مثل یک کودکِ تنهای به دور از مادر
لحظه ای گر بشوم از تو جدا میترسم
من نه از درد، نه از مرگ و نه از آدمها
بلکه از رفتن بی چون و چرا میترسم
بحثِ نامحرم و دنیای مجازات به کنار
از همین بوسه که دادی به خطا میترسم
هم نشینی سخن، با گل و بلبل خوش است
صحبت از بلبل غمگین به صبا میترسم
سر دوست داشتن تو با من و خالق دعواست
من از آن شب که شوم دست به دعا میترسم
بعد از آن روز که گفتی《خداخافظ تو》
گاه و بیگاه من از اسم خدا میترسم...
#حسین_وصال_پور
@kafemoosighi
🌱🌺
چاره ای نیست ،بساطی است که بر شانه ماست
غم و دلتنگی و تنهایی و پیمانه ی ماست
ای که با خنده و طعن حالت ما می گویی!
این پریشانی ما حالت رندانه ی ماست
خوش نشستیم به خیالی که ز در بازایی
دیربازی است که اُمید هم افسانه ی ماست
نیست انصاف همانی که ز جان می خواهی
یار است با همه اغیار و بیگانه ی ماست
باعث روز پریشانی و شب بیداری
سالهاست قهوه ی چشمان تو میخانه ی ماست
گفته بودی که غم انگیز تراز مردن چیست!
گفته بودم که همه شب دل ویرانه ی ماست...
#حسین_وصال_پور
❤❤❤
@kafemoosighii
هدایت شده از کافهـشعـروموسیقۍ
تورا در یاد خود دارم
تورا در ذهن آشوبم...
تورا اینجا ،تورا هرجا ...
تورا آنجا که قمری میزند فریاد
تورا جایی که عشق هرگز نمی میرد
توراجایی که نور ازوسعت احساس می تابد
در آن جایی که امید از بلندای سیاهی ها می آید
نخواهد رفت ازیادم ،نگاهت ،چشمهایت ،گفتگوهایت...
نخواهی رفت از یادم؛
نمی دانم کدامین شب مرا خواهد ربود از من
نمی دانم کدام آفتاب به چشمانم نخواهد خورد
نمیدانم کدامین پیک می گیرد روانم را
که تا خاک از سلول مرده ام خاکی دگر سازد ...
ولیکن خوب میدانم تو از یادم نخواهی رفت..
تو میگفتی که حتی مرگ هم هرگز نمی گیرد
تورا از من ،مرا از تو ...
ولی یادش بخیر آن شب میان هُرم دستانت
تو می پرسیدی از من چیست آرامش؟
آشوب چیست ؟کجاست پایان این دنیا
و من تنها نگاه کردم به چشمانت،به چشمانت...
#حسین_وصال_پور
#عشق
#کافه_موسیقی
❤❤❤
@kafemoosighii
هدایت شده از کافهـشعـروموسیقۍ
از درد می نالیدو میگفت زندگی زیباست
دنیا اگر بدشد چون تقصیر آدمهاست...
ماییم که کوته بین و ناچیزیم و نامعلوم
ماهی خیال می کرد تنگ اندازه دریاست
تنها به ظاهر روشنی را عرضه می کردیم
آن نیمه تاریک ماه خاموش و ناپیداست
آزاد کن خودرا از این زنجیر استیصال
آنجا که دل شوقی ندارد زندگی بیجاست
پروانگی پایان لجبازی یک کرم است
وگرنه خوشبختی فقط در پیله ی رویاست
در سرنوشت شمع جز سوختن نخواهد بود
این خسته ،آشفته، سرخورده هم از ماست
دنیا اگر زندان انسانهای بی جرم است
هشیار بودن بدترین سلول این دنیاست ...
#حسین_وصال_پور
@kafemoosighi
هدایت شده از کافهـشعـروموسیقۍ
شاخه هایم را هرس کردند اما مانده ام
بین طوفانها خودم را سر به سر رقصانده ام
چون درختی روی پای خود قوی بار آمدم
زخم روی زخم خود را اینچنین پوشانده ام
لذت و شوق وصال باشد برای رود ها
من همان کوهم که دوری را به خود فهمانده ام
سمت او می رفت راهم، مقصدی بی بازگشت
هرطرف که قطب نمای عشق را چرخانده ام
خستگی تنها دلیل گفتنم از درد نیست؛
درد من این است در احوال خود وا مانده ام
هیچ بحثی نیست ،تقصیری ندارد سرنوشت
زندگی میهمانی خوبی است ،من ناخوانده ام.....
#حسین_وصال_پور
@kafemoosighii
هدایت شده از کافهـشعـروموسیقۍ
مثل یک سایه که در بود و نبود می شکند!
آه ِ روی لب من با دم و دود می شکند!
به تن خسته نزن زخم که زود می میرد
به دلِ شیشه نزن سنگ ،که زود می شکند!
من از این چهره که در آینه است پیر ترم
آدمی گاهی از اعماق وجود می شکند
صافی و سادگی از بحث حماقت کم نیست
موج هرجاکه روان است به رود می شکند
من غزل خوان عزادار دل خویشتنم
مثل قویی که به هنگام سرود می شکند
خواستم با غزل از عشق شکایت بکنم
گفته بودند که نگویم حدود می شکند....
#حسین_وصال_پور
از درد می نالیدو میگفت زندگی زیباست
دنیا اگر بدشد چون تقصیر آدمهاست...
ماییم که کوته بین و ناچیزیم و نامعلوم
ماهی خیال می کرد تنگ اندازه دریاست
تنها به ظاهر روشنی را عرضه می کردیم
آن نیمه تاریک ماه خاموش و ناپیداست
آزاد کن خودرا از این زنجیر استیصال
آنجا که دل شوقی ندارد زندگی بیجاست
پروانگی پایان لجبازی یک کرم است
وگرنه خوشبختی فقط در پیله ی رویاست
در سرنوشت شمع جز سوختن نخواهد بود
این خسته ،آشفته، سرخورده هم از ماست
دنیا اگر زندان انسانهای بی جرم است
هشیار بودن بدترین سلول این دنیاست ...
#حسین_وصال_پور
@kafemoosighi
اگر دیدی که تنهایم اگر دیدی که بی رنگم
بدان با آخرین تصویر تو در ذهن می جنگم
سکوت سرد دنیایم به یک پلک تو می ریزد
بیا تنها نگاهم کن که من بی واژه دل تنگم
پس از تو هرکه آمد ،دید و خندید،رفت!
شدم بد نام نا اهلان ،پراز انگم،پراز ننگم
غم انگیزم ،غروبم ،سردو بی روحم ،زمستانم
دلم تنگ است،تاریکم ،و تنها قطعه ای سنگم
صدای پای رفتن ها،صدای باد و تنهایی
اگر هم بود،این بوده تمام عمر آهنگم ....
بیا شعر مرا در زیر پای عابران بردار
درخت زرد پاییزم و این هم آخرین برگم ...
#حسین_وصال_پور