شبی که پسرم به شهادت رسید در داخل سنگر بود وقتی که سفره شام را انداختند سیدکمال گفت: من باید وضو بگیرم رفت بیرون از سنگر برای گرفتن وضو آستینش را بالا داد وقتی وضو گرفت خمپاره به او اصابت کرد پشت سنگر به زمین افتاد یکی از دوستش گفت : دلم طاقت نمی گیرد سید خیلی دیرکرده است وقتی دوستش پا را از سنگر بیرون گذاشت صدای یا حسین یا حسین می شنود و میگفت : سید تیر خورده وقتی میخواست پیش پسرم برود تیر به چشمش اصابت کرد دوستان دور او جمع شدند و خمپاره همین طور پشت هم می بارید وقتی اوضاع آرام شد پیش پسرم رفتند و او را به داخل سنگر آوردند و پسرم یک یا حسین گفت و شهید شد .
بہنقلازمادرشهید
#شهیدسیدکمالسیدیاندی🥀
🍃🍃🍃
@kafoshohada
هنوزم برا شهادت دیر نیست 💚:)
دلبایدصافباشه چشمنبایدببینہ❤️:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شباےدلتنگےیعنے؟...
حاجحسینیکتا🌱
@kafoshohada
#طنز_جبهه💚✨
خـواستگارے خواهر فـرمانده😁
اومده بود از فرمانده
مرخصی بگیره
فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت:
میخوای بری ازدواج کنی ؟
گفت :
بله میخوام برم خواستگاری
فرمانده گفت:
خب بیا خواهر منو بگیر!!
گفت :
جدی میگی آقا مهدی!
گفت:
به خانوادت بگو برن ببینن
اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!!
اون بنده خدا هم خوشحال😃
دویده بود مخابرات تماس گرفته بود
به خانوادش گفته بود:
فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️
بچه های مخابرات مرده
بودن از خنده😂
پرسیده بود :
چرا میخندید؟ خودش
گفت بیا خواستگاری خواهر من!
بچہها گفتن:
بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه😂
⃟#شـهـیدمـهـدےزیـنالدّیـن🌱
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🇵🇸🖤
#طنز_جبهه💚✨ خـواستگارے خواهر فـرمانده😁 اومده بود از فرمانده مرخصی بگیره فرمانده یه نگاهی بهش کرد و
رفیق اگ خندیدی یہ صلوات برا داداش مهدے بفرس 💚:)))