدیو
1 فایل
🍃🍂✨⚡️ دفترچه اشعار کریم شاهزاده رحیمی «کاف شین» آی‌دی من : @Karimrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️✨ ما را اگر چه عمر به پایان رسیده است الطاف پاک دوست فراوان رسیده است مایی که تور خویش به دریا فکنده ایم فیض نهان دوست نمایان رسیده است نیکی ز سرنوشت اگر کم اگر زیاد گاهی ز صید بخت، گریزان رسیده است در سینه درد نیست به جز درد بی تویی سلطان عشق! نوبت درمان رسیده است عمری گذشت و سود ز دنیا نبرده ایم جز لطف خالصی که به یاران رسیده است برخیز و پاک کن دل خود از غبار کین کین ناله های حزن به عصیان رسیده است چشمی اگر ببیند و گوشی اگر شنُوُد پیک امان دوست خرامان رسیده است ای بلبل نحیف چه خوانی به وقت گل بر دامن چمن که گلستان رسیده است؟ عمراست در گذر چو بخواهی که بنگری بر گل ستان عمر زمستان رسیده است نیکی نما به دهر که در کاروان عمر ما را هر آنچه هست ز نیکان رسیده است. راشین گوهرشاهی فروردین 1402 برای اشعار بیشتر روی ⚜️کـــــلــــمـــــاتـــــــ دل ⚜️ ضربه بزنید https://eitaa.com/joinchat/1970143438C6e0d7dbc97
رنگ.jpg
346K
همه جا 2کان رنگ است همه رنگ می فروشند دل من به شیشه سوزد همه سنگ می فروشند رازق فانی
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️✍️ شعور آدمه چوخ سئوز یاماندی اینانماهرسئوزی‌عشقیم آماندی یالانی‌هرکسی‌کی‌قاندی‌داندی عزیزیم‌چوخلی‌سئوزچوحدن«چوکدن» یالاندی عزیزیم هر نه واخ بیر سئوز ائشیددون ائوزوندن بیر سئوروش آیا اولاندی ؟؟؟!! برای مشاهده کانال روی ⚜️کـــــلــــمـــــاتـــــــ دل ⚜️ ضربه بزنید
✨🌊 جایی نشسته دل به خودش زنگ می‌زند حرفی که کودکی به دل تنگ می‌زند با اسب کودکانه‌‌ی دیروز می‌روم فردا ، عصا اگر چه کمی لنگ می‌زند این بار این منم که گذشتم از ایستگاه دیوانه‌ای قطار مرا سنگ می‌زند هر شب رمان تازه به بازار می‌رسد یک قصه گو به شاعرکی انگ میزند آه مرا زدند وُ شکستند وُ سالهاست آن دل‌شکن شکن شکن آهنگ می‌زند او بود وُ من نبودم از اول که با مداد دارد کبود سقف مرا رنگ می‌زند کریم شاهزاده رحیمی بهار ۱۴۰۲ ⚡ برای عضویت روی ⚜️کـــــلــــمـــــاتـــــــ دل ⚜️ ضربه بزنید
🏴✨🕋 جعفرِ صادق که دریای هزاران رود بود وارث عیسی وُ نوح وُ آدم وُ داوود بود تا ابد آموزگار عاشقان عالََم است عقل،، بی تدبیر صادق از ازل نابود بود کریم شاهزاده رحیمی ✨
🌊✨ به کویر دل سپردن، به ستاره گوش دادن و تمام زخم دل را به نمک فروش دادن ...شده کار گاهگاهم پس از آن به چشمه رفتن و سفال سفلگی را به پیاله نوش دادن چو بتان سنگدل را نظری دوباره افتد چو جوان نورسیده ز کف عقل و هوش دادن ...شده کار گاهگاهم پس از آن شکسته ماندن و کلید خانه ی بت به تبر به دوش دادن و ز بیکران عمان دل پر تپش گرفتن اثرات جزر و مد را به دل خموش دادن ...شده کار گاهگاهم و کنار رود رفتن و به موجهای کوچک هوس خروش دادن پس از «از شما شنیدن» چو کریم کلمه چیدن سخنی نیوش کردن ز ترانه های یوشی و هوای شعر را بر دل ژنده پوش دادن شده کار گاهگاهم... پس از آن ثواب آن را به ادیب یوش دادن کریم.ش.رحیمی پائیز نود و شش 🍃 🍂 اینجا بیشتر بخوانید
🌧⚡️🌩 صحنت خودش شعر است، شاعر هیچ‌کاره مشهد خودش دریاست، زائر هیچ کاره دل می‌رود پا را به سویت می‌کشاند زائر ،‌ سخنران یا مجاور هیچ کاره دل می‌برد آن آستان معجزاتت هم مومن وُ شکاک وُ کافِر هیچ کاره من جبر مسلک نیستم اما در آنجا گردد زبان در کام ذاکر هیچ کاره پرواز یعنی از تو گفتیم و پریدیم طیاره و طوفان و طائر هیچ‌کاره کریم ش رحیمی ✨ اینجا کلیک کنید و بیشتر بخوانید ... @Kaf_Shin
⚡😔 سرای سالمندان مُرد «پدر» ، سگ با پسر خوابید که هر شب در کلاس سگ پسر درس وفا می‌دید زبان وُ حرف مادر را نمی‌فهمید او یک عمر کلاس انگلیسی داشت ولی پشت درخت بید کریم شاهزاده رحیمی @kalamatedel
شاهی که از او گردش آب وُ گِل وُ باد است تکرار محمد از علی اوست جـواد است تا هست جهان ذات تقی مظهر تقواست بر اهل جهان مرشد وُ مولا وُ مراد است ✨
شعر دیگران: ✨ محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید بنویسید که اندوه بشر بسیار است ساقه‌های مژه‌ام از وزش آه نسوخت شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است سفره‌دار توام ای عشق بفرما بنشین نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است هر کجا می‌نگرم مجلس سهراب‌کشی است آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید پشت دلتنگی‌ام اما و اگر بسیار است اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است سال‌ها رفت و نشد موی تو را شانه کنم چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است شاعر: حامد عسکری
🌊🍃🌪️ درد ما بود به قدر سخنش پیچیده در جهان وصف دو چشم وُ دهنش پیچیده برده از هوش تماما دل بی تاب مرا عطر آن شعر که در انجمنش پیچیده چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم حرف دل زخم زیادی به تنش پیچیده هر مسافر که از این باغچه رد شد برود از ازل بود به دورش کفنش پیچیده شد طبیب همه‌ی جمع طبیبان جهان بوی پیراهن ِ در پیرهنش پیچیده کاف‌شین بسته به آن پارچه‌ای گشت که او سرِ گیسوی شکن در شکنش پیچیده ____ بازم هست : ↓ روے ⚜️اشعار کاف شین ⚜️ ضربه بزنید @kaf_shin 😍✨